English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
materials handling جابجایی مواد
Other Matches
rightsizing فرایند جابجایی ساختار فناوری اطلاعات یک شرکت به کاراترین سخت افزار. اغلب به معنای جابجایی از شبکه مبتنی بر mainfrome به شبکه بر پایه pc
task جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند
tasks جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند
ptomaine مواد الی قلیایی سمی که دراثر پوسیدگی باکتریها برروی مواد ازتی تشکیل میگردد
transudate مواد فرانشت شده مواد مترشحه
durable material مواد غیراستهلاکی مواد بادوام زیاد
dye-stuff ماده رنگی در رنگرزی الیاف [این رنگینه ها یا بصورت سنتی از مواد طبیعی مانند اکثر گیاهان و بعضی حیوانات و یا از مواد شیمیایی تهیه می شوند]
magnaflux نام انحصاری تست غیرمخربی برای مواد مغناطیسی بااستفاده از میدانهای مغناطیسی و مواد فلورسان
enzymes مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
enzyme مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
slated items مواد سوختی قوال و بسته بندی شده مواد سوختی یک جاو در بسته
desiccant مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
handling جابجایی
relocation جابجایی
commutation جابجایی
head posisioning جابجایی هد
dislocation جابجایی
convection جابجایی
displeacement of water جابجایی اب
displacement ton تن جابجایی
displacement جابجایی
deplacement جابجایی
image shift جابجایی تصویر
relocation factor ضریب جابجایی
allach جابجایی بساوشی
relocation register ثبات جابجایی
alkyl shift جابجایی الکیلی
chemical shift جابجایی شیمیایی
associative shift جابجایی تداعی
handling of goods جابجایی کالا
allesthesia جابجایی بساوشی
block move جابجایی بلوک
handling of goods جابجایی امتعه
static relocation جابجایی ایستا
angular displacement جابجایی زاویهای
bimolecular displacement جابجایی دو مولکولی
hydride shift جابجایی هیدریدی
program relocation جابجایی برنامه
shifts جابجایی مرکزقوس
commutative جابجایی پذیر
commutative law قانون جابجایی
commutativity جابجایی پذیری
cost of removal هزینه جابجایی
eluviation جابجایی خاک
dynamic relocation جابجایی پویا
dislocation defect نقص جابجایی
displacement current جریان جابجایی
doppler frequency جابجایی دوپلر
doppler shift جابجایی دوپلر
commutation rules قواعد جابجایی
shifted جابجایی مرکزقوس
shear displacements جابجایی برشی
shifts جابجایی شعاعی
shifted جابجایی شعاعی
shift reagent واکنشگر جابجایی
field displacement جابجایی میدان
stokes shift جابجایی استوک
shift جابجایی مرکزقوس
shift جابجایی شعاعی
commutation relation رابطه جابجایی
commutative property خاصیت جابجایی [ریاضی]
commutative law خاصیت جابجایی [ریاضی]
translation جابجایی [ریاضی] [فیزیک]
commutative rule خاصیت جابجایی [ریاضی]
modular constraint محدودیت در جابجایی تصاویر
red shift جابجایی به سوی قرمز
stock handling cost هزینه جابجایی موجودی
output per unit of displacement توان در واحد جابجایی
rotation جابجایی سط ر و ستون در یک آرایه .
free movement of capital ازادی جابجایی سرمایه
image displacement تغییر یا جابجایی تصویرتلویزیون
hubble effect جابجایی به سوی قرمز
blue shift جابجایی به سوی ابی
matrix جابجایی سط ر و ستون در آرایه
sand cone method طریقه جابجایی ماسه
matrixes جابجایی سط ر و ستون در آرایه
handling charges هزینههای جابجایی کالا
cargo handling at port جابجایی کالا در بندر
ammunition handler متصدی جابجایی مهمات
allochiria جابجایی بساوشی متقارن
Abelian group [math.] گروه جابجایی [ریاضی]
commutative group [math.] گروه جابجایی [ریاضی]
itineration ازیک جابجایی دیگر
drunkennes خطای جابجایی یا لغزش
allocheiria جابجایی بساوشی متقارن
advection جابجایی افقی هوا
shifted جابجایی ریاضی چپ داده در کلمه
globally تابع جابجایی که یک قطعه متن
shift جابجایی ریاضی چپ داده در کلمه
chemical shift non equivalent protons پروتونهای با جابجایی شیمیایی نابرابر
shifts جابجایی ریاضی چپ داده در کلمه
global تابع جابجایی که یک قطعه متن
chemical shift equivalent protons پروتونهای با جابجایی شیمیایی برابر
removable آنچه قابل جابجایی است
Abelian group [math.] گروه جابجایی پذیر [ریاضی]
cartridges دیسک سخت قابل جابجایی
cartridge دیسک سخت قابل جابجایی
commutative group [math.] گروه جابجایی پذیر [ریاضی]
shift جابجایی ریاضی راست داده در کلمه
shift جابجایی معین بیتهای کلمه به چپ یا راست .
shifted جابجایی ریاضی راست داده در کلمه
righting جابجایی یک بخش از داده یک بیت به راست
righted جابجایی یک بخش از داده یک بیت به راست
right جابجایی یک بخش از داده یک بیت به راست
displacement جابجا شدن جابجایی تغییر مکان
shifts جابجایی ریاضی راست داده در کلمه
shifts جابجایی معین بیتهای کلمه به چپ یا راست .
shifted جابجایی معین بیتهای کلمه به چپ یا راست .
centure of pressure travel جابجایی خطی مرکز فشار درامتداد وتر
data leakage جابجایی غیر قانونی داده ازامکانات کامپیوتری
work انتقال انرژی برابرحاصلضرب نیرو در جابجایی نقطه اثر ان
directory SO/2 , -MS DOS , UNIX دستور سیستم برای جابجایی یک دایرکتوری
directories SO/2 , -MS DOS , UNIX دستور سیستم برای جابجایی یک دایرکتوری
shifted دستور کامپیوتر برای جابجایی محتوای ثبات به چپ یا راست
machine address مقدار یک عبارت که تحت تاثیر جابجایی در برنامه نباشد
worked انتقال انرژی برابرحاصلضرب نیرو در جابجایی نقطه اثر ان
shift دستور کامپیوتر برای جابجایی محتوای ثبات به چپ یا راست
shifts دستور کامپیوتر برای جابجایی محتوای ثبات به چپ یا راست
distributing چ کردن بستههای شبکه توسط جابجایی اطلاعات بین گره ها
distribute چ کردن بستههای شبکه توسط جابجایی اطلاعات بین گره ها
rotate جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی
shifts محل ذخیره سازی موقت که در آن داده قابل جابجایی است
shifted محل ذخیره سازی موقت که در آن داده قابل جابجایی است
distributes چ کردن بستههای شبکه توسط جابجایی اطلاعات بین گره ها
shift محل ذخیره سازی موقت که در آن داده قابل جابجایی است
rotated جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی
rotates جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی
relocation جابجایی داده یا کدگذاری یا انتساب محل مطلق پیش از اجرای برنامه
relocation جابجایی داده یا کدگزاری یاانتساب محل مطلق درحین اجرای برنامه
advection جابجایی و حرکت طبقات اتمسفری بصورت افقی و تحت تاثیر گرما
foreign military sales فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
explicit address آدرسی در دوبخش است . یکی نقط ه ارجاع دیگری جابجایی یا مقدار اندیس
logic seeking چاپگری که میتواند اطلاع مورد نیاز را با کمترین جابجایی نوک تامین میکند
storing ثباتی درCPU که داده را پیش از پردازش یا جابجایی به محلی از حافظه نگه می دارد
store ثباتی درCPU که داده را پیش از پردازش یا جابجایی به محلی از حافظه نگه می دارد
ranges جابجایی متن برای تظیم شدن در حاشیه چپ , انتقال محتوای کلمه به لبه سمت چپ
ranged جابجایی متن برای تظیم شدن در حاشیه چپ , انتقال محتوای کلمه به لبه سمت چپ
range جابجایی متن برای تظیم شدن در حاشیه چپ , انتقال محتوای کلمه به لبه سمت چپ
texts سیستم پردازش گر کلمه که به کاربر امکان افزودن , حذف کردن ,جابجایی , درج و تصحیح بخشهایی از متن میدهد
text سیستم پردازش گر کلمه که به کاربر امکان افزودن , حذف کردن ,جابجایی , درج و تصحیح بخشهایی از متن میدهد
provisions مواد
material مواد
materials مواد
supplies مواد
bubble turn and slip الات دقیق اصلی پروازی که شتاب جانبی را با جابجایی حبابی داخل لوله شیشهای خمیده پر از مایعی نشان میدهد
instructional material مواد اموزشی
assets مواد لازم
colorant مواد رنگی
alluvial deposit مواد رسوبی
organic compound مواد آلی
organic compound مواد شیمیایی
instruction material مواد درسی
washing agent مواد شوینده
insulating compound مواد عایق
insulating material مواد عایق
dissolved solids مواد محلول
jointing material مواد پرکننده
joint sealing material مواد درزبندی
joint filling compound مواد درزبندی
stocks مواد ذخیره
joint filler مواد درزبندی
acaricide مواد کنه کش
accessory substances مواد فرعی
acetone bodies مواد استونی
active material مواد عامل
bill of material فهرست مواد
intromission مواد الحاقی
inorganic materials مواد غیرالی
backing material مواد محافظ
feed stock مواد اولیه
coherent materials مواد چسبنده
cohesive materials مواد چسبنده
defense articles مواد پدافندی
cryptomaterial مواد رمز
cohesive material مواد چسبا
excess stock مواد اضافی
fatigue of material فرسودگی مواد
composite material مواد مرکب
explosive ordnance مواد منفجره
fertile meterial مواد بارخیز
balsamic materials مواد بلسانی
indirect materials مواد غیرمستقیم
bill of materials فهرست مواد
glacial drift مواد یخرفته
direct material مواد مستقیم
fixed material مواد پایدار
fission products مواد اتمی
fine aggregate مواد ریز
letter press مواد چاپی
lubricant مواد روغنی
nutrition مواد غذائی
raw materials مواد اولیه
petroleum مواد نفتی
printed matter مواد چاپی
explosives مواد سوزا
natural products مواد طبیعی
raw material مواد خام
off the shelf مواد در دسترس
operating supplies مواد کمکی
lubricants مواد روغنی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com