English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
gravity جاذبه زمین درجه کشش
Other Matches
earth's attraction جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
geotaxis گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
free air anomaly اختلاف نیروی جاذبه زمین اختلاف جاذبه ازاد
geomagnetic وابسته به جاذبه زمین
gravity جاذبه زمین کشش انحراف
geomagnetism نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
geotropism رشدو نمو گیاه تحت تاثیر قوه جاذبه زمین
compass rose دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
humid tropics مناطقی از کره زمین که حرارت سردترین ماههای ان از 02 درجه سانتی گرادبیشتر باشد
beam attack تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
elevation indicator صفحه مدرج درجه طبلک درجه
shoulder patch درجه روی بازوی درجه داران
appealed جاذبه
law of gravity جاذبه
gravitation جاذبه
valence جاذبه
gravity جاذبه
appeals جاذبه
attraction جاذبه
appeal جاذبه
attractions جاذبه
sighting bar ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
third class درجه سوم بلیط درجه 3
superelevation درجه ارتفاع درجه بلندی
third-class درجه سوم بلیط درجه 3
gravitation قوه جاذبه
gravitation جاذبه ثقلی
gravitation جاذبه گرانشی
attractive force نیروی جاذبه
attration جاذبه کشندگی
attractive field میدان جاذبه
attraction of current جاذبه میدان
sex appeal جاذبه جنسی
gravitation کشش جاذبه
cohesion جاذبه مولکولی
attraction force نیروی جاذبه
capillary attraction جاذبه شعریه
coulomb attraction جاذبه کولنی
counter attraction جاذبه متقابله
sexiness جاذبه جنسی
electron capture جاذبه الکترونی
absorpthiveness قوه جاذبه
electromagnetic attraction جاذبه الکترومغناطیسی
electrostatic attraction جاذبه الکترواستاتیکی
magnetic attraction جاذبه مغناطیسی
gravitational waves امواج جاذبه
gravitational attraction جاذبه گرانشی
gravitational constant ثابت جاذبه
gravitational force نیروی جاذبه
adhesion جاذبه سطحی
electric attraction جاذبه الکتریکی
sighting leaf ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
interionic attraction جاذبه بین یونی
intensity of gravity شدت با زیادی جاذبه
intensity of gravity گرانی یا جاذبه زیاد
centripetal force قوه جاذبه مرکز
ablatitious کاهنده قوه جاذبه
scenic attractions جاذبه های دیدنی
law of universal gravitation قانون جاذبه عمومی
intermolecular attraction جاذبه بین مولکولی
magnetic dip میدان جاذبه مغناطیسی
magnetic dip قوه جاذبه مغناطیسی
law of electrostatic attraction قانون جاذبه الکترواستاتیکی
intermolecular attractive force نیروی جاذبه بین مولکولی
cohesion التصاق یا قوه جاذبه ذرات
touch judge هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
ground return انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowns دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
inductive earthing زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
pancake در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
center field قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
hercules نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
pancakes در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
frost heave برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
honest john نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
off side سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
nap of the earth از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
cohesion نیروی جاذبه بین ذرات همگن
affinity نیروی جاذبه بین اتمهای یک ملکول
affinities نیروی جاذبه بین اتمهای یک ملکول
gravitate بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
gravitate بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
gravitated بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
gravitated بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
gravitates بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
gravitates بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
gravitating بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
gravitating بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
to break up از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
tellurian ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
centriole ذره کوچکی در مرکز جاذبه میان دانه
perelotok زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeant گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeants گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx نوعی موشک زمین به زمین دریایی
rolling terrain زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
neap tide دراین حالت نیروی جاذبه ماه وخورشید در خلاف یکدیگر تاثیرمیکند
covenant runing with land شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
brevet درجه افتخاری دادن فرمان درجه افتخاری
no man's land زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
redstone موشک زمین به زمین رداستون
pervious ground زمین تراوا زمین نفوذپذیر
lacrosse نوعی موشک زمین به زمین
pershing موشک زمین به زمین پرشینگ
electrostatics بخشی از علم فیزیک که درباره پدیدههای قوه جاذبه و دافعه بارهای الکتریکی گفتگومینماید
biosphere قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
little john موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
contour flight پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
talik زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
dropping گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
permafrost لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
critical point نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
division police petty officer درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
master at arms درجه دار انتظامات ناو درجه دار ارشد ناو
topography نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
hydrographer نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile موشک زمین به زمین
ground resolution قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
He had a nast fall. بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
everglade قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
collision parameter در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
surface to surface موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface-to-surface موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
free gyroscope نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
gauged درجه
grade درجه
high-class درجه یک
ranks درجه
classy درجه یک
echelon درجه
echelons درجه
second class درجه 2
mark درجه
run of the mine بی درجه
third-rate درجه سه
third rate درجه سه
first class درجه یک
marks درجه
scalage درجه
gauges درجه
ranked درجه
gauge درجه
first string درجه یک
grades درجه
elevations درجه
gauge=gage درجه
nobby درجه یک
lengths درجه
gauge glass درجه اب
gage=gauge درجه
gage درجه
second class درجه دو
top hole درجه یک
tophole درجه یک
topnotch درجه یک
proportion درجه
elevation درجه
proportions درجه
number one درجه یک
slap-up درجه یک
top درجه یک
rank درجه
top-notch درجه یک
aquastat درجه
length درجه
degrees درجه
degree درجه
title درجه
rates درجه
pitches درجه
clinical thermometer درجه
pitch درجه
copesetic درجه یک
titles درجه
scale درجه
copacetic درجه یک
rate درجه
equally <adv.> به یک درجه
just as well <adv.> به یک درجه
chinical t. درجه
low grade کم درجه
kyu درجه
second-rate درجه دو
second rate درجه دو
which grade are you in? که درجه شما را در؟
pinnacles منتهی درجه
grade درجه رتبه
supply sergeant درجه دارتدارکات
shades درجه رنگ
graduation درجه بندی
t. far تا این درجه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com