English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
hubble effect جابجایی به سوی قرمز
red shift جابجایی به سوی قرمز
Other Matches
rightsizing فرایند جابجایی ساختار فناوری اطلاعات یک شرکت به کاراترین سخت افزار. اغلب به معنای جابجایی از شبکه مبتنی بر mainfrome به شبکه بر پایه pc
storm warning پرچم قرمز با مرکز سیاه یا 2چراغ قرمز بعلامت باد شدید
carminic acid اسید کارمینیک [عامل اصلی رنگ قرمز حاصل از شیره کشی حشره دانه قرمز]
task جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند
tasks جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند
infrared line scan ردیابی خطی با اشعه مادون قرمز ردیابی مستقیم بامادون قرمز
infrared imagery عکسبرداری مادون قرمز عکاسی با استفاده از اشعه مادون قرمز
natural dyes رنگینه های طبیعی [که عموما از گیاهان و بعضی حیوانات تهیه می شوند. نمونه گیاهی رنگ قرمز گیاه روناس و نمونه حیوانی رنگ قرمز، حشره قرمزدانه می باشد.]
Turkaman rugs فرش های ترکمن [اینگونه فرش ها دارای طرح های ساده و هندسی شکل می باشند و غالبا زمینه قرمز یا قهوه ای ته قرمز با لبه ها و نوارهای سفید رنگ بافته می شوند.]
infrared ray اشعه مادون قرمز پرتو مادون قرمز پرتو فرو سرخ
dislocation جابجایی
displacement ton تن جابجایی
displeacement of water جابجایی اب
relocation جابجایی
displacement جابجایی
head posisioning جابجایی هد
handling جابجایی
commutation جابجایی
deplacement جابجایی
convection جابجایی
angular displacement جابجایی زاویهای
doppler frequency جابجایی دوپلر
allach جابجایی بساوشی
allesthesia جابجایی بساوشی
associative shift جابجایی تداعی
static relocation جابجایی ایستا
shear displacements جابجایی برشی
bimolecular displacement جابجایی دو مولکولی
stokes shift جابجایی استوک
block move جابجایی بلوک
alkyl shift جابجایی الکیلی
dynamic relocation جابجایی پویا
eluviation جابجایی خاک
handling of goods جابجایی امتعه
field displacement جابجایی میدان
relocation factor ضریب جابجایی
handling of goods جابجایی کالا
shift reagent واکنشگر جابجایی
hydride shift جابجایی هیدریدی
shift جابجایی شعاعی
displacement current جریان جابجایی
commutation relation رابطه جابجایی
commutation rules قواعد جابجایی
commutative جابجایی پذیر
doppler shift جابجایی دوپلر
commutative law قانون جابجایی
commutativity جابجایی پذیری
dislocation defect نقص جابجایی
cost of removal هزینه جابجایی
shift جابجایی مرکزقوس
chemical shift جابجایی شیمیایی
relocation register ثبات جابجایی
shifts جابجایی مرکزقوس
program relocation جابجایی برنامه
shifts جابجایی شعاعی
image shift جابجایی تصویر
shifted جابجایی مرکزقوس
shifted جابجایی شعاعی
materials handling جابجایی مواد
modular constraint محدودیت در جابجایی تصاویر
sand cone method طریقه جابجایی ماسه
itineration ازیک جابجایی دیگر
free movement of capital ازادی جابجایی سرمایه
advection جابجایی افقی هوا
handling charges هزینههای جابجایی کالا
rotation جابجایی سط ر و ستون در یک آرایه .
output per unit of displacement توان در واحد جابجایی
allocheiria جابجایی بساوشی متقارن
commutative rule خاصیت جابجایی [ریاضی]
commutative property خاصیت جابجایی [ریاضی]
cargo handling at port جابجایی کالا در بندر
matrixes جابجایی سط ر و ستون در آرایه
Abelian group [math.] گروه جابجایی [ریاضی]
matrix جابجایی سط ر و ستون در آرایه
commutative law خاصیت جابجایی [ریاضی]
allochiria جابجایی بساوشی متقارن
stock handling cost هزینه جابجایی موجودی
ammunition handler متصدی جابجایی مهمات
commutative group [math.] گروه جابجایی [ریاضی]
blue shift جابجایی به سوی ابی
drunkennes خطای جابجایی یا لغزش
image displacement تغییر یا جابجایی تصویرتلویزیون
translation جابجایی [ریاضی] [فیزیک]
cartridges دیسک سخت قابل جابجایی
cartridge دیسک سخت قابل جابجایی
global تابع جابجایی که یک قطعه متن
shift جابجایی ریاضی چپ داده در کلمه
commutative group [math.] گروه جابجایی پذیر [ریاضی]
shifted جابجایی ریاضی چپ داده در کلمه
globally تابع جابجایی که یک قطعه متن
chemical shift non equivalent protons پروتونهای با جابجایی شیمیایی نابرابر
Abelian group [math.] گروه جابجایی پذیر [ریاضی]
removable آنچه قابل جابجایی است
chemical shift equivalent protons پروتونهای با جابجایی شیمیایی برابر
shifts جابجایی ریاضی چپ داده در کلمه
shifted جابجایی معین بیتهای کلمه به چپ یا راست .
right جابجایی یک بخش از داده یک بیت به راست
shifts جابجایی ریاضی راست داده در کلمه
righting جابجایی یک بخش از داده یک بیت به راست
righted جابجایی یک بخش از داده یک بیت به راست
shifted جابجایی ریاضی راست داده در کلمه
shift جابجایی معین بیتهای کلمه به چپ یا راست .
shift جابجایی ریاضی راست داده در کلمه
displacement جابجا شدن جابجایی تغییر مکان
shifts جابجایی معین بیتهای کلمه به چپ یا راست .
data leakage جابجایی غیر قانونی داده ازامکانات کامپیوتری
centure of pressure travel جابجایی خطی مرکز فشار درامتداد وتر
machine address مقدار یک عبارت که تحت تاثیر جابجایی در برنامه نباشد
worked انتقال انرژی برابرحاصلضرب نیرو در جابجایی نقطه اثر ان
directory SO/2 , -MS DOS , UNIX دستور سیستم برای جابجایی یک دایرکتوری
shift دستور کامپیوتر برای جابجایی محتوای ثبات به چپ یا راست
shifted دستور کامپیوتر برای جابجایی محتوای ثبات به چپ یا راست
shifts دستور کامپیوتر برای جابجایی محتوای ثبات به چپ یا راست
work انتقال انرژی برابرحاصلضرب نیرو در جابجایی نقطه اثر ان
directories SO/2 , -MS DOS , UNIX دستور سیستم برای جابجایی یک دایرکتوری
shifts محل ذخیره سازی موقت که در آن داده قابل جابجایی است
distributes چ کردن بستههای شبکه توسط جابجایی اطلاعات بین گره ها
shift محل ذخیره سازی موقت که در آن داده قابل جابجایی است
shifted محل ذخیره سازی موقت که در آن داده قابل جابجایی است
distributing چ کردن بستههای شبکه توسط جابجایی اطلاعات بین گره ها
distribute چ کردن بستههای شبکه توسط جابجایی اطلاعات بین گره ها
rotates جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی
rotated جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی
rotate جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی
vermilion قرمز
aka قرمز
erythrean قرمز
erythroid قرمز
redder قرمز
gules قرمز
rubric خط قرمز
sanguineous قرمز
vermeil قرمز
reddest قرمز
cramoisy قرمز
reds قرمز
coralline قرمز
redhead مو قرمز
redheads مو قرمز
red <adj.> قرمز
vinaceous قرمز
vermillion قرمز
rubrics خط قرمز
raddle گل قرمز
ponceau قرمز
laky a قرمز
red line خط قرمز
bloodshot قرمز
relocation جابجایی داده یا کدگذاری یا انتساب محل مطلق پیش از اجرای برنامه
advection جابجایی و حرکت طبقات اتمسفری بصورت افقی و تحت تاثیر گرما
relocation جابجایی داده یا کدگزاری یاانتساب محل مطلق درحین اجرای برنامه
red peppers فلفل قرمز
murrey قرمز ارغوانی
red brick اجر قرمز
minium اکسید قرمز
red lead سرب قرمز
minium شنجرف قرمز
kidney beans لوبیا قرمز
methyl red قرمز متیل
dressed inred قرمز پوش
safflower carmine قرمز کافیشه
red card کارت قرمز
crimson قرمز روناسی
oxide of copper توتیای قرمز
neutral red قرمز خنثی
nacarat قرمز روشن
phenol red قرمز فنول
Red chilli فلفل قرمز
chilli pepper فلفل قرمز
rubefacient قرمز کننده
scarlet قرمز جگری
scarlet قرمز لاکی
rubefy قرمز کردن
ruby of arsenic زرنیخ قرمز
red pepper فلفل قرمز
ladyfinger فلفل قرمز
infrared زیر قرمز
infrared مادون قرمز
first class brick اجر قرمز
rubefaction قرمز سازی
gorcock با قرقره قرمز
infera red مادون قرمز
roucou قرمز بویا
rosily برنگ قرمز
ripe lips لبهای قرمز
rel pole قطب قرمز
encrimson قرمز کردن
redlining خط قرمز کشیدن
rubescent قرمز شونده
hot lines تلفن قرمز
hot line تلفن قرمز
kidney bean لوبیا قرمز
martagon سوسن قرمز
red letter با حروف قرمز
staring red قرمز زننده
red lips لبهای قرمز
rufous قرمز کم رنگ
ruffous قرمز کم رنگ
red nucleus هسته قرمز
rubious قرمز یاقوتی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com