English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
English Persian
To widen a road . جاده یی را گشاد کردن ( تعریض )
Other Matches
straddles گشاد ایستادن گشاد گشاد راه رفتن
straddle گشاد ایستادن گشاد گشاد راه رفتن
straddled گشاد ایستادن گشاد گشاد راه رفتن
doppler broadening تعریض دوپلری
To walk with ones feet wide apart. گشاد گشاد راه رفتن
She stared at him with wide eyes. با چشمهای گشاد ( گشاد شده ) با ؟ خیره شده بود
ream گشاد کردن
reaming گشاد کردن
dilates گشاد کردن
dilating گشاد کردن
dilate گشاد کردن
slacks کساد کردن گشاد
slackest کساد کردن گشاد
slack کساد کردن گشاد
to let out افشاکردن گشاد کردن
scrawled خط خطی کردن گشاد نشستن
To spend recklessly ( prodigally ) . گشاد بازی کردن ( ولخرجی )
scrawling خط خطی کردن گشاد نشستن
scrawl خط خطی کردن گشاد نشستن
scrawls خط خطی کردن گشاد نشستن
divided highway [American E] شاهراه چند خطی [جاده رفت کاملا سوا از جاده آمد است]
underpasses مسیر جاده در زیر پل هوایی جاده زیرجاده دیگری
underpass مسیر جاده در زیر پل هوایی جاده زیرجاده دیگری
emerging traffic جاده فرعی که از جاده اصلی بیرون آمده
merging traffic ادغام جاده فرعی به جاده اصلی
road screen پوشش و استتار جاده پوشاندن جاده
going وضع جاده زمین جاده
service road جاده کناری جاده سرویس
road clearance تخلیه کردن جاده
pull over <idiom> متوقف کردن ماشین گوشه جاده
balisage مشخص کردن مسیر جاده باچراغهای راهنما
barricading سنگربندی کردن سد کردن جاده
barricade سنگربندی کردن سد کردن جاده
barricaded سنگربندی کردن سد کردن جاده
barricades سنگربندی کردن سد کردن جاده
to shift freight traffic from road to rail حمل نقل بار را از جاده به راه آهن منتقل کردن
road distance مسافت روی جاده یا مسافت طی شده از جاده
track clearer جاده پاک کن جاده صاف کن راه صاف کن
blocking سدکردن جاده دفاع غیر عامل مسدود کردن راه دشمن
wheel load فرفیت بار یا تحمل وزن باندفرود در یک فرودگاه یامحوطه تاکسی کردن یا جاده اسفالت
wide گشاد
broadest گشاد
reamer گشاد کن
straddled گشاد با زی
loose-fitting گشاد
loosest گشاد
straddle گشاد با زی
looser گشاد
broader گشاد
wider گشاد
widest گشاد
straddles گشاد با زی
broad گشاد
loose گشاد
loose fitting گشاد
pajamas شلوار گشاد
dilatant گشاد شونده
bell mouthed دهن گشاد
wide mouthed دهن گشاد
straddle گشاد نشستن
straddled گشاد نشستن
slopping شلوار گشاد
straddles گشاد نشستن
slopped شلوار گشاد
slop شلوار گشاد
bigmouthed دهن گشاد
stretchiest گشاد شونده
slip-ons لباس گشاد
slip on لباس گشاد
stretchy گشاد شونده
spacious جامع گشاد
stretchier گشاد شونده
sacks پیراهن گشاد و کوتاه
blouses پیراهن یاجامه گشاد
capacious گنجایش دار گشاد
jars شیشه دهن گشاد
Wellington چکمه دهان گشاد
robes لباس بلند و گشاد
sacked پیراهن گشاد و کوتاه
mason jar کوزه دهن گشاد
mother hubbard لباس گشاد زنانه
clump block قرقره دهان گشاد
wide eyed دارای چشم گشاد
dalmatic خرقه استین گشاد
varicosity گشاد شدگی سیاهرگ
jars کوزه دهن گشاد
oxbags شلوار خیلی گشاد
carboy تنگ دهن گشاد
oxford bags شلوار خیلی گشاد
wide-eyed دارای چشم گشاد
astraddle دارای پای گشاد
blouse پیراهن یاجامه گشاد
jar کوزه دهن گشاد
jar شیشه دهن گشاد
jarred کوزه دهن گشاد
varix variously سیاهرگ گشاد شده
dolman sleeve استین گشاد و اویخته
robe لباس بلند و گشاد
jarred شیشه دهن گشاد
sack پیراهن گشاد و کوتاه
risking گشاد بازی بخطر انداختن
sprawl گشاد نشستن هرزه روییدن
sprawls گشاد نشستن هرزه روییدن
sprawling گشاد نشستن هرزه روییدن
straddle میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
straddles میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
straddled میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
risk گشاد بازی بخطر انداختن
risked گشاد بازی بخطر انداختن
carronade یکجورتوپ کوتاه دهن گشاد
risks گشاد بازی بخطر انداختن
sailed کشتیرانی کردن بادبان برافراشتن بادبان حرکت در روی جاده یا دریا
sail کشتیرانی کردن بادبان برافراشتن بادبان حرکت در روی جاده یا دریا
sailings کشتیرانی کردن بادبان برافراشتن بادبان حرکت در روی جاده یا دریا
krater کوزه دهن گشاد دسته دارقدیمی
These shoes are too big for me . این کفشها برایم گشاد است
rochet جبه کتانی گشاد اسقفان وراهبان
raglan پالتو استین گشاد سبک و فراخ
varicosity جایی که چند سیاهرگ گشاد شده باشند
The shoes are a size too big for my feet. کفشها یک نمره برای پایم گشاد است
My shoes stretched after wearing them for a couple of days . پس از چند روز پوشیدن، کفشهایم گشاد شدند.
She likes loose - fitting dresses . از لباس های گشاد خوشش نمی آید
pajamas جامه گشاد که در خانه یا هنگام خوابیدن می پوشند
chimere خرقه بدون استین ویا بااستین گشاد وبزرگ
bloomer شلوار گشاد و زنانه ورزشی گیاه شکوفه کرده
slopped هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
slopping هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
slop هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
steamrollered باجاده صاف کن جاده را صاف کردن
steamrollering باجاده صاف کن جاده را صاف کردن
steamrollers باجاده صاف کن جاده را صاف کردن
steamroller باجاده صاف کن جاده را صاف کردن
The position is over his head . he cannot cope with it . این شغل برای سرش خیلی گشاد است ( از توانائی اوبیرون است )
roadway جاده
path جاده
road blocks سد جاده
paths جاده
roadways جاده
line جاده
lines جاده
turnpikes جاده
turnpike جاده
roads جاده
road جاده
causeways جاده
causeway جاده
pad جاده
pads جاده
rut رد جاده
ruts رد جاده
route جاده
routes جاده
hard core پی جاده
invious بی جاده
blocking سد جاده
track جاده
tracked جاده
tracks جاده
road block سد جاده
roadbed کف جاده
roadless بی جاده
pathways جاده
roadable جاده رو
roadability جاده رو
pathway جاده
road bed کف جاده
way جاده
clearing iron جاده پاک کن
high road جاده عمده
axial road جاده طولی
steam roller جاده صاف کن
backway جاده پرت
the impediment of a road پا گیرهای جاده
bypath جاده فرعی
collective goods مانند جاده
the road was impaired جاده خراب شد
To make roads . جاده کشیدن
lateral route جاده عرضی
concrete pavement جاده بتنی
cross country خارج از جاده
jacob's ladder جاده شیری
single flow جاده یک مسیره
hard core زیرسازی جاده
single carriageway road راه با یک جاده
sidetracked جاده فرعی
bridle paths جاده اسب رو
road construction جاده سازی
bridle path جاده اسب رو
drive way جاده خیابان
double flow route جاده دوطرفه
diverticulum جاده فرعی
spur جاده انشعابی
sidetrack جاده فرعی
frontage road جاده کناری
double flow route جاده دو خطه
secondary road جاده درجه دو
screed شمشه جاده
criterium مسابقه جاده
superhighway جاده وسیع
cross trail جاده عرضی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com