Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
boiling point elevation constant
ثابت صعود نقطه جوش
Other Matches
pull up point
نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
boiling point elevation
صعود نقطه جوش
standpoint
نقطه ثابت
punctual
ثابت در یک نقطه
standpoints
نقطه ثابت
fixed point
نقطه ثابت
hoverting
ثابت ماندن در یک نقطه یا ارتفاع حفظ عمق زیردریایی
vertical scale
عقربه نشان دهنده میزان صعود هواپیما عقربه صعود مقیاس ارتفاع
elevation tracking
دستگاه تعقیب صعود هواپیما تعقیب صعود یا بالا رفتن
climb mode
روش کنترل صعود هواپیما وضعیت کنترل صعود
junction
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junctions
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point
نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
control point
نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
static employment
کاربرد توپخانه پدافند هوایی در سکوی ثابت یا در پدافندهوایی ثابت
triple point
نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
foot spot
نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
bearing
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
picture point
نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
ti;me to go
زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
static test
ازمایش در وضعیت ثابت یا به حالت ثابت
fixed capital
سپرده ثابت اموال ثابت یکان
pointillism
شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
line of vision
خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
free drop
برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
switching
مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
zeroes
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
load point
نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
azimuth
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
marks
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
mark
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
approaches
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approached
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approach
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
standing order
دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
standing orders
دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
pyramid spot
نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
ascension
صعود
pull up
صعود
ascents
صعود
ascendance
صعود
ascent
صعود
climbs
صعود
climb
صعود
bulging
صعود
climbing
صعود
bulged
صعود
bulge
صعود
escalade
صعود
climbed
صعود
bulges
صعود
flash point
نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing points
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing point
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
holding point
نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
mount
صعود ترفیع
rises
خیز صعود
rises
صعود طلوع
rise
خیز صعود
rise
صعود طلوع
climbing
صعود کردن
climbed
صعود کردن
mounts
صعود ترفیع
artificial climbing
صعود مصنوعی
ascending
صعود کننده
up
صعود کردن
upped
صعود کردن
upping
صعود کردن
vertical speed
سرعت صعود
climb
صعود کردن
rate of climb
میزان صعود
alpinism
صعود سبکبار
climbs
صعود کردن
angle of departure
زاویه صعود
continuous climbing
صعود طبیعی
consecutive climbing
صعود نوبتی
mountant
صعود کننده
soar
صعود کردن
soars
صعود کردن
free climbing
صعود ازاد
layback
صعود دولفری
soared
صعود کردن
clear way
محوطه صعود
herringbone step
صعود جناقی
back and knee climbing
صعود تنورهای
balance climbing
صعود تعادلی
sampled
مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
sample
مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
roll in point
نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
bring up
صعود با حمایت از بالا
sidesteps
صعود پلهای از پهلو
sidestepping
صعود پلهای از پهلو
aircraft climb corridor
دالان صعود هواپیما
sidestep
صعود پلهای از پهلو
sidestepped
صعود پلهای از پهلو
rising
درحال ترقی یا صعود
ups and downs
صعود وافول اقبال
climb corridor
دالان صعود هواپیما
cloud top height
ارتفاع صعود قارچ اتمی
vertical takeoff
سرعت صعود اولیه هواپیما
assumption
جشن صعود مریم باسمان
vertical speed
سرعت صعود عمودی هواپیما
hang off
مکث کوتاه غواص در زیر اب در صعود
angle of departure
زاویه صعود هواپیما از روی باند
climbing wax
واکس مخصوص صعود دراسکی نوردیک
sidestep traverse
صعود پلهای همراه باسرخوردن بجلو
standing
ثابت دستورالعمل ثابت
decompression stop
مکث غواص کوتاه در عمقهای معین در صعود
punctuation marks
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation mark
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
litter relay point
نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
vertical replenishment
تجدید تدارکات از راه هوا صعود و فرود عمودی
steadiest
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadies
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steady
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadying
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadied
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
blast valve
سوپاپ ازاد کننده هوای گرم برای صعود بالن
point-to-point connection
اتصال نقطه به نقطه
pointillism
نقاشی نقطه نقطه
point to point network
شبکه نقطه به نقطه
decompression table
جدول نشاندهنده زمان و محل لازم برای صعود ارام غواص
vent valve
دریچه روی بالن برای رهاکردن گاز یا هوا و تنظیم صعود
climber
پوست یا چرم زیر اسکی تا درهنگام صعود بعقب لیز نخورد
toss bombing
نوعی روش بمباران که در ان هواپیما در حال صعود بمب را پرتاب میکند
break up point
نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
no decompression dive
غواصی کوتاه مدت یا در عمق کم که به هنگام صعود نیازبه توقف یا مکث در زیر اب ندارد
scramble
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambled
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambles
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambling
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
bye
صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
byes
صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
fix
ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
fixes
ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
lie
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
elevation guidance
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
increase
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increases
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increased
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
speckle
نقطه نقطه یا خال خال کردن
polkadot
طرح نقطه نقطه خال خال
half sidestep
روش صعود با اسکی گام به گام
solids
ثابت
solid
ثابت
incommutable
ثابت
fixed
ثابت
sustain
ثابت
established
ثابت
specifics
ثابت
specific
ثابت
inalterable
ثابت
sustained
ثابت
invariable
ثابت
steadier
ثابت تر
thetical
ثابت
sustains
ثابت
constants
ثابت
leger or ledger
ثابت
standstill
ثابت
immovable
ثابت
fixing
ثابت
resolute
ثابت
rugged
ثابت
constant
ثابت
thetic
ثابت
fixed bridge
پل ثابت
loyal
ثابت
pegged
ثابت
equable
ثابت
stationary
ثابت
pats
ثابت
firm
ثابت
firmer
ثابت
firmest
ثابت
firms
ثابت
changeless
ثابت
disputeless
ثابت
patting
ثابت
patted
ثابت
settled
ثابت
steadied
ثابت
stables
ثابت
true
ثابت
truest
ثابت
stable
ثابت
unswerving
<adj.>
ثابت
hard and fast
ثابت
undeviating
<adj.>
ثابت
indelible
ثابت
unshaken
ثابت
static
ثابت
fix
ثابت
steadying
ثابت
steady
ثابت
permanent
ثابت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com