Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
incoming traffic
جاده وسایل که می آیند
Other Matches
path
[corridor]
for emergency vehicles
راه
[باز شده در جاده]
برای وسایل اورژانس
divided highway
[American E]
شاهراه چند خطی
[جاده رفت کاملا سوا از جاده آمد است]
underpasses
مسیر جاده در زیر پل هوایی جاده زیرجاده دیگری
underpass
مسیر جاده در زیر پل هوایی جاده زیرجاده دیگری
emerging traffic
جاده فرعی که از جاده اصلی بیرون آمده
merging traffic
ادغام جاده فرعی به جاده اصلی
road screen
پوشش و استتار جاده پوشاندن جاده
latecomer
دیر آیند
latecomers
دیر آیند
no picnic
<idiom>
ناخوش آیند ،مشکل
vanishing point perspective
دورترند کوچک تر به نظر می آیند
Within the next few weeks .
درعرض چند هفته آیند ؟
prevention of stripping
ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
beach gear
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
cpu
سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
tackled
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
recover
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovers
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
mounting
وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
incredibly
<adv.>
خیلی ناخوش آیند
[اصطلاح روزمره]
horribly
<adv.>
خیلی ناخوش آیند
[اصطلاح روزمره]
multipass overlap
بنابراین نقاط کمتر به نظر می آیند
going
وضع جاده زمین جاده
service road
جاده کناری جاده سرویس
These coins are very hard to come by .
این سکه ها دیگه گیر نمی آیند
perspective
ی که از دید کاربر دورتر هستند کوچکتر به نظر می آیند
perspectives
ی که از دید کاربر دورتر هستند کوچکتر به نظر می آیند
excess property
وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
channel
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
pipeline assets
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
maps
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
map
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios
توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test
ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
dispersal lays
محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
computation of replacement factors
محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
road distance
مسافت روی جاده یا مسافت طی شده از جاده
track clearer
جاده پاک کن جاده صاف کن راه صاف کن
red concept
جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
cryptoancillary equipment
وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
landing aids
وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
pioneer tools
وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
continuous
ارسال داده سریع که در آن کلمات داده همزمان نیستند ولی به سرعت پشت سرهم می آیند
basic
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basics
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic issue items
وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
kit
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kits
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
cycle
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycled
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycles
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
paths
جاده
invious
بی جاده
roadable
جاده رو
road blocks
سد جاده
road block
سد جاده
pathways
جاده
pathway
جاده
blocking
سد جاده
way
جاده
tracks
جاده
track
جاده
path
جاده
tracked
جاده
hard core
پی جاده
road
جاده
roadless
بی جاده
roadway
جاده
roadways
جاده
turnpike
جاده
turnpikes
جاده
roadbed
کف جاده
roads
جاده
roadability
جاده رو
road bed
کف جاده
causeway
جاده
route
جاده
causeways
جاده
routes
جاده
pad
جاده
lines
جاده
rut
رد جاده
ruts
رد جاده
line
جاده
pads
جاده
single carriageway road
راه با یک جاده
jacob's ladder
جاده شیری
single flow
جاده یک مسیره
lateral route
جاده عرضی
hard core
زیرسازی جاده
secondary road
جاده درجه دو
street
خیابانی جاده
screed
شمشه جاده
cross road
تقاطع جاده
route reconnaissance
شناسایی جاده
molecular attracticm
جاده ذرات
roadwheel
چرخ جاده
streets
خیابانی جاده
steam roller
جاده صاف کن
high road
جاده عمده
cross trail
جاده عرضی
the road was impaired
جاده خراب شد
third class road
جاده درجه سه
to beat a path
کوبیدن یک جاده
cross country
خارج از جاده
criterium
مسابقه جاده
bridle path
جاده اسب رو
bridle paths
جاده اسب رو
frontage road
جاده کناری
road ditch
خندق جاده
drive way
جاده خیابان
double flow route
جاده دو خطه
double flow route
جاده دوطرفه
diverticulum
جاده فرعی
the impediment of a road
موانع جاده
concrete pavement
جاده بتنی
road roller
جاده صاف کن
overhead roadway
جاده هوایی
road net
شبکه جاده ها
pack road
جاده مال رو
pathless
بدون جاده
post road
جاده پستی
road junction
تقاطع جاده
profile of the road
نیمرخ جاده
provincial road
جاده محلی
raod bed
بستر جاده
spurs
جاده انشعابی
spurring
جاده انشعابی
spur
جاده انشعابی
road clearance
تخلیه جاده
sidetracked
جاده فرعی
operational route
جاده رزمی
street traffic
ترافیک
[جاده]
road builder
جاده ساز
galaxies
جاده شیری
superhighway
جاده وسیع
superhighways
جاده وسیع
galaxy
جاده شیری
open route
جاده باز
operational route
جاده عملیاتی
traffic on public roads
ترافیک
[جاده]
road capacity
فرفیت جاده
bypath
جاده پرت
sidetrack
جاده فرعی
alignments
مسیر جاده
track
خط اهن جاده
by the side of the road
در کنار جاده
by way
جاده پرت
byroad
جاده فرعی
To make roads .
جاده کشیدن
sea lanes
جاده دریایی
sea lane
جاده دریایی
axial road
جاده طولی
backway
جاده فرعی
tracked
خط اهن جاده
roadsides
کنار جاده
roadside
کنار جاده
bypath
جاده فرعی
backway
جاده پرت
alignment
مسیر جاده
path
جاده مال رو
by path
جاده فرعی
spur track
جاده فرعی
paths
جاده مال رو
tracks
خط اهن جاده
the impediment of a road
پا گیرهای جاده
uneven road
جاده ناهموار
roadhogs
خوک جاده
roadhog
خوک جاده
berm
لبه جاده
asphalt paving
جاده سازی
causeway
جاده سنگفرش
wayless
بدون جاده
clearing iron
جاده پاک کن
collective goods
مانند جاده
trackless
بی جاده بی ریل
main roads
جاده اصلی
chip spreader
جاده صاف کن
commercial vehicle
وسیلهحملکالاومسافردر جاده
road construction
جاده سازی
main road
جاده اصلی
road building
جاده سازی
wayside
کنار جاده
access road
جاده دسترسی
verge
شانه خاکی جاده
barricades
مهار هواپیما سد جاده
post road
جاده چاپارخانه دار
barricaded
مهار هواپیما سد جاده
operational route
جاده حاضر به کار
autobahn
اتوبان جاده عریض
shoulder
دو طرف خاکی جاده
shoulders
دو طرف خاکی جاده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com