English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
motor road جاده موتور سواری
Other Matches
divided highway [American E] شاهراه چند خطی [جاده رفت کاملا سوا از جاده آمد است]
underpass مسیر جاده در زیر پل هوایی جاده زیرجاده دیگری
underpasses مسیر جاده در زیر پل هوایی جاده زیرجاده دیگری
emerging traffic جاده فرعی که از جاده اصلی بیرون آمده
merging traffic ادغام جاده فرعی به جاده اصلی
road screen پوشش و استتار جاده پوشاندن جاده
motoring گرداندن موتور اصلی توسط استارتر بمنظوری جزاستارت موتور
external combustion engine موتور احتراق خارجی موتور برونسوز
engine موتور بنزینی موتور احتراق داخلی
service road جاده کناری جاده سرویس
going وضع جاده زمین جاده
variable geometry engine موتور مکنده هوای مافوق صوت که بمنظور افزایش راندمان نه تنها شکل ومساحت دهانه ورودی ونازل خروجی بلکه مسیرجریان داخل موتور نیز تغییرکند
engine mounting نصب موتور قرارگاه موتور
firing order ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
slip ring induction motor موتور القائی اسلیپ رینگ موتور اندوکسیونی اسلیپ رینگ موتور رتور اسلیپ رینگ
double squirrel cage motor موتور قفس سنجابی دوبل موتور با شیار دوبل
flat twin engine موتور بوکسر دو سیلندر موتور سیلندر متقابل با دوسیلندر
road distance مسافت روی جاده یا مسافت طی شده از جاده
track clearer جاده پاک کن جاده صاف کن راه صاف کن
single phase induction motor موتور القائی یک فازه موتور اندوکسیونی یک فازه
driving سواری
riding سواری
Woman sitting on the man کیر سواری
ride سواری
rides سواری
manege اسب سواری
autos ماشین سواری
auto ماشین سواری
jumbled سواری کردن
top boot چکمه سواری
equitation هنراسب سواری
troopers اسب سواری
trooper اسب سواری
jockeying اسب سواری
surf riding موج سواری
horsemanship اسب سواری
jumble سواری کردن
saddle سواری کردن
jumbles سواری کردن
jumbling سواری کردن
hackney اسب سواری
to take a drive سواری کردن
to take a ride سواری کردن
saddles سواری کردن
saddled سواری کردن
passenger car اتومبیل سواری
saddler اسب سواری
saddle horse اسب سواری
motorcar خودرو سواری
roadsters اسب سواری
roadster اسب سواری
cycling دوچرخه سواری
amaxophobia سواری هراسی
surf موج سواری
hacking jacket کت اسب سواری
hacking jackets کت اسب سواری
skim boarding موج سواری
surfing موج سواری
surfriding موج سواری
passenger car trailer تریلرخودروی سواری
jodhpur شلوار چسبان سواری
manege اموزشگاه اسب سواری
drive رانش سواری دوندگی
drive سواری کردن کوبیدن
cavalcades سواری گردش سواره
cavalcade سواری گردش سواره
surfmanship مهارت در موج سواری
drives سواری کردن کوبیدن
joo choo seogi ایستادن اسب سواری
troopers اسب سواری نظامی
to give somebody a ride به کسی سواری دادن
to go by bicycle دوچرخه سواری کردن
trooper اسب سواری نظامی
to ride a bicycle دوچرخه سواری کردن
equestrian مربوط به اسب سواری
to give somebody a lift به کسی سواری دادن
drives رانش سواری دوندگی
surfboards تخته موج سواری
sailable قابل سواری دردریا
outride در سواری پیش افتادن از
nag اسب کوچک سواری
nagged اسب کوچک سواری
nags اسب کوچک سواری
hacking اسب سواری تفریحی
habit لباس سواری زنانه
habits لباس سواری زنانه
surfboard تخته موج سواری
bicycle path مسیر دوچرخه سواری
riding habits جامه سواری زنانه
bicycle دوچرخه سواری کردن
riding habit جامه سواری زنانه
bicycles دوچرخه سواری کردن
harness horse اسب سواری یا بارکش
to learn to ride سواری یاد گرفتن
velodrome پیست دوچرخه سواری
barges تخته بزرگ موج سواری
wake surfing موج سواری بدنبال قایق
hotdogging board تخته کوتاه موج سواری
eventing انواع مسابقه اسب سواری
body surf موج سواری بدون تخته
to get a lift with somebody سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
windsurfing موج سواری با تخته و بادبان
equitation هنر سواری و مهار اسب
to stand treat هزینه مهمانی یا سواری رادادن
ap joo choom ایستادن اسب سواری بجلو
rodeos مسابقه سواری اسب یا گاووحشی
barge تخته بزرگ موج سواری
barged تخته بزرگ موج سواری
rodeo مسابقه سواری اسب یا گاووحشی
charreada سواری مکزیکی اسب وحشی
windsurfers تخته موج سواری با بادبان
windsurfer تخته موج سواری با بادبان
stage race مسابقه مرحلهای دوچرخه سواری
malibu تخته فایبرگلاس موج سواری
freestyle موج سواری بامانور ازاد
ride [American E] سواری [گردشگری] [خودرو رانی]
to hitch a lift [ride] from somebody سواری شدن [در خودروی کسی]
lift سواری [گردشگری] [خودرو رانی]
stick تخته موج سواری شلاق
to get a lift from somebody سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
to get a ride with somebody سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
saddle bronc riding سواری بر اسب وحشی برای 01 ثانیه
to bike دوچرخه سواری کردن [اصطلاح روزمره]
nose دماغه جلویی تخته موج سواری
junk surf امواج نامناسب برای موج سواری
noses دماغه جلویی تخته موج سواری
surf off دور نهایی مسابقه موج سواری
bodysurfing موج سواری روی سینه وشکم
[Could I] give you a lift? [colloquial] به کسی پیشنهاد سواری دادن کردن
haute ecole تمرین اسب سواری از روی مانع
to offer somebody a lift به کسی پیشنهاد سواری دادن کردن
australian pursuit مسابقه تعقیبی 8 نفره دوچرخه سواری
hang ten سواری تخته موج درحال جلوبودن 01 انگشت پا
catch a rail برخورد تخته موج سواری باموج و سرنگونی
slides سواری کردن مقابل موج بازاویه شکسته
slide سواری کردن مقابل موج بازاویه شکسته
caroche نوعی کالسکه یادرشکه درشکه سواری کردن
to ride one's horse to death اسب خود رابا سواری زیادازپا در اوردن
banking track انحنای پیست دوچرخه سواری بطرف داخل
tubing ورزش یا تفریح قایق سواری درمسیر رود
point race مسابقه دوچرخه سواری طولانی چند مرحلهای
this ground rides soft این زمین برای سواری نرم است
italian pursuit مسابقه تعقیبی تیمی دوچرخه سواری از 2 تا 5 نفر
to tilt at the ring سر سواری حلقه اویزانی رابانوک نیزه برداشتن
tourist trophy مسابقههای سالانه موتورسیکلت سواری درجزیره من انگلستان
pursuit مسابقه دوچرخه سواری انفرادی یا تیمی تعقیبی بازمانگیری
blown out رانده شدن تخته موج سواری با باد شدید
pursuits مسابقه دوچرخه سواری انفرادی یا تیمی تعقیبی بازمانگیری
cheated سواری تخته موج بدون جلو بردن بدن
cheats سواری تخته موج بدون جلو بردن بدن
stalling برای چند لحظه ازسرعت موج سواری کاستن
stall برای چند لحظه ازسرعت موج سواری کاستن
floater پاس ارام هوایی تخته بزرگ موج سواری
cheat سواری تخته موج بدون جلو بردن بدن
bareback riding سواری بدون زین برای 8ثانیه بر اسب وحشی
kermesse مسابقه دوچرخه سواری 3 تا5 مایل در شهر و خارج
madison مسابقه دوچرخه سواری استقامت 6 روزه بین 2 تیم
skim board تخته گرد یا مربع مستطیل برای موج سواری در اب کم عمق
guns تخته بزرگ وسنگین موج سواری برای موجهای سنگین
gun تخته بزرگ وسنگین موج سواری برای موجهای سنگین
big gun سرسخت در کسب امتیاز تخته سنگین و بزرگ موج سواری
serpentine سواری در طول مانژ با یک رشته پیچ و خمهادر سمت مخالف
tilt شیب داشتن مسابقه نیزه سواری شمشیربازی سواره درقرون وسطی
tilted شیب داشتن مسابقه نیزه سواری شمشیربازی سواره درقرون وسطی
tilts شیب داشتن مسابقه نیزه سواری شمشیربازی سواره درقرون وسطی
road block سد جاده
causeways جاده
road blocks سد جاده
track جاده
rut رد جاده
tracks جاده
routes جاده
causeway جاده
ruts رد جاده
tracked جاده
road bed کف جاده
roadability جاده رو
roadable جاده رو
way جاده
roadbed کف جاده
pathway جاده
roadless بی جاده
invious بی جاده
pad جاده
pads جاده
roadway جاده
road جاده
roads جاده
hard core پی جاده
path جاده
pathways جاده
roadways جاده
lines جاده
turnpike جاده
line جاده
turnpikes جاده
blocking سد جاده
paths جاده
route جاده
wayless بدون جاده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com