Dictiornary-Farsi | ثابت کیهان شناختی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
cosmological constant	ثابت کیهان شناختی


Other Matches

cosmological model	مدل کیهان شناختی
cosmological principal	اصل کیهان شناختی
ecological equilibrum	همترازی بووم شناختی تعادل بوم شناختی
cosmos	کیهان
world	کیهان
universe	کیهان
worlds	کیهان
cosmonaut	کیهان نورد
space age	دوران کیهان
ecumenopolis	کیهان شهر
cosmology	کیهان شناخت
cosmologist	کیهان شناس
cosmonauts	کیهان نورد
cosmologies	کیهان شناسی
cosmology	کیهان شناسی
cosmologies	کیهان شناخت
cosmographer	کیهان شناس
universe	جهان کیهان
cosmogony	کیهان زایی
astronautics	مبحث کیهان نوردی
cosmographer	متخصص کیهان شناسی
static employment	کاربرد توپخانه پدافند هوایی در سکوی ثابت یا در پدافندهوایی ثابت
cosmogony	خلقت وپیدایش عالم وجود کیهان شناسی
static test	ازمایش در وضعیت ثابت یا به حالت ثابت
fixed capital	سپرده ثابت اموال ثابت یکان
technological	فن شناختی
technologically	فن شناختی
cognitive	شناختی
geological	زمین شناختی
epistemological	معرفت شناختی
esthetic	زیبایی شناختی
biological	زیست شناختی
morphological	ریخت شناختی
methodological	روش شناختی
mythological	اسطوره شناختی
pathological	اسیب شناختی
phonetic	اوا شناختی
biologically	زیست شناختی
aesthetic	زیبایی شناختی
ecological	بوم شناختی
sociological	جامعه شناختی
ecologically	بوم شناختی
cognitive dissonance	ناهماهنگی شناختی
ecological factor	همگربوم شناختی
neurological	عصب شناختی
philologically	زبان شناختی
ecological change	تغییربوم شناختی
acoustic	صوت شناختی
criminological	جرم شناختی
cognitive consonance	هماهنگی شناختی
cognitive system	نظام شناختی
cognitive schema	طرحواره شناختی
cognitive map	نقشه شناختی
phenomenological	پدیدار شناختی
petrological	سنگ شناختی
cognitive style	سبک شناختی
aesthetically	زیبایی شناختی
preferred cognitive mode	شیوه شناختی مرجح
acoustic investigation	جستار صوت شناختی
ecological process	فرایند بوم شناختی
ecological nich	زیستخوان بوم شناختی
biological control	کنترل زیست شناختی
biologism	زیست شناختی نگری
ethnopsychology	روانشناسی قوم شناختی
psychobiology	روانشناسی زیست شناختی
genetic engineering	مهندسی زاد شناختی
ecological realized natality	زه و زاد بوم شناختی
ecological unit	یگان بوم شناختی
graphopathology	اسیب شناسی خط شناختی
neuropsychology	روانشناسی عصب شناختی
ecological constallation	برج بوم شناختی
ecological equivalent	هم ارزی بوم شناختی
ecological factor	سازه بوم شناختی
ecological distance	فاصله بوم شناختی
ecological change	دگرگونی بوم شناختی
ecological backlash	وازنش بوم شناختی
ecological architecture	معماری بوم شناختی
standing order	دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
standing orders	دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
kinesiological analysis	تحلیل حرکت شناختی بدن
ecological mortality	مرگ و میر بوم شناختی
kinesiological principle	اصول حرکت شناختی بدن
Industrial Aesthetic	[سیستم زیبایی شناختی ساختمان های صنعتی]
biodegraability	قابلیت تجزیه بیولوژیکی پذیرندگی فروافت زیست شناختی
sampled	مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
sample	مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
standing	ثابت دستورالعمل ثابت
astrogate	کیهان نوردی کردن فضانوری کردن
steady	مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadying	مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadied	مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadies	مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadiest	مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
fix	ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
fixes	ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
fiducial	ثابت
fix	ثابت
fixes	ثابت
disputeless	ثابت
settled	ثابت
immovable	ثابت
loyal	ثابت
leger or ledger	ثابت
fixed	ثابت
fixed bridge	پل ثابت
constant	ثابت
fixing	ثابت
changeless	ثابت
constants	ثابت
sustains	ثابت
sustained	ثابت
sustain	ثابت
resolute	ثابت
inalterable	ثابت
incommutable	ثابت
standstill	ثابت
stables	ثابت
stable	ثابت
unswerving <adj.>	ثابت
undeviating <adj.>	ثابت
solid	ثابت
patting	ثابت
patted	ثابت
solids	ثابت
pats	ثابت
pegged	ثابت
true	ثابت
truer	ثابت
thetic	ثابت
thetical	ثابت
static	ثابت
firms	ثابت
firmest	ثابت
firmer	ثابت
rugged	ثابت
firm	ثابت
stationary	ثابت
equable	ثابت
permanent	ثابت
unshaken	ثابت
indelible	ثابت
hard and fast	ثابت
truest	ثابت
pat	ثابت
steadiest	ثابت
specifics	ثابت
steadied	ثابت
steadies	ثابت
specific	ثابت
invariable	ثابت
steady	ثابت
established	ثابت
steadying	ثابت
steadier	ثابت تر
fixed asset	دارائی ثابت
conservative flux	شاره ثابت
field constant	ثابت میدان
constant capital	سرمایه ثابت
fixed assets	داراییهای ثابت
constant current	شدت ثابت
universal gas constant	ثابت گازها
unset	ثابت نشده
unflinching	ثابت قدم
firm offer	پیشنهاد ثابت
to let the saw dust out of	را ثابت کردن
fixed assets	دارائیهای ثابت
figurative constant	ثابت تلویحی
constant cost	قیمت ثابت
clinch knot	گره ثابت
to bring home	ثابت کردن
surefooted	ثابت قدم
fixed area	ناحیه ثابت
to stand fast	ثابت بودن
total fixed cost	کل هزینه ثابت
fixed ammunition	مهمات ثابت
time constant	ثابت زمانی
velocity constant	ثابت سرعت
dissociation constant	ثابت تفکیک
dead-light	پنجره ثابت
flanking window	نورگیر ثابت
disintegration constant	ثابت تلاشی
dielectric constant	ثابت دی الکتریک
decay constant	ثابت تباهی
curie constant	ثابت کوری
costant load	بار ثابت
to make out	ثابت کردن
constatnt	مقدار ثابت
on costs	هزنههای ثابت
constant voltage	ولتاژ ثابت
constant speed	سرعت ثابت
equilibrium constant	ثابت تعادل
electric constant	ثابت الکتریکی
velocity factor	ثابت سرعت
vindicatory	ثابت کردنی
weiss constant	ثابت وایس
fixed jaw	اهرم ثابت
sitting duck <idiom>	هدف ثابت
constant error	خطای ثابت
constant factors	عوامل ثابت
constant luminance	روشنایی ثابت