English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
impact registration ثبت تیر بروش مرکز اصابت
Other Matches
center of impact registration ثبت مرکز اصابت
impact registration ثبت مرکز اصابت
absolute deviation انحراف اصابت گلوله تا مرکز هدف
high burst ranging تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
otherguess بروش دیگر
sedimentation analysis تجزیه بروش ته نشینی
academicism بطریق یا بروش اکادمی
academism بطریق یا بروش اکادمی
modernised بروش امروزی دراوردن
modernises بروش امروزی دراوردن
modernising بروش امروزی دراوردن
modernize بروش امروزی دراوردن
modernized بروش امروزی دراوردن
modernizes بروش امروزی دراوردن
modernizing بروش امروزی دراوردن
close controlled رهگیری بروش کنترل نزدیک
medical assemblage مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
best gold تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
centrifugal با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
weather central مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
provision center مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
center mark علامت مرکز نشانه مرکز
collision parameter در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
whole blood center مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
army operations center مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
battery control central مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
hit اصابت
hits اصابت
hitting اصابت
accessing اصابت
accesses اصابت
accessed اصابت
access اصابت
impingement اصابت
impact point نقطه اصابت
hitting اصابت موفقیت
shots اصابت کرده
surface of impact سطح اصابت
impact area محل اصابت
hit ratio نسبت اصابت
direct hits اصابت مستقیم
direct hit اصابت مستقیم
impacts اصابت گلوله
hitting اصابت گلوله
thunderstroke اصابت صاعقه
impact اصابت گلوله
line of impact خط اصابت گلوله
hit اصابت گلوله
point of impact نقطه اصابت
hit اصابت موفقیت
shot اصابت کرده
hits اصابت گلوله
onset هجوم اصابت
impact pressure فشار اصابت
hits اصابت موفقیت
impact اصابت اثر شدید
impacts اصابت اثر شدید
effective pattern منطقه اصابت موثر
point of impact محل اصابت گلوله
impact area منطقه اصابت گلوله ها
angle of incidence زاویه اصابت گلوله
impact point محل اصابت گلوله
attacks اصابت یا نزول ناخوشی
biting angle کوچکترین زاویه اصابت
beatten zone منطقه مورد اصابت
burst محل اصابت گلوله
attacked اصابت یا نزول ناخوشی
bursts محل اصابت گلوله
strikes اصابت اعتصاب کردن
attack اصابت یا نزول ناخوشی
strike اصابت اعتصاب کردن
the lot fell upon me قرعه بنام من اصابت کرد
hits اصابت کردن به هدف زدن
hit اصابت کردن به هدف زدن
impact pressure نیروی اصابت فشار ترکش
hitting اصابت کردن به هدف زدن
pattern نقشه طرح اصابت گلوله ها
vertical probable error خطای اصابت قائم گلوله
single shot hit probability احتمال اصابت یک گلوله به هدف
impacts با شدت اصابت کردن ضربت
impact با شدت اصابت کردن ضربت
patterns نقشه طرح اصابت گلوله ها
surface of impact سطح مماس بر نقطه اصابت گلوله
direct hit گلولهای که مستقیم به هدف اصابت کند
direct hits گلولهای که مستقیم به هدف اصابت کند
bull's-eyes قلب هدف تیری که بهدف اصابت کند
bull's eye قلب هدف تیری که بهدف اصابت کند
bomb impact plot بردن محل اصابت بمب روی نقشه
course line shot تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
flukes یکنوع ماهی پهن دارای دو انتهای نوک تیز اصابت اتفاق
grand slams علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند
fluke یکنوع ماهی پهن دارای دو انتهای نوک تیز اصابت اتفاق
set forward جهش یا حرکت بجلو بوسیله قطعات داخلی گلوله در هنگام اصابت
grand slam علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند
contact burst preclusion ضامن ضد انفجار ضربتی وسیله ممانعت از انفجار دراثر اصابت
sensing تخمین محل اصابت گلوله به زمین مشاهده ترکش گلوله
miss موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
missed موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
misses موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
skittle که در طی که توپی بطرف میخ پرتاب میکنند ودرصورت اصابت به میخ برنده محسوب میشوند
ping صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pings صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
dud probability درصد احتمال عمل نکردن گلوله یا اصابت نکردن ان
bilateral spotting دیدبانی مضاعف محل اصابت گلوله دیدبانی دو جانبه
pinging صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pinged صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
hit اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hitting اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hits اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
middle مرکز
centred مرکز
centre مرکز
isocentre هم مرکز
middles مرکز
meddles مرکز
meddled مرکز
meddle مرکز
hearts مرکز
center line خط مرکز
center مرکز
intermediate exchange مرکز
stations مرکز
centre forward مرکز
station مرکز
acentric بی مرکز
concentric هم مرکز
stationed مرکز
heart مرکز
omphalos مرکز
centers مرکز
centered مرکز
centre of activities مرکز عملیات
brain center مرکز مغزی
communication center مرکز مخابرات
center of dispersion مرکز پراکندگی
burst center مرکز ترکش
burst center مرکز گلوله
center of distribution مرکز پخش
coaxial cable کابل هم مرکز
central tendency تمایل به مرکز
center mark مرکز سوراخ
centrifugal گریز از مرکز
concentrically باداشتن یک مرکز
concentric cable کابل هم مرکز
computing center مرکز محاسبات
central control panel مرکز کنترل
central office مرکز تلفن
centroid مرکز ثقل
center gage مرکز سنج
computer center مرکز کامپیوتر
central city مرکز شهر
coaxial cable سیم هم مرکز
center of gravity مرکز ثقل
caoxial cable سیم هم مرکز
centroid مرکز جرم
centripetal مرکز گرا
symmerty center مرکز تقارن
centripetal مایل به مرکز
center punch مرکز سوراخ
center punch مرکز منگنه
centre of crest circle مرکز خمیدگی
center sleeve مرکز مجوف
centrifugal مرکز گریز
centrifugal فرار از مرکز
centrifugal گریزنده از مرکز
center of symmerty مرکز تقارن
center web مرکز چرخ
civic centre مرکز شهر
chiral center مرکز کایرال
center drill مته مرکز
center of lift مرکز برا
center of mass مرکز هدف
center of mass مرکز جرم
center of pressure مرکز فشار
center of resistance مرکز مقاومت
centroid شبه مرکز
centre of pressure مرکز فشار
surrending the centre تفویض مرکز
subscriber's station مرکز مشترک
subcentral نزدیک مرکز
speech center مرکز گویایی
sodom مرکز فساد
sleep center مرکز خواب
signal center مرکز پیام
signal center مرکز مخابرات
shopping center مرکز فروش
sensorium مرکز احساس
training center مرکز اموزش
school center مرکز اموزش
rhinencephalon مرکز شامه
respiratory center مرکز تنفسی
reserve center مرکز احتیاط
regional center مرکز منطقهای
radio centeral مرکز بی سیم
telephore e. مرکز تلفن
theocentric خدا مرکز
toll exchange مرکز تلفن
carpooling center [American E] مرکز همسفری
health centre مرکز سلامتی
cf بازیکن مرکز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com