Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (4 milliseconds)
English
Persian
stabilisers
ثابت تثبیت کننده
stabilizer
ثابت تثبیت کننده
Other Matches
voltage stabilizer
تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
stabilisers
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
stabilizer
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
automatic pilots
وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
automatic pilot
وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
course stabilizer
تثبیت کننده
stabilizer
تثبیت کننده
stabilizers
تثبیت کننده ها
holding attack
تک تثبیت کننده
stabilisers
تثبیت کننده
fix
ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
fixes
ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
automatic stabilizer
تثبیت کننده خودکار
course stabilizer
تثبیت کننده مسیر
emulsion stabilizer
تثبیت کننده امولسیونی
viscosity stabilizer
تثبیت کننده گرانروی
stabilizing sleeve
غلاف تثبیت کننده
holding force
نیروی تثبیت کننده
self stabilizing dynamo
دینام خود تثبیت کننده
mains voltage stabilizer
تثبیت کننده ولتاژ شبکه
voltage stabilizer
تثبیت کننده اختلاف سطح
adjustable stabilizer
تثبیت کننده افقی قابل تنظیم هواپیما
fixatives
ثابت کننده
fixative
ثابت کننده
stabilizer muscule
عضله ثابت کننده
direct video storage tube
ثابت کننده تصویر
mordant
ماده ثابت کننده
constant potential rectifier
یکسو کننده با ولت ثابت
doppler radar
رادار تعیین کننده اشیاء ثابت و متحرک
monetarists
طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
auto lean
مخلوط رقیق سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده اتوماتیک در کاربوراتور ثابت نگاهداشته میشود
auto rich
مخلوط غلیظ سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده مخلوط اتوماتیک درکاربوراتور ثابت نگهداشته میشود
static employment
کاربرد توپخانه پدافند هوایی در سکوی ثابت یا در پدافندهوایی ثابت
fixed capital
سپرده ثابت اموال ثابت یکان
static test
ازمایش در وضعیت ثابت یا به حالت ثابت
standing orders
دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
standing order
دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
sample
مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
sampled
مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
stabilisation
تثبیت
corroboration
تثبیت
stabilization
تثبیت
stabilize
تثبیت
stabilized
تثبیت
stabilising
تثبیت
fixations
تثبیت
consolidation
تثبیت
stabilised
تثبیت
fixation
تثبیت
fixing
تثبیت
fixity
تثبیت
stabilises
تثبیت
stabilizes
تثبیت
anchor cell
سل تثبیت
confirmation
تثبیت
fixate
تثبیت کردن
stop go policy
سیاست تثبیت
reinstate
تثبیت کردن
reinstated
تثبیت کردن
reinstates
تثبیت کردن
fixing agent
عامل تثبیت
nitrogen fixation
تثبیت نیتروژن
reinstating
تثبیت کردن
avouch
تثبیت کردن
price freezing
تثبیت قیمت
price freeze
تثبیت قیمت ها
price ceilings
تثبیت قیمت
patent
حق تثبیت اختراع
heat setting
تثبیت گرمائی
patented
حق تثبیت اختراع
patenting
حق تثبیت اختراع
patents
حق تثبیت اختراع
maintenance level
سطح تثبیت
price stability
تثبیت قیمت
confirmation
تثبیت استقرار
wage stabilization
تثبیت مزد
stabilization
پابرجاسازی تثبیت
fixation of affect
تثبیت عاطفی
fixation point
نقطه تثبیت
fixation process
فرایند تثبیت
functional fixedness
تثبیت کارکردی
price stabilization
تثبیت قیمت
visual fixation
تثبیت دیداری
positioning
تثبیت موقعیت
voltage stabilization
تثبیت ولتاژ
mechanical stabilization
تثبیت مکانیکی
stabilising
تثبیت کردن
father fixation
تثبیت پدری
stabilized
تثبیت کردن
stabilize
تثبیت کردن
stabilises
تثبیت کردن
fixedness
تثبیت شدگی
stabilised
تثبیت کردن
reinstatement
تثبیت در مقام
stabilizes
تثبیت کردن
economic stabilization
تثبیت اقتصادی
standing
ثابت دستورالعمل ثابت
well fixed
خوب تثبیت شده
verges
شانه تثبیت نشده
fixes
تثبیت محل ناو
voltage stabilization
تثبیت فشار الکتریکی
built in stabilizers
تثبیت کنندههای خودکار
course stabilizer
دستگاه تثبیت مسیر
verge
شانه تثبیت نشده
stabilization policy
سیاست تثبیت اقتصادی
stabilized layer
قشر تثبیت شده
stabilized layer
لایه تثبیت شده
fix
تثبیت محل ناو
hard shoulder
شانه تثبیت شده
exchanged stabilization fund
صندوق تثبیت ارز
route
به خاک نشاندن تثبیت کردن
zener diode stabilization
تثبیت کنندگی دیود زنر
routes
به خاک نشاندن تثبیت کردن
commodity agreement
تثبیت مشترک قیمت فروش
steadying
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadiest
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steady
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadied
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadies
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
stabilising
به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilized
به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilises
به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
pegging
تثبیت قیمت اوراق بهادار وارز
stabilised
به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilize
به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilizes
به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
high frequency stabilized arc
قوس نوری تثبیت شده ی فرکانس بالا
price support
تثبیت قیمت توسط دولت برای حمایت کالا
functional finance
سیاست مالی دولت برای تثبیت وضع اقتصادی
stop bath
ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود
setting time
[مدت زمان لازم جهت تثبیت و پایدار شدن رنگ در رنگرزی]
fair trade laws
قوانین تجارت منصفانه قرارداد بین تولیدکننده وفروشنده برای تثبیت یا تعیین حداقل قیمت
positioning band
حلقه تثبیت حلقه ثبات گلوله روی پوکه
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
declaratory judgment
حکمی است که در ان حقوق عدهای تثبیت واعلام میشود لیکن هیچ دستور اجراییی را که از نظراختتام دعوی موثر در مقام باشد متضمن نیست
homogeneous computer network
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
steam fitter
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
makgi boowi
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
changer
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
detonators
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
del credere
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
detonator
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptors
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
vasomotor
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
interceptor
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
distractive
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
claqueur
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
sprining charge
خرج چال کننده یا گود کننده
padding
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
suppressive
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
expostulator
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
prepossessing
مجذوب کننده جلب توجه کننده
confirm
تصدیق کردن تثبیت کردن
confirms
تصدیق کردن تثبیت کردن
static
ثابت
permanent
ثابت
steadied
ثابت
hard and fast
ثابت
firmest
ثابت
stationary
ثابت
firms
ثابت
equable
ثابت
firm
ثابت
unshaken
ثابت
indelible
ثابت
fiducial
ثابت
firmer
ثابت
specific
ثابت
standstill
ثابت
solid
ثابت
solids
ثابت
fixed bridge
پل ثابت
thetical
ثابت
thetic
ثابت
sustains
ثابت
sustained
ثابت
sustain
ثابت
invariable
ثابت
established
ثابت
disputeless
ثابت
specifics
ثابت
resolute
ثابت
rugged
ثابت
immovable
ثابت
undeviating
<adj.>
ثابت
unswerving
<adj.>
ثابت
fixing
ثابت
loyal
ثابت
fixed
ثابت
steadier
ثابت تر
steadying
ثابت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com