English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
cargo documentation ثبت محمولات کشتی
Search result with all words
supercargo نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
Other Matches
post matter محمولات پستی
cargo insurance بیمه محمولات
break bulk cargo محمولات تفکیک شده
cargo checking بازرسی کردن محمولات
detritus مواد خردوریز محمولات اب رودخانه
topgallant سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
cargo tie down point محل مهار بار روی وسیله محل بستن محمولات
cargo outturn message پیام تخلیه محمولات ناو گزارش خاتمه تخلیه بارکشتی
scupper سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
ship's manifest صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
respondentia وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
carry ship کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
dan runner کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
keels حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keel حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
gunroom مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
embarkation بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
lazar housek عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
waterline خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
bill of health گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
cargo sling طناب بستن محمولات به زیرهلی کوپتر طناب باربندی هلی کوپتر یا خودرو
windjammer یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
quarterdeck عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yawed انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboats کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboat کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard از کشتی بدریا روی کشتی
piracy هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
orthodromy کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromics کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
prows کشتی عرشه کشتی
prow کشتی عرشه کشتی
keelage حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
light ship کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
cargo outturn report گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
dock receipt قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
skag قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
flat پل کشتی
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight کشتی مس
puppis کشتی دم
collier کشتی
vessel کشتی
aft در پس کشتی
flattest پل کشتی
bilge اب ته کشتی
vessels کشتی
by water با کشتی
hulk کشتی
ship haven یک کش کشتی
wrestling کشتی
sail ho! کشتی !کشتی !
argo کشتی
carina کشتی
carinae کشتی
hulks کشتی
bottom کشتی
afloat در کشتی
decks پل کشتی
on the water در کشتی
decked پل کشتی
on the sea در کشتی
deck پل کشتی
on shipboard در کشتی
on board a ship در کشتی
boarded کشتی
board کشتی
ark کشتی
catch کشتی کج
bottoms کشتی
ship کشتی
ships کشتی
foreship سر کشتی
lading بار کشتی
wrestling کشتی گیری
shipwrecked کشتی شکستگی
aeroboat کشتی طیار
patrol کشتی اکتشافی
patrolled کشتی اکتشافی
patrolling کشتی اکتشافی
patrols کشتی اکتشافی
flagship کشتی دریادار
sister ship کشتی خواهر
flagships کشتی دریادار
sister ship کشتی همسان
stern عقب کشتی
steam boat کشتی بخار
steam ship کشتی بخار
shipwrecks کشتی شکستگی
battleships کشتی جنگی
wrecking کشتی شکستگی
steamship کشتی بخاری
stranding به گل نشستن کشتی
wrecks کشتی شکستگی
shipwreck کشتی شکستگی
steamboat کشتی بخار
steamship کشتی بخار
battleship کشتی جنگی
wreck کشتی شکستگی
shipbuilding کشتی سازی
berthed خوابگاه کشتی
berthing خوابگاه کشتی
berths خوابگاه کشتی
wrecked کشتی شکسته
double-decker کشتی دوعرشهای
double-deckers کشتی دوعرشهای
strand به گل نشستن کشتی
strands به گل نشستن کشتی
dockyards تعمیرگاه کشتی
war ship کشتی جنگی
berth خوابگاه کشتی
docks تعمیرگاه کشتی
troopship کشتی سرباز بر
tramp vessel کشتی ازاد
tramp steamer کشتی ازاد
training ship کشتی اموزشی
towboat کشتی یدک کش
topsldes بادخوربدنه کشتی
to take ship با کشتی بردن
cargo محموله کشتی
dock تعمیرگاه کشتی
docked تعمیرگاه کشتی
war vessel کشتی جنگی
propeller پروانه کشتی
the ship was wrecked کشتی شکست
bos'n افسر کشتی
wresthing match مسابقه کشتی
bosun افسر کشتی
wrestling match مسابقه کشتی
bosuns افسر کشتی
fob تحویل کشتی
HMS کشتی انگلیسی
drillship کشتی حفاری
tricks فن و بندهای کشتی
tender ship کشتی تدارکاتی
cargoes محموله کشتی
bo's'n افسر کشتی
the ship leaks کشتی اب تو میدهد
the ship is in d. کشتی در خطراست
wrech کشتی شکسته
the rudder of a ship سکان کشتی
the roll of a ship غلت کشتی
the enemy کشتی دشمن
tonnage فرفیت کشتی
wrech کشتی شکستگی
bulkhead تیغه در کشتی
bulkheads تیغه در کشتی
three point فن 3 امتیازی کشتی
sterner عقب کشتی
privateer کشتی مسلح
deadman مهاربند کشتی
deck gang ملوان پل کشتی
deck plan صفحه پل کشتی
deck plan افق پل کشتی
deck seamanship ملوان پل کشتی
on shipboard سوار کشتی
on board a ship سوار کشتی
doutful category کشتی مشکوک
ocean greyhound کشتی تندرو
dressing ship تزیین کشتی
noah's a کشتی نوح
noah ark کشتی نوح
exs تحویل از کشتی
ferry boat کشتی گذاره
cutwater دماغه کشتی
cuddy اطاقک کشتی
packet boat کشتی نامه بر
predial or prae کشتی روستایی
coal whipper زغال کش کشتی
pleasure boat کشتی تفرجی
cockswain پیشکارکارکنان کشتی
combatant vessel کشتی جنگی
commercial marine کشتی تجاری
pilotage راهنمایی کشتی
commondo ship کشتی نیروبر
passenger liner کشتی مسافربری
passenger liner کشتی مسافری
parent ship کشتی مادر
pancratist کشتی گیر
cook house اشپزخانه کشتی
coxswain مباشر کشتی
naval war جنگ با کشتی
fire ship کشتی اتش زن
ice breaker کشتی یخ شکن
icebreaker کشتی یخ شکن
imbark در کشتی گذاشتن
in the hold در انبار کشتی
inboard داخل کشتی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com