Dictiornary-Farsi | تیم طرح ریزی مرکزی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
central planning team	تیم طرح ریزی مرکزی


Search result with all words

central planning	برنامه ریزی مرکزی
Other Matches

cpu time	مقدار زمانی که توسط پردازش مرکزی به اجرای دستورالعملهای برنامه اختصاص داده میشود زمان واحد پردازشگر مرکزی
central	متصدی مرکز تلفن مرکزی مرکزی
linear programming	برنامه ریزی خطی طرح ریزی عملیات صنعتی ونظامی برحسب خطوط مشخص ومعین
headquarters	شعبه مرکزی اداره مرکزی
paching central	سیستم مرکزی ارتباطات سیستم کنترل فنی مرکزی مدارات مخابراتی
moulting	پر ریزی موی ریزی
planning directive	دستورالعمل طرح ریزی راهنمای طرح ریزی
planning factor	معیارهای طرح ریزی عوامل طرح ریزی
planning comission	هیات برنامه ریزی کمیسیون برنامه ریزی
simplex method	روش سیمپلکس در برنامه ریزی خطی روش سیستماتیک و منظم برای حل مسائل برنامه ریزی خطی
central postal directory	دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
planning guidance	راهنمای طرح ریزی راهنمای طرح ریزی فرمانده
central pumping station	مرکزی
cl	خط مرکزی
focal line	خط مرکزی
centerline	خط مرکزی
focal	مرکزی
central	مرکزی
cores	مرکزی
centrical	مرکزی
centre pocket	مرکزی
core	مرکزی
axial	مرکزی
central control desk	میزفرمان مرکزی
central city	شهر مرکزی
central	کامپیوتر مرکزی
central heating	گرمایش مرکزی
central	تلفن چی مرکزی
head office	دفتر مرکزی
nucleus	لب هسته مرکزی
centralist	مرکزی نگر
centralists	مرکزی نگر
nuclei	لب هسته مرکزی
spherical angle	زاویه مرکزی
central convolution	شکنج مرکزی
central load	بار مرکزی
central gyrus	شکنج مرکزی
central limit theorem	قضیه حد مرکزی
centralism	مرکزی نگری
holding company	شرکت مرکزی
head office	اداره مرکزی
central head	فشار مرکزی
central government	حکومت مرکزی
central office	دفتر مرکزی
central position	وضعیت مرکزی
central sulcus	شیار مرکزی
central fissure	شیار مرکزی
central position	قرارگاه مرکزی
eccentricity	برون مرکزی
central heating	حرارت مرکزی
state government	دولت مرکزی
centrum	جسم مرکزی
center	گروه مرکزی
center base	میدان مرکزی
center distance	فاصله مرکزی
mainframes	پردازنده مرکزی
subcentral	زیر مرکزی
central focusing wheel	چرخهزوم مرکزی
centre game	بازی مرکزی
directrix	خط تیر مرکزی
centralized plan	پلان مرکزی
centrosymmetric	متقارن مرکزی
centripetal	جانب مرکزی
axial pressure	فشار مرکزی
centrifugal	گریز از مرکزی
centrically	بطور مرکزی
boost coil	کوئل مرکزی
eccentricities	برون مرکزی
concourse	تالار مرکزی
central terminal	پایانه مرکزی
central station	نیروگاه مرکزی
mainframe	پردازنده مرکزی
central processor	پردازنده مرکزی
central processor	پردازشگر مرکزی
central bank	بانک مرکزی
three center bonding	پیوند سه مرکزی
central processing unit	واحدپردازنده مرکزی
three centred curve	منحنی سه مرکزی
central canal	مجرای مرکزی
fovea centralis	فرورفتگی مرکزی
fore and aft center line	خط مرکزی سراسری
central site	سایت مرکزی
golds	دایره مرکزی هدف
central processing unit	واحد پردازش مرکزی
multicenter binding	پیوند چند مرکزی
geocentric system	دستگاه زمین مرکزی
centered	وسط ونقطه مرکزی
one shot pump	پمپ روغن مرکزی
conurbation	شهر مهم مرکزی
gold	دایره مرکزی هدف
centre pawns	پیادههای مرکزی شطرنج
central tendency measures	اندازههای گرایش مرکزی
measures of central tendency	اندازههای گرایش مرکزی
downtown	قسمت مرکزی شهر
geocentric	دوران زمین مرکزی
cores	هسته مرکزی مفتول
centre counter defence	دفاع متقابل مرکزی
centred	وسط ونقطه مرکزی
core	هسته مرکزی مفتول
conurbations	شهر مهم مرکزی
centre	وسط ونقطه مرکزی
heliocentric system	دستگاه خورشید مرکزی
centers	وسط ونقطه مرکزی
heartland	منطقه مرکزی وحیاتی
scandinavian defence	دفاع متقابل مرکزی
inner city	بخش مرکزی شهر
cento	سازمان پیمان مرکزی
inner cities	بخش مرکزی شهر
GHQ	مخفف ستاد مرکزی
Central African Republic	جمهوری آفریقای مرکزی
rimland	حومه ناحیه مرکزی
unit central processing	واحد پردازش مرکزی
naves	تالار مرکزی صحن
nave	تالار مرکزی صحن
precentral gyrus	شکنج پیش مرکزی
cns	دستگاه عصبی مرکزی
central mass storage	انباره انبوه مرکزی
vertical center line illusion	خطای خط قائم مرکزی
heartlands	منطقه مرکزی وحیاتی
statolatry	حمایت ازقدرت مرکزی
German Central Bank	بانک مرکزی آلمان
axis of the bore	محور مرکزی لوله
the middlands	استانهای مرکزی انگلستان
central control panel	تابلوی مرکزی کنترل
post offices	اداره مرکزی پست
center	وسط ونقطه مرکزی
post office	اداره مرکزی پست
center of gravity axis	محور ثقل مرکزی
central heating system	دستگاه حرارت مرکزی
tininess	ریزی
gravelling	شن ریزی
molt	پر ریزی
deplumation	پر ریزی
shrouding	شن ریزی
inpouring	تو ریزی
foundation	پی ریزی
directrix	خط مرکزی منطقه اتش توپ
center spot	نقطه مرکزی بیلیارد انگلیسی
x ring	دایره مرکزی هدف تیراندازی
geothermic	وابسته به حرارت مرکزی زمین
general posr office	اداره مرکزی پست در لندن
umbilical	واقع در نزدیکی ناف مرکزی
Ivory Coast	کرانهی مرکزی و غربی افریقا
central food preparation facility	کارخانجات مرکزی تهیه موادغذایی
central railway station	ایستگاه مرکزی راه اهن
geocentric	دارای مرکزی در زمین زمینی
geothermal	وابسته به حرارت مرکزی زمین
pecan	درخت گردوی امریکای مرکزی
organization of central american states	سازمان دول امریکای مرکزی
king's yellow	مارهای صیادجوندگان امریکای مرکزی
osset	اریایی نژادان قفقاز مرکزی
high asia	قسمت بلند و مرکزی امریکا
pecans	درخت گردوی امریکای مرکزی
radian	زاویه مرکزی قوس دایره
keels	ستون عرضی مرکزی ناو
sweet spot	قسمت مرکزی راکت یا چوب
keel	ستون عرضی مرکزی ناو
planning <adj.>	برنامه ریزی
budgeting	بودجه ریزی
bloodbaths	خون ریزی
libations	ساغر ریزی
projecting	طرح ریزی
bloodbath	خون ریزی
chumming	طعمه ریزی
actification	سرکه ریزی
cast iron	چدن ریزی
libation	ساغر ریزی
bellfounding	زنگ ریزی
landslip	فرو ریزی
landslips	فرو ریزی
filling	خاک ریزی
sweat	عرق ریزی
sweating	عرق ریزی
sweats	عرق ریزی
effusion	برون ریزی
effusions	برون ریزی
perspiration	عرق ریزی
outflow	بیرون ریزی
outflows	بیرون ریزی
casting	چدن ریزی
foundry	چدن ریزی
fillings	خاک ریزی
evacuation	برون ریزی
planning	طرح ریزی
foundries	چدن ریزی
acting out	برون ریزی
discharges	برون ریزی
projection	طرح ریزی
projections	طرح ریزی
scheming	طرح ریزی
placing concrete	بتن ریزی
programming	برنامه ریزی
modeller	طرح ریزی
minuteness	ریزی ناچیزی
iron foundry	اهن ریزی
earthwork	خاک ریزی
grouting	دوغاب ریزی
discharge	برون ریزی
retropulsion	درون ریزی
modelling	طرح ریزی