English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
relocation جابجا سازی
Other Matches
rectification یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
turnover جابجا شدن
heave جابجا کردن
He was kI'lled on the spot. جابجا کشته شد
relocate جابجا کردن
relocates جابجا کردن
relocating جابجا کردن
removal جابجا کردن
revulsive جابجا شونده
supplant جابجا شدن
relocated جابجا کردن
supplanted جابجا شدن
supplanting جابجا شدن
supplants جابجا شدن
heaved جابجا کردن
autochthonous جابجا نشده
metastatic جابجا شده
migratory جابجا شونده
metastatic جابجا شونده
displacement جابجا شدن
displacement جابجا کردن
migrate جابجا شدن
migrated جابجا شدن
migrates جابجا شدن
migrating جابجا شدن
transpose جابجا کردن
transposes جابجا کردن
out of place جابجا شده
transposing جابجا کردن
suppress جابجا کردن
translocate جابجا کردن
transposable جابجا شدنی
displaced جابجا کردن
displaces جابجا کردن
displacing جابجا کردن
lomomote جابجا شدن
disposition جابجا شدن
displaceable جابجا شونده
floating جابجا شده
translocation جابجا شدگی
displace جابجا کردن
dislocates جابجا کردن
dislocate جابجا شدن
dislocates جابجا شدن
dislocating جابجا کردن
dislocate جابجا کردن
suppressing جابجا کردن
unhorse جابجا کردن
dislocating جابجا شدن
suppresses جابجا کردن
soil transport جابجا کردن خاک
serpiginous دونده جابجا شونده
shifts انتقال جابجا کردن
shifted انتقال جابجا کردن
malposition جابجا شدگی جنین
shift انتقال جابجا کردن
metastasis جابجا شدن ناخوشی
moving power نیروی جابجا کننده
erratic block بلوک جابجا شونده
transposable قابل جابجا شدن
removing جابجا کردن به محل دیگر
removes جابجا کردن به محل دیگر
remove جابجا کردن به محل دیگر
to handle something with care چیزی را با احتیاط جابجا کردن
restaging جابجا کردن سوارکردن نفرات
winkle جابجا کردن حلزون خوراکی
revulsion جابجا شدن درد ردع
movement گردش جابجا کردن تحرک
winkles جابجا کردن حلزون خوراکی
calculating دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
interchanges جابجا کردن چیزی با چیز دیگر
handle قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
handles قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
displacing جابجا شدن تغییر موضع دادن
displaces جابجا شدن تغییر موضع دادن
interchange جابجا کردن چیزی با چیز دیگر
displace جابجا شدن تغییر موضع دادن
displaced جابجا شدن تغییر موضع دادن
interchanging جابجا کردن چیزی با چیز دیگر
interchanged جابجا کردن چیزی با چیز دیگر
Handle the boxes with care. جعبه ها رابا احتیاط جابجا کنید
displacement جابجا شدن جابجایی تغییر مکان
changer وسیلهای که چیزی را با چیز دیگر جابجا میکند
force displaced in parallel [بردار] نیروی بطور موازی جابجا شده
removing بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
remove بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
removes بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
ordnance plant کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
jagger الت کنگره سازی یادندانه سازی
shift کد حروف ارسالی که نشان میدهد که کد بعدی باید جابجا شود
shifted کد حروف ارسالی که نشان میدهد که کد بعدی باید جابجا شود
shifts کد حروف ارسالی که نشان میدهد که کد بعدی باید جابجا شود
shunting station ایستگاه فرعی راه اهن برای جابجا کردن واگن ولوکوموتیو
staging base پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
pre-treatment عملیات مقدماتی و آماده سازی [مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
one level address سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
subjugation مقهور سازی مطیع سازی
imagery مجسمه سازی شبیه سازی
ouster بی بهره سازی محروم سازی
frustrations خنثی سازی محروم سازی
frustration خنثی سازی محروم سازی
formularization کوتاه سازی ضابطه سازی
irritancy پوچ سازی باطل سازی
SDR ثباتی در CPU که داده را پیش از پردازش نگه می دارد یا محل حافظه را جابجا میکند
erasable 1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
acrostic جدول شعر کوتاهی که حرف اول و وسط و آخر بندهای آن با هم عبارتی را برساند جابجا شونده
save ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saves ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saved ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
symmetrical compression سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
sort الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorted الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorts الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
hits داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hit داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
bitblt در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
blit در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
electronic کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
luxate از جای خود بیرون کردن جابجا کردن
secondary soil خاک جابجا شده یا ثانوی خاک دستی
Indeo فناوری نرم افزاری ساخت Intel که به کامپیوتر امکان ذخیره سازی و اجرای تصاویر ویدیویی فشرده را میدهد با استفاده از روشهای نرم افزاری فشرده سازی
dump 1-دادهای که از یک وسیله به دیگری برای ذخیره سازی کپی شده است . 2-انتقال داده به دیسک برای ذخیره سازی . 3-چاپ محتوای کل یابخشی از داده در حافظه
externals روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
external روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
constant displacement pump پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
times 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
timed 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
time 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
anagrammatize جابجا کردن قلب کردن
antihandling fuze ماسوره ضد دستکاری ماسوره غیر حساس به جابجا کردن و دستکاری
flippy دیسک دو لبه که در درایو تک لبه استفاده شود. بنابراین برای خواندن طرف دیگر برای جابجا شود
bridge building پل سازی
retortion خم سازی
retortion کج سازی
truncation بی سر سازی
deflexion خم سازی
padding له سازی
stylization مد سازی
flooring کف سازی
flection خم سازی
bridgework پل سازی
local anasthesia سر سازی
compaction تو پر سازی
repk lection پر سازی
individuation تک سازی
individualized تک سازی
individualising تک سازی
individualizing تک سازی
individualize تک سازی
individualizes تک سازی
individualises تک سازی
pavement کف سازی
individualization تک سازی
idolization بت سازی
individualised تک سازی
pavements کف سازی
individualization فرد سازی
glycogenesis گلیکوژن سازی
harmonization هم اهنگ سازی
grillwork شبکه سازی
mythopoetic اساطیر سازی
insulate عایق سازی
mystification گیج سازی
individualization منفرد سازی
gnomonics فن شاخص سازی
forgeries سند سازی
proportionment متناسب سازی
grillwork سبد سازی
refreshments تازه سازی
forgery سند سازی
refreshment تازه سازی
gunsmithery تفنگ سازی
gold beating زرورق سازی
networking شبکه سازی
haematogenesis خون سازی
forgery صورت سازی
strangling خفه سازی
heterodyne reception زنه سازی
seduction گمراه سازی
immortalization جاوید سازی
individuation جدا سازی
inebriation مست سازی
neutralization بی اثر سازی
nest building لانه سازی
solution چاره سازی
stripping برهنه سازی
image formation تصویر سازی
inflexion خم سازی خمیدگی
neutralization خنثی سازی
impregnation ابستن سازی
incavation پوک سازی
histogenesis بافت سازی
forgeries صورت سازی
hymnography سرود سازی
inculcation جایگیر سازی
insulates عایق سازی
insulating عایق سازی
solutions چاره سازی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com