Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
low time constant
ثابت زمانی کوچک
Other Matches
time constant
ثابت زمانی
capacitive time constant
ثابت زمانی فرفیت
inductive time constant
ثابت زمانی القا
input time constant
ثابت زمانی اولیه
time constant of an exponential quantity
ثابت زمانی یک کمیت نمایی
slices
مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
slice
مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
uptime
پریود زمانی که در طول ان یک سیستم کامپیوتر فعال است یا صحیح عمل میکندیک دوره زمانی که تجهیزات بدون خرابی کار می کنند
ppm
Position Pulse مدولاسیون یا تلفیق زمانی پالس که دران مقدار نمونه لحظهای موج موقعیت زمانی یک پالس را مدوله میکندodulation
static employment
کاربرد توپخانه پدافند هوایی در سکوی ثابت یا در پدافندهوایی ثابت
fixed capital
سپرده ثابت اموال ثابت یکان
static test
ازمایش در وضعیت ثابت یا به حالت ثابت
assembly
1-زمانی که طول می کشد تا برنامه اسمبلی یک برنامه را ترجمه کند. 2-زمانی که اسمبلر برنامه را از زبان اسمبلی به کد ماشین تبدیل میکند
standing orders
دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
standing order
دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
petty cash
صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
sample
مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
sampled
مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
gemmule
یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
widget
آلت کوچک
[ابزار ]
[اسباب مکانیکی کوچک]
jigger
بادبان کوچک یکجور کرجی کوچک
increment
فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
pig board
تخته کوچک برای موجهای کوچک
increments
فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
standing
ثابت دستورالعمل ثابت
steadying
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadies
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadiest
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadied
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steady
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
pannikin
لیوان کوچک پیمانه کوچک
knobble
برامدگی کوچک گره کوچک
fix
ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
fixes
ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
applet
1-برنامههای کاربردی کوچک 2-برنامه کوچک برای بهبود کارایی برنامه کاربردی وب که توسط Activex یا برنامه جا وا تامین میشود3-
synchronization
هم زمانی
whilom
یک زمانی
on
<prep.>
در
[زمانی]
synchrony
هم زمانی
time sense
حس زمانی
time limits
حد زمانی
simultaneeity
هم زمانی
temporal
زمانی
onetime
یک زمانی
time limit
حد زمانی
monomial
یک زمانی
timeline
خط زمانی
sometime
یک زمانی
eternity
بی زمانی
contemporaneousness
هم زمانی
eternities
بی زمانی
small-scale
طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
small scale
طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
time limit
محدوده زمانی
timetrend
روند زمانی
time scale
مقیاس زمانی
flashback
وقفه زمانی
time scales
مقیاس زمانی
timer switch
کلید زمانی
vintage model
الگوی زمانی
time limits
محدوده زمانی
spatiotemporal
فضایی و زمانی
flashbacks
وقفه زمانی
time lag
فاصله زمانی
time lag
تاخیر زمانی
time lags
تاخیر زمانی
time sharing
اشتراک زمانی
unit of time
واحد زمانی
time limits
محدودیت زمانی
time limit
محدودیت زمانی
time yield limit
حد تسلیم زمانی
time yield
تسلیم زمانی
time preference
ارجحیت زمانی
time dilation
پارادوکس زمانی
time disorientation
گم گشتگی زمانی
time division multiplex
تسهیم زمانی
time preference
رجحان زمانی
time preference
ترجیح زمانی
time path
مسیر زمانی
time interval
فاصله زمانی
time horizon
افق زمانی
time fuse
ماسوره زمانی
time jitter
اختلال زمانی
time flutter
اختلال زمانی
time fire
تیر زمانی
time estimation
براورد زمانی
time error
خطای زمانی
times
زمانی موقعی
time base
مبدا زمانی
time bar
محدودیت زمانی
time table
جدول زمانی
time study
بررسی زمانی
time slice
برش زمانی
temporal
جسمانی زمانی
time series
سریهای زمانی
time score
نمره زمانی
time schedule
برنامه زمانی
time
زمانی موقعی
time quantum
ذره زمانی
temporal maze
ماز زمانی
temporal sign
علامت زمانی
time priority
تقدم زمانی
throughput time
اشتراک زمانی
timed
زمانی موقعی
time priority
اولویت زمانی
time division multiplexing
تسهیم زمانی
lagged
تاخیر زمانی
mechanical time fuze
ماسوره زمانی
When I came in
زمانی که من تو آمدم
timeline
تسلسل زمانی
clock paradox
پارادکس زمانی
no longer
نه دیگر
[زمانی]
lapse
فاصله زمانی
yore
در زمانی بسیاردور
lapses
فاصله زمانی
lapsing
فاصله زمانی
lag
تاخیر زمانی
time pressure
فشار زمانی
pressure of time
فشار زمانی
lags
تاخیر زمانی
schedules
برنامه زمانی
scheduled
برنامه زمانی
time frame
چارچوب زمانی
timetabling
برنامه زمانی
timetables
برنامه زمانی
discrete time
با گسستگی زمانی
timetabled
برنامه زمانی
timetable
برنامه زمانی
time lags
فاصله زمانی
time frames
چارچوب زمانی
no longer
نه بیشتر
[زمانی]
schedule
برنامه زمانی
continuous time
با پیوستگی زمانی
in a short time
در اندک زمانی
interval
فاصله زمانی
storage
1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
distributed lag
توزیع فاصله زمانی
tdm
تسهیم زمانی ultiplexing
time division multiplexing
انتقال چندتایی زمانی
high burst
تیر زمانی بالا
chronological
ترتیب زمانی وقوع
time fire
تیراندازی با گلوله زمانی
aging
سخت گردانی زمانی
chronologic
دارای ربط زمانی
time average symmetry
تقارن میانگین زمانی
cross sectional data
داده ها در یک مقطع زمانی
cotidal
دارای هم زمانی در طغیان اب
time lags
فاصله زمانی مرده
synchronizes
انطباق زمانی داشتن
o technique
تحلیل عوامل زمانی
age hardening
سخت گردانی زمانی
chronological
دارای ربط زمانی
serve time
<idiom>
زمانی رادرزندان بودن
rate of time preference
نرخ برتری زمانی
monsoon
باد وباران زمانی
monsoons
باد وباران زمانی
time lag
فاصله زمانی مرده
since he was in petticoats
از زمانی که بچه بود
vintage model
الگوی مقطع زمانی
time slicing
برش زمانی زدن
time slicing
تقسیم بندی زمانی
time series analysis
تحلیل سریهای زمانی
synchronised
انطباق زمانی داشتن
time sampling
نمونه گیری زمانی
synchronises
انطباق زمانی داشتن
synchronising
انطباق زمانی داشتن
synchronize
انطباق زمانی داشتن
asynchronous time division multiplexing
تسهیم زمانی ناهمگام
time series data
امار سریهای زمانی
magnetic time relay
رله زمانی مغناطیسی
timing
برنامه ریزی زمانی
decision lag
تاخیر زمانی در تصمیم گیری
greatuncle
زمانی برابر 00852 سال
social rate of time preference
نرخ ترجیح زمانی اجتماعی
lap chart
جدول زمانی برای هر دور
final
رسیدن به انتهای یک دوره زمانی
finals
رسیدن به انتهای یک دوره زمانی
strain age hardening
سخت گردانی کرنشی زمانی
chronograph
الت سنجش فواصل زمانی
time out
معتبر نبودن پس از یک دوره زمانی
age hardening susceptibility
تقبل سخت گردانی زمانی
airburst ranging
تنظیم تیر زمانی بالا
marginal rate of time preference
نرخ نهائی ترجیح زمانی
synchronous time division multiplexing
تسهیم زمانی همگام یاهمزمان
time out of minds
زمانی که کسی یاد ندارد
phases
دوره زمانی اجرای برنامه
time table
جدول زمانی ورود و عزیمت
phased
دوره زمانی اجرای برنامه
strain age harden
سخت کردن کرنشی زمانی
time utility
بهره گیری از شرایط زمانی
valve duration
مدت زمانی که سوپاپ بازمیماند
phase
دوره زمانی اجرای برنامه
productive
مدت زمانی که یک محصولی ساخته میشود
phased
مدت زمانی که برنامه کامپایل میشود
He was quite a fellow in his day.
زمانی برای خودش آدمی بود
phase
مدت زمانی که برنامه کامپایل میشود
cripples
پرتاب توپ زمانی که حساب 0-3 یا 1-3 است
crippling
پرتاب توپ زمانی که حساب 0-3 یا 1-3 است
time lag
زمان تلف شده سکته زمانی
peaks
زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com