Total search result: 201 (20 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
spoiler |
تیم بدون شانس دستگاه منحرف کننده هوا در اتومبیل |
|
|
Other Matches |
|
diverting |
سرگرم کننده منحرف کننده |
corrupter |
فاسد کننده منحرف کننده |
corruptor |
فاسد کننده منحرف کننده |
diversionary |
منحرف کننده |
divertive |
منحرف کننده |
magneto |
دستگاه ایجاد جرقه اتومبیل |
deflector plates |
صفحههای منحرف کننده |
deflecting electrode |
الکترد منحرف کننده |
divertor switch |
کلید منحرف کننده |
deflecting electrode |
صفحه منحرف کننده |
deflecting voltage |
ولتاژ منحرف کننده |
tire gage |
دستگاه ازمایش باد لاستیکهای اتومبیل |
magnetic deflection field |
میدان منحرف کننده مغناطیسی |
baffles |
منحرف کننده جریان سیال |
perversive |
گمراه کننده منحرف سازنده |
diversionary attack |
تک منحرف کننده توجه دشمن |
baffling |
منحرف کننده جریان سیال |
baffle |
منحرف کننده جریان سیال |
baffled |
منحرف کننده جریان سیال |
compressor |
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده |
compressors |
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده |
equilibrator |
دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه |
stocker |
اتومبیل مسافرتی بدون تغییریا تغییرات جزئی برای مسابقه |
sparking plug cleaner |
پاک کننده شمع اتومبیل |
arresting gear |
دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما |
deviates |
منحرف شدن منحرف ساختن انحراف |
deviated |
منحرف شدن منحرف ساختن انحراف |
deviating |
منحرف شدن منحرف ساختن انحراف |
deviate |
منحرف شدن منحرف ساختن انحراف |
dial test indicator |
دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج |
diversionary landing |
فرود انحرافی برای اغفال دشمن فرود منحرف کننده |
simperer |
خنده کننده بدون دلیل |
blasting machine |
دستگاه پاک کننده |
cooler |
دستگاه خنک کننده |
synchronizer |
دستگاه همزمان کننده |
pulverizer |
دستگاه پودر کننده |
actuator |
دستگاه مسلح کننده |
multiplier |
دستگاه تقویت کننده |
spreader |
دستگاه پخش کننده شن |
comparative gage |
دستگاه مقایسه کننده |
arming system |
دستگاه مسلح کننده |
shortest |
بدون نیاز به حمل کننده مسیر |
short |
بدون نیاز به حمل کننده مسیر |
shorter |
بدون نیاز به حمل کننده مسیر |
radiant |
دستگاه پخش کننده حرارت |
maximum recording attachment |
دستگاه ضبط کننده حداکثر |
edging machine |
دستگاه خم کننده لبه فلزات |
dosing machine |
دستگاه تقسیم کننده با مقیاس |
acetylator |
دستگاه استیل دار کننده |
double v machine |
دستگاه دولا کننده ورق |
cooler |
کولر دستگاه خنک کننده |
coke pusher |
دستگاه متراکم کننده ذغال کک |
grouter |
دستگاه متراکم کننده سیمان |
smoothing rolls |
دستگاه نورد نرم کننده |
ground control |
دستگاه کنترل کننده زمینی |
fatigue testing machine |
دستگاه ازمایش کننده خستگی |
card sorter |
دستگاه مرتب کننده کارت |
slingshots |
مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا |
slingshot |
مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا |
dash pot |
دستگاه کند کننده حرکت میراگر |
course recorder |
دستگاه ثبت کننده مسیر حرکت |
pacemakers |
دستگاه تنظیم کننده ضربان قلب |
lat machine |
دستگاه تقویت کننده عضلههای پشت |
pacemaker |
دستگاه تنظیم کننده ضربان قلب |
fault localization apparatus |
دستگاه تعیین کننده محل خطا |
stock-cars |
اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت |
stock-car |
اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت |
hot rod |
اتومبیل شکاری وسریع السیر اتومبیل مسابقهای |
stock car |
اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت |
detector crayon |
مداد دستگاه اکتشاف ش م ر میله کشف کننده |
foam type fire extinguisher |
دستگاه خاموش کننده اتش ازنوع کفی |
stereophonic |
دارای دستگاه تقویت کننده صوت از سه جهت |
dead time |
زمان بدون استفاده زمانی که در ان ازراندمان دستگاه استفاده نمیشود |
video amplifier |
دستگاه یا مدار تقویت کننده فرکانسهای سمعی و بصری |
automobile |
اتومبیل راندن اتومبیل سوار شدن |
automobiles |
اتومبیل راندن اتومبیل سوار شدن |
windscreen |
پنجره اتومبیل شیشه جلو اتومبیل |
windscreens |
پنجره اتومبیل شیشه جلو اتومبیل |
pointer |
اشاره کننده نشان گیرنده عقربه ی دستگاه اندازه گیری |
pointers |
اشاره کننده نشان گیرنده عقربه ی دستگاه اندازه گیری |
licenses |
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی |
licence |
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی |
licences |
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی |
open loop system |
مکانیزم کمک کننده متشکل ازیک مسیر کنترل بدون اندازه گیری نتیجه |
luck |
شانس |
handsel |
شانس |
chance |
شانس |
fortunes |
شانس |
fortune |
شانس |
odds |
شانس |
chances |
شانس |
chancing |
شانس |
chanced |
شانس |
endocrine |
غده بدون مجرا و بداخل ترشح کننده غده درون تراو |
unlucky girl |
آدم بد شانس |
(not a) snowball's chance in hell <idiom> |
بد شانس مطلق |
jinxes |
شانس نیاوردن |
unlucky fellow |
آدم بد شانس |
fall on feet <idiom> |
شانس آوردن |
jinx |
ادم بد شانس |
jinxes |
ادم بد شانس |
fortunate |
خوش شانس |
jinx |
شانس نیاوردن |
cylinder block boring machine |
دستگاه سوراخ کننده بدنه سیلندر ماشین مته بلوک سیلندر |
record |
کلیدی در دستگاه ضبط کننده برای بیان امادگی ضبط سیگنال ها روی رسانه |
soft clip area |
محدودیتهای ناحیهای که در ان داده میتواند روی دستگاه ترسیم کننده نمایش داده شود |
spooler |
برنامه یا دستگاه جانبی که به کامپیوتر اجازه میدهد تا به هنگام انجام کار دیگر نسخه چاپی روی چاپگر تولید کندجمع کننده |
freeware |
نرم افزار که بدون هزینه دراختیار مصرف کننده قرار داده میشود برنامه رایگان رایگان ابزار |
(not a) ghost of a chance <idiom> |
حتی یک شانس کوچکی |
fortuity |
قضا وقدر شانس |
press (push) one's luck <idiom> |
به شانس بستگی داد |
test element |
دستگاه ازمایش کننده عنصر ازمایش مدار |
speeds |
حالت شانس خوب داشتن |
Fortunately I wasnt hurt. |
شانس آوردم . طوریم نشد |
casualism |
اعتقاد به شانس و تصادف تصادفا" |
speed |
حالت شانس خوب داشتن |
To hit a wining streak. |
شانس آوردن ( درقمار وغیره ) |
speeding |
حالت شانس خوب داشتن |
cook one's goose <idiom> |
شانس کسی رااز اوگرفتن |
caculated risk <idiom> |
شانس زیاد برای موفقیت |
dependent |
غیر استاندارد یا چیزی که روی سخت افزار یا نرم افزار تولید کننده دیگر بدون متغیر قابل استفاده نیست |
lose touch with <idiom> |
از دست دادن شانس ملاقات وارتباط |
I dont have an earthly chance. |
کمترین شانس راروی زمین ندارم |
green thumbed |
کسیکه در پرورش گیاهان شانس و استعدادخوبی دارد |
new deal <idiom> |
تغییر کامل ،شروع تازه ،شانس دیگر |
help any one . |
برایم خوش قدم بود ( شانس آورد ) |
not to have a prayer of achieving something |
کمترین شانس هم برای بانجام رسانیدن چیزی رانداشتن |
without any reservation |
بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا |
informally |
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی |
unformed |
بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان |
MIDI sequencer |
داده MIDI از درون دستگاه یکسان کننده میدهد. 2-وسیله سخت افزاری که داده MIDI ذخیره شده را ضب و اجرا میکند |
synchro |
دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه |
rawin |
دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو |
attitude director indicator |
دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند |
meteorograph |
دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی |
transponder |
فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات |
directional gyro indicator |
دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی |
emission control |
کنترل تشعشع امواج مغناطیسی یا صوتی دستگاه کم کننده تشعشع امواج |
flat |
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری |
flattest |
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری |
of no interest |
بدون اهمیت [بدون جلب توجه] |
independently |
آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال |
print |
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی |
semaphore |
دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده |
printed |
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی |
ac dc set |
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال |
all mains set |
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال |
prints |
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی |
Consider yourself lucky [fortunate] (that) you weren't on the train at that time. |
شما باید خودتان را خوش شانس [خوشبخت] در نظر بگیرید [که] در آن زمان در قطار نبودید. |
long shot |
شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است |
Taoism |
روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت |
quad density |
تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند |
continuous processor |
دستگاه چاپ متوالی عکس چاپ کننده مداوم عکس |
pulmotor |
دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن |
facsimile recorder |
دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل |
parataxis |
مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر |
lynch law |
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی |
achylous |
بدون کیلوس بدون قیلوس |
unstressed |
بدون اضطراب بدون کشش |
unbranched |
بدون انشعاب بدون شعبه |
offhand |
بدون مقدمه بدون تهیه |
c & f |
قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است |
corrector |
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده |
hell-bent |
منحرف |
digressional |
منحرف |
deviant |
منحرف |
deviate |
منحرف |
deviates |
منحرف |
aberrant |
منحرف |
awry |
منحرف |
deviants |
منحرف |
deviated |
منحرف |
amiss |
منحرف |
perverting |
منحرف |
perverts |
منحرف |
pervert |
منحرف |
lost |
منحرف |
deviating |
منحرف |
perverted |
منحرف |
deviator |
منحرف |
perverse |
منحرف |
astray |
منحرف |
hell bent |
منحرف |
peripheral device |
دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی |
swerves |
منحرف کردن |
deviator |
منحرف شونده |
swerves |
منحرف شدن |
pay off |
منحرف شدن |
divert |
منحرف شدن |
perverts |
منحرف کردن |
wring |
منحرف کردن |
perverting |
منحرف کردن |
wringing |
منحرف کردن |
swerving |
منحرف شدن |
swerving |
منحرف کردن |
excurse |
منحرف شدن |
avert |
منحرف کردن |
fall off |
منحرف شدن |
averted |
منحرف کردن |
swerved |
منحرف کردن |