Dictiornary-Farsi | ثابت گرانش | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
gravitational constant	ثابت گرانش


Other Matches

law of gravity	گرانش
gravitational attraction	گرانش
gravity	گرانش
gravitation	گرانش
law of gravitation	قانون گرانش
theoretical gravity	گرانش تئوری
antigravity muscles	عضلات ضد گرانش
negative g	گرانش منفی
acceleration of gravity	شتاب گرانش
gravitational field	میدان گرانش
law of universal gravitation	قانون گرانش عمومی
graviton	واحد بنیادی فرضی گرانش
static employment	کاربرد توپخانه پدافند هوایی در سکوی ثابت یا در پدافندهوایی ثابت
fixed capital	سپرده ثابت اموال ثابت یکان
static test	ازمایش در وضعیت ثابت یا به حالت ثابت
pascal	فشار وارد بریک نقطه صرف نظر از شتاب ناشی از گرانش در همه جهات یکسان میباشد
standing order	دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
standing orders	دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
wheel satellite	ماهوارهای که بصورت دایرهای ساخته شده و معمولابرای پایداری وضعیت یا واردساختن گرانش ساختگی به سرنشینان دوران میکند
sampled	مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
sample	مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
standing	ثابت دستورالعمل ثابت
steadiest	مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadies	مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadied	مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadying	مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steady	مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
fix	ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
fixes	ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
inalterable	ثابت
sustain	ثابت
rugged	ثابت
fiducial	ثابت
solids	ثابت
standstill	ثابت
fixes	ثابت
resolute	ثابت
static	ثابت
constant	ثابت
changeless	ثابت
permanent	ثابت
incommutable	ثابت
sustained	ثابت
solid	ثابت
fixed	ثابت
pats	ثابت
immovable	ثابت
thetic	ثابت
thetical	ثابت
specifics	ثابت
specific	ثابت
invariable	ثابت
loyal	ثابت
disputeless	ثابت
fixing	ثابت
sustains	ثابت
steadier	ثابت تر
settled	ثابت
established	ثابت
leger or ledger	ثابت
constants	ثابت
steadied	ثابت
pegged	ثابت
undeviating <adj.>	ثابت
steadiest	ثابت
unswerving <adj.>	ثابت
pat	ثابت
steadying	ثابت
stable	ثابت
stables	ثابت
steady	ثابت
true	ثابت
indelible	ثابت
unshaken	ثابت
equable	ثابت
stationary	ثابت
fixed bridge	پل ثابت
firm	ثابت
firmer	ثابت
firmest	ثابت
firms	ثابت
hard and fast	ثابت
truer	ثابت
patted	ثابت
patting	ثابت
truest	ثابت
steadies	ثابت
fix	ثابت
boltzmann constant	ثابت بولتزمان
propagation constant	ثابت انتشار
magnetic constant	ثابت مغناطیسی
proportionality constant	ثابت تناسب
boltzmann constant	ثابت بولتزمن
clinch knot	گره ثابت
ionization constant	ثابت یون
k	ثابت دی الکتریک
carbon fixed	ذغال ثابت
carbon fixed	کربن ثابت
lastering friendship	دوستی پا بر جا یا ثابت
prover	ثابت کردن
lastingly	بطور ثابت
capital goods	دارایی ثابت
capital asset	سرمایه ثابت
lattice constant	ثابت شبکه
invariant	ثابت نامتغیر
multiplying constant	مضرب ثابت
standpoints	نقطه ثابت
standpoint	نقطه ثابت
fixes	ثابت کردن
permanent way	مسیر ثابت
permittivity	ثابت دی الکتریک
fix	ثابت کردن
planck's constant	ثابت پلانک
fixes	ثابت ماندن
madelung constant	ثابت مادلونگ
fixes	ثابت شدن
premanent way	خط ثابت خط دائمی
fix	ثابت ماندن
permanent shuttering	قالب ثابت
fix	ثابت شدن
flat footed	ثابت قطعی
newton constant	ثابت نیوتون
attenuation factor	ثابت تضعیف
attenuation constant	ثابت تضعیف
numeric constant	ثابت عددی
on costs	هزنههای ثابت
an inflexible resolution	عزم ثابت
abhide	ثابت بودن
steadfastly	ثابت قدم
steadfast	ثابت قدم
invariably	بطور ثابت
flat-footed	ثابت قطعی
fixatives	ثابت کننده
fixative	ثابت کننده
figurative constant	ثابت تلویحی
fixed point	نقطه ثابت
firm offer	پیشنهاد ثابت
fixed ammunition	مهمات ثابت
fixed area	ناحیه ثابت
fixed asset	دارائی ثابت
fixed assets	داراییهای ثابت
fixed point	با ممیز ثابت
field constant	ثابت میدان
fixed round	فشنگ ثابت
fixed resources	منابع ثابت
disintegration constant	ثابت تلاشی
dissociation constant	ثابت تفکیک
fixed radix	با مبنای ثابت
fixed property	سرمایه ثابت
electric constant	ثابت الکتریکی
equilibrium constant	ثابت تعادل
fixed price	قیمت ثابت
fixed assets	دارائیهای ثابت
fixed beam	تیر ثابت
fixed point	ممیز ثابت
fixed disk	دیسک ثابت
fixed echo	اکوی ثابت
fixed ersistor	مقاومت ثابت
fixed length	با درازای ثابت
fixed field	میدان ثابت
fixed format	قابل ثابت
fixed head	با نوک ثابت
fixed inputs	منابع ثابت
fixed inputs	نهادههای ثابت
fixed davit	جرثقیل ثابت
fixed light	چراغ ثابت
fixed budget	بودجه ثابت
fixed capacitor	خازن ثابت
fixed condenser	خازن ثابت
fixed capital	سرمایه ثابت
fixed casement	قاب ثابت
fixed pivot	لولای ثابت
fixed costs	هزینههای ثابت
fixed income	درامد ثابت
dielectric constant	ثابت دی الکتریک
instability constant	ثابت ناپایداری
constant error	خطای ثابت
constant factors	عوامل ثابت
constant luminance	روشنایی ثابت
constant of motion	ثابت حرکت
gravitational constant	ثابت جاذبه
constant power	توان ثابت
constant pressure	فشار ثابت
constant return	بازده ثابت
hard set	ثابت شده
hubble constant	ثابت هابل
inertia constant	ثابت اینرسی
conservative flux	شاره ثابت
inductive capacity	ثابت دی الکتریسیته
constant capital	سرمایه ثابت
constant cost	قیمت ثابت
constant current	شدت ثابت
immovably	بطور ثابت
image phase change coefficient	ثابت فازی
idee fixe	فکر ثابت
constant speed	سرعت ثابت
gas constant	ثابت گاز
fixed term deposit	سپرده ثابت
fixed system	توزیع ثابت اب
fixed supply	عرضه ثابت