Total search result: 201 (15 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
dispatch route |
جاده تحت کنترل خودی درزمان مشخص مسیر اعزام پرسنل |
|
|
Other Matches |
|
balisage |
مشخص کردن مسیر جاده باچراغهای راهنما |
sending state |
کشور اعزام کننده پرسنل |
underpasses |
مسیر جاده در زیر پل هوایی جاده زیرجاده دیگری |
underpass |
مسیر جاده در زیر پل هوایی جاده زیرجاده دیگری |
positive control |
کنترل عملی عبور و مرورهواپیماهای خودی در فضای هوایی |
escape line |
مسیر نجات پرسنل درگیر در عملیات پنهانی وچریکی |
staged crews |
پرسنل هوایی یا دریایی مستقر درپایگاههای مسیر ناو یاهواپیما |
squawk |
در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید |
squawked |
در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید |
squawks |
در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید |
alignments |
مسیر جاده |
alignment |
مسیر جاده |
driving lane |
یک خط جاده برای یک مسیر |
detours |
جاده یا مسیر انحرافی |
traffic lane |
یک خط جاده برای یک مسیر |
detour |
جاده یا مسیر انحرافی |
lane |
یک خط جاده برای یک مسیر |
shuttle |
وسیله نقلیه با مسیر مشخص |
shuttles |
وسیله نقلیه با مسیر مشخص |
shuttled |
وسیله نقلیه با مسیر مشخص |
open route |
جاده بدون کنترل وبازرسی |
channels |
ارسال سیگنال ها یا داده از یک مسیر مشخص |
channelled |
ارسال سیگنال ها یا داده از یک مسیر مشخص |
channeling |
ارسال سیگنال ها یا داده از یک مسیر مشخص |
channeled |
ارسال سیگنال ها یا داده از یک مسیر مشخص |
lanes |
مسیر که باخط کشی مشخص میشود |
lane |
مسیر که باخط کشی مشخص میشود |
channel |
ارسال سیگنال ها یا داده از یک مسیر مشخص |
control bus |
مسیر کنترل |
alerted |
وضعیت یک شی مشخص که یک اخطار را کنترل میکند |
alerts |
وضعیت یک شی مشخص که یک اخطار را کنترل میکند |
alert |
وضعیت یک شی مشخص که یک اخطار را کنترل میکند |
batteries |
قرارداشتن یک مهره خودی بین مهره مهاجم خودی و شاه حریف |
battery |
قرارداشتن یک مهره خودی بین مهره مهاجم خودی و شاه حریف |
distances |
مدت بازی قسمتی از مسیر مسابقه مشخص شده به وسیله پرچم یا میله |
distance |
مدت بازی قسمتی از مسیر مسابقه مشخص شده به وسیله پرچم یا میله |
air control point |
نقطه کنترل مسیر هوایی |
aircraft vectoring |
کنترل مسیر سمتی هواپیما |
operating strenght |
پرسنل حاضر به خدمت پرسنل موجود یکان |
line crosser |
فراری از منطقه دشمن به خطوط خودی نفوذکننده به منطقه خودی |
control vane |
تیغه متحرکی برای کنترل وضعیت و مسیر پرواز |
command heading |
مسیر تعیین شده برای هواپیماتوسط برج کنترل |
communication |
وسیله الکترونیکی که ارسال داده و router مسیر را کنترل میکند |
hook |
روشی که نافرین مقدم با ان دستگاههای کنترل خودکارهواپیماها را روی فرامین مشخص روانه می کنند |
hooks |
روشی که نافرین مقدم با ان دستگاههای کنترل خودکارهواپیماها را روی فرامین مشخص روانه می کنند |
routing |
مشخص کردن یک مسیر مناسب برای پیام از شبکه , روش جدید مسیریابی داده به کامپیوتر مرکزی وجود دارد |
calibrated orifice |
سوراخ یا تنگنایی با قطرداخلی مشخص جهت اندازه گیری یا کنترل جریانی که ازان عبور میکند |
automatic trim |
روش کنترل خودکار لغزش یاانحراف جانبی هواپیما ازروی مسیر |
holding pattern |
کنترل هواپیما برای پرواز دریک مسیر پیش بینی شده |
homing adaptor |
تطبیق کننده مسیر پروازهواپیما با جهت امواج راداریا ایستگاه کنترل |
staffing guide |
کتاب راهنمای پرسنل ستاد یاکتاب راهنمای انتخاب وتشکیل پرسنل ستادی |
format |
1-مشابه 4354 2-مشخص کردن فضاهای دیسک که برای داده و کنترل در نظر گرفته شده است |
deferred exit |
انتقال کنترل به یک زیربرنامه در زمانی که قابل پیش بینی نبوده و حادثهای غیر مترقبه ان را مشخص میکند |
formats |
1-مشابه 4354 2-مشخص کردن فضاهای دیسک که برای داده و کنترل در نظر گرفته شده است |
capture |
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب |
captures |
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب |
capturing |
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب |
director |
نرم افزار نوشتاری چند رسانهای محصول Macromedia که به کاربر اجازه کنترل عناصر در زمان مشخص میدهد |
directors |
نرم افزار نوشتاری چند رسانهای محصول Macromedia که به کاربر اجازه کنترل عناصر در زمان مشخص میدهد |
open loop system |
مکانیزم کمک کننده متشکل ازیک مسیر کنترل بدون اندازه گیری نتیجه |
packet |
بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی |
packets |
بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی |
admision rate |
میزان اعزام به بهداری نواخت سالیانه اعزام به بهداری |
high resolution bit mapped display |
تکنیک نمایش یک مکان واحدحافظه برای کنترل یک نقطه نورانی مشخص روی صفحه نمایش |
bureau of naval personnel |
اداره پرسنل نیروی دریایی دفتر پرسنل دریایی |
axial route |
مسیر طولی منطقه عقب جاده طولی منطقه مواصلات |
device |
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند |
devices |
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند |
divided highway [American E] |
شاهراه چند خطی [جاده رفت کاملا سوا از جاده آمد است] |
emerging traffic |
جاده فرعی که از جاده اصلی بیرون آمده |
analog |
صفحه نمایش که از یک سیگنال ورودی ممتد برای کنترل رنگهای نمایش استفاده میکند به طوری که میتواند یک محدوده مشخص از رنگها را نمایش دهد |
in the p |
درزمان گذشته |
road screen |
پوشش و استتار جاده پوشاندن جاده |
merging traffic |
ادغام جاده فرعی به جاده اصلی |
cascade control |
چندین واحد کنترل که هر یک دیگری را کنترل میکند, کنترل ابشاری |
analogue |
صفحه نمایشی که از سیگنال ورودی ممتد برای کنترل رنگهای صفحه نمایش استفاده میکند به طوری که بتواند یک محدوده مشخص از رنگها را نمایش دهد |
analogues |
صفحه نمایشی که از سیگنال ورودی ممتد برای کنترل رنگهای صفحه نمایش استفاده میکند به طوری که بتواند یک محدوده مشخص از رنگها را نمایش دهد |
on a dime <idiom> |
درزمان خیلی کوتاه |
when the chips are down <idiom> |
درزمان مهم وخطرناک |
algorithm |
قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص |
algorithms |
قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص |
decays |
کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین |
mosaic d. |
وضع احکام دینی درزمان موسی |
decaying |
کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین |
decayed |
کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین |
decay |
کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین |
service road |
جاده کناری جاده سرویس |
going |
وضع جاده زمین جاده |
essoin |
بهانه برای عدم حضوردردادگاه درزمان مقرر |
executory contract |
قراردادی که درزمان اینده باید اجرا شود |
prestation |
خدمتی که درزمان پیشین دربرابرمالیات انجام می دادند |
septuagint |
ترجمه یونانی توریه بدست 07تن درزمان بطلیموس |
jacobus |
سکه زرکه درزمان جیمزیکم زدندوبهای ان از 02تا42شیلینگ بود |
roundheal |
عضو پارلمان انگلیس درزمان شارل یکم که سرش را ازته میزد |
prize of war |
کشتیها یا کالاهای به غنیمت گرفته شده در بندر یا دریا درزمان جنگ |
fast |
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی |
fasts |
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی |
fastest |
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی |
fasted |
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی |
lanes |
مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر |
lane |
مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر |
control point |
نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور |
multithread |
طرح برنامه که از بیش یک مسیر منط قی استفاده میکند و هر مسیر همزمان اجرا میشود |
groove |
خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان |
switched network backup |
انتخاب کاربر برای مسیر جانبی از شبکه وقتی که مسیر اول مشغول است |
grooves |
خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان |
landing approach |
مسیر نشستن هواپیما مسیر پیاده شدن به ساحل |
ball cushion |
دیوار پشتی دار در انتهای مسیر گوی بولینگ که مانع برگرداندن میله به مسیر میشود |
FatBits |
انتخاب Mac Paint که به کاربر امکان ویرایش تصویر به صورت یک پیکسل درزمان میدهد |
crane rail |
مسیر حرکت پاتیل جرثقیل مسیر بالابر |
friendly |
خودی |
friendliest |
خودی |
friendlies |
خودی |
friendlier |
خودی |
friendly state |
کشور خودی |
self directed |
پیش خودی |
homeling |
بازیگر خودی |
friendly forces |
نیروهای خودی |
insiders |
خودی خودمانی |
homes |
زمین خودی |
home |
زمین خودی |
insider |
خودی خودمانی |
relative |
خودی نسبی |
chicks |
هواپیمای خودی |
spontaneity |
خود به خودی |
own goal |
گل به دروازه خودی |
friendliest |
نیروی خودی |
friendly |
نیروی خودی |
friendlier |
نیروی خودی |
blue forces |
نیروهای خودی |
we group |
گروه خودی |
upcourt |
سبد خودی |
in group |
گروه خودی |
own goals |
گل به دروازه خودی |
internal heating |
گرمایش خودی |
spontaneous |
خود به خودی |
familiar |
مانوس خودی |
friendlies |
نیروی خودی |
To assert oneself . To display ones merit . |
خودی را نشان دادن |
spontaneous recovery |
بهبود خود به خودی |
spontaneous remission |
بهبود خود به خودی |
cells |
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص |
cell |
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص |
interference |
مزاحمت مهرههای خودی شطرنج |
track clearer |
جاده پاک کن جاده صاف کن راه صاف کن |
road distance |
مسافت روی جاده یا مسافت طی شده از جاده |
ingross |
جمع اوری کردن نیروی خودی |
critical build up resistance |
مقاومت بحرانی برای تحریک خودی |
shore duty |
ماموریت کار در ساحل یاپایگاه خودی |
despatched |
اعزام |
despatching |
اعزام |
dispatching |
اعزام |
send out |
اعزام |
despatches |
اعزام |
dispatches |
اعزام |
dispatched |
اعزام |
dispatch |
اعزام |
smoke screen |
پرده پوشش دودبرای استتار یکانهای خودی |
task |
نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند |
tasks |
نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند |
electronic |
مراجعه به چیزی که توسط جریان الکتریکی کنترل میشود یا کنترل میکند |
token |
بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه |
tokens |
بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه |
apt |
زبان برنامه سازی برای کنترل ماشینهای کنترل عددی |
control panel |
صفحه کنترل قسمتی از کنسول کنترل کامپیوتر که حاوی کنترلهای دستی است |
processor |
پردازندهای که ارتباطات دادهای از قبیل DAM و توابع کنترل خطا را کنترل میکند |
looped |
عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد |
executive |
دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود |
loop |
عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد |
executives |
دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود |
control and reporting center |
تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی |
loops |
عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد |
real time |
سیستم عاملی که برا ی کنترل سیستمهای بلادرنگ یا کنترل فرآیند طراحی شده است |
circulation control |
کنترل جریان اب کنترل چرخش و یاگردش کالاها یا پول |
radio control |
کنترل رادیویی کنترل شونده بوسیله امواج بی سیم |
dispatch |
اعزام کردن |
dispatched |
اعزام داشتن |
send out |
اعزام کردن |
despatches |
اعزام یکانها |
dispatcher |
اعزام کننده |
embassage |
اعزام سفیر |
dispatched |
اعزام یکانها |
dispatches |
اعزام کردن |
despatching |
اعزام داشتن |
dispatches |
اعزام داشتن |
dispatched |
اعزام کردن |
dispateh |
اعزام کردن |
despatching |
اعزام یکانها |
dispatch |
اعزام داشتن |
dispatches |
اعزام یکانها |
despatching |
اعزام کردن |
despatched |
اعزام کردن |
despatched |
اعزام داشتن |
unattached |
اعزام نشده |
detaching |
اعزام کردن |
detach |
اعزام کردن |
send |
اعزام داشتن |
sending |
اعزام داشتن |
sends |
اعزام داشتن |
dispatch |
اعزام یکانها |