Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
pilot rudder
تیغه سکان مانور ناو
Other Matches
rudder
تیغه سکان
rudders
تیغه سکان
rudder indicator
نشانگر تیغه سکان
skeg
حماله تیغه سکان
pintle
محور عقب تیغه سکان
rudder post
ستون تیغه سکان یا ستون پاشنه
coning angle
زاویه بین محور طولی تیغه ها و سطح مار بر نوک تیغه ها صرفنظر از خمش تیغه ها
collective pitch control
کنترلی در رتورگرافی که زاویه تیغه یا پیچ همه تیغه ها را بطور یکسان و مستقل از وضعیت سمتی انها تغییرمیدهد
rudders
سکان
rudder
سکان
helms
سکان
steerage
سکان
helm
سکان
steering gear
دنده سکان
wheelhouses
اطاق سکان
off take rudder
سکان برداشتن
steering compass
قطبنمای سکان
standard rudder
51 درجه سکان
navigators
افسر سکان
wheel indicator
نشانگر سکان
afterpiece
پشت سکان
helms
سکان پرواز
coxswain
سکان گیر
pilot house
اطاق سکان
coxswain
سکان قایق
tiller
دسته سکان
wheelhouse
اتاق سکان
navigator
افسر سکان
tiller flat
سکان پاشنه
wheelhouse
اطاق سکان
the rudder of a ship
سکان کشتی
helms
اهرم سکان
elevators
سکان تعادل
kitchen rudder
سکان کروی
helm
سکان پرواز
put on rudder
سکان گذاشتن
helm
اهرم سکان
elevator
سکان تعادل
wheelhouses
اتاق سکان
helmsmen
مسئول سکان
helmsman
مسئول سکان
helmsman
سکان گیر
joysticks
سکان هدایت
helmsmen
سکان گیر
joystick
سکان هدایت
trick wheel
چرخ سکان
balanced rudder
سکان متعادل
automatic steering device
سکان خودکار
tillers
دسته سکان
maneuver
مانور
shunting
مانور
ease of movement
مانور
weather helm
سکان سمت باد
elevators
سکان بالا دهنده
tiller
اهرم سکان کشتی
lee helm
سکان سمت پناه
helm
زاویه سکان از خط مستقیم
helm
سکان کشتی یا قایق
lee helm
سکان کمکی ناو
elevator
سکان بالا دهنده
rudders
سکان عقب هواپیما
tiller
دسته سکان قایق
tillers
اهرم سکان کشتی
helms
سکان کشتی یا قایق
tillers
دسته سکان قایق
absolute joystick
سکان هدایت مطلق
shift the rudder
تغییر دادن سکان
rudder
سکان عقب هواپیما
shift the rudder
معکوس کردن سکان
helms
زاویه سکان از خط مستقیم
exercise
مانور نظامی
ship handling
مانور با کشتی
umpiring
داور مانور
maneuvering board
لوحه مانور
maneuverability
قابلیت مانور
maneuver and fire
اتش و مانور
exercises
مانور نظامی
exercised
مانور نظامی
free maneuver
مانور ازاد
combat exercise
مانور جنگی
fire and maneuver
اتش و مانور
mass of maneuver
حجم مانور
umpires
داور مانور
umpired
داور مانور
umpire
داور مانور
exercise commander
فرمانده مانور
handle
مانور کردن
handles
مانور کردن
exercise term
عنوان مانور
scheme of maneuver
طرح مانور
plan of maneuver
طرح مانور
joint exercise
مانور مشترک
job stick
سکان هدایت دسته فرمان
steering wheel
چرخ سکان فرمان اتومبیل
steering wheels
چرخ سکان فرمان اتومبیل
exercise code word
رمز عملیات مانور
controlled exercise
مانور کنترل شده
out maneuver
تفوق جستن در مانور
quartermaster's notebook
دفتر مانور ناو
map maneuver
مانور روی نقشه
sea room
شعاع مانور دریایی
gate operating deck
سکوی مانور دریچه ها
gate operating platform
سکوی مانور دریچه ها
bump and go
نوعی مانور دفاعی
bump and run
نوعی مانور دفاعی
manoeuvred
طرح کردن مانور
wishbone t
نوعی طرح مانور
maneuvring
طرح کردن مانور
tight t
طرح اصلی مانور تی
manoeuvring
طرح کردن مانور
williamson turn
نوعی مانور دریایی
maneuvred
طرح کردن مانور
manoeuvre
طرح کردن مانور
wishbone
نوعی طرح مانور
maneuvres
طرح کردن مانور
manoeuvres
طرح کردن مانور
wishbones
نوعی طرح مانور
rudder
سکان هواپیما وسیله هدایت یا خط سیر
rudders
سکان هواپیما وسیله هدایت یا خط سیر
manoeuvring
مشق کردن مانور دادن
maneuver
حرکت جنگی مانور کردن
manoeuvred
مشق کردن مانور دادن
ground game
روش استفاده از مانور دویدن
maneuvering board
تابلوی نمایش مانور ناوها
manoeuvre
مشق کردن مانور دادن
ease of movement
سهولت حرکت راحتی مانور
maneuvred
مشق کردن مانور دادن
manoeuvres
مشق کردن مانور دادن
flying wedge
نوعی مانور تهاجمی قدیمی
maneuvres
مشق کردن مانور دادن
maneuvring
مشق کردن مانور دادن
out maneuver
برتری مانور پیدا کردن
high tailed aircraft
هواپیمایی که دم افقی ان بالای سکان عمودی قرارگرفته
feints
نوعی درو در خرک مانور انفعالی
feinting
نوعی درو در خرک مانور انفعالی
wingover
مانور بانیم چرخش یا نیم دایره
garryowen
مانور مهاجمی بافرستادن توپ هوایی
clamp anf rake
مانور برای کنترل گوی درمواجه
drifts
مانور اتومبیل در سر پیچ بالغزیدن به یک طرف
drifting
مانور اتومبیل در سر پیچ بالغزیدن به یک طرف
drifted
مانور اتومبیل در سر پیچ بالغزیدن به یک طرف
drift
مانور اتومبیل در سر پیچ بالغزیدن به یک طرف
feinted
نوعی درو در خرک مانور انفعالی
deropement
مانور حمله با گریز ازشمشیر حریف
feint
نوعی درو در خرک مانور انفعالی
nothing to the right
دستور به سکانی برای نگهداشتن سکان به سمت راست
rate joystick
سکان هدایتی با سرعت ثابت حرکت مکان نما
audible
تعویض مانور حمله یا دفاعی در مقابل حریف
submarines
مانور مدافع بصورت گریز اززیر سد مهاجم
progressive
مانور با گذاشتن پای ازاد جلوپای اسکیت
submarine
مانور مدافع بصورت گریز اززیر سد مهاجم
weather helm
تنظیم سکان برای خنثی کردن اثر جریان هوا
sled
وسیله فلزی و پارچهای برای تمرین مانور سد کردن
sleds
وسیله فلزی و پارچهای برای تمرین مانور سد کردن
hiking stick
دسته اضافی سکان که خم میشود و در عین حال مسیررا تعیین میکند
baffled
تیغه
baffle
تیغه
boffle
تیغه
screens
تیغه
screening, screenings
تیغه
screened
تیغه
curtain-wall
تیغه
baffles
تیغه
partition
تیغه
baffling
تیغه
wedged
تیغه
wedges
تیغه
wedging
تیغه
partitions
تیغه
lamina
تیغه
curtain wall
تیغه
lamella
تیغه
screen
تیغه
tail fin
تیغه دم
bulkhead
تیغه
booming
تیغه
boom
تیغه
blade
تیغه
knifes
تیغه
knifed
تیغه
rib
تیغه
wedge
تیغه
vane
تیغه
boomed
تیغه
booms
تیغه
knife
تیغه
vanes
تیغه
fins
تیغه
septum
تیغه
knife-edge
تیغه در
partition wall
تیغه
cutting edge
تیغه
fin
تیغه
knife edge
تیغه در
bulkheads
تیغه
knife-edges
تیغه در
frame partition
تیغه قالبی
frame partition
تیغه تیرپایهای
switch blade
تیغه کلید
deep beam
تیر تیغه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com