English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
socialist جامعه گرا معتقد به سوسیالیسم
socialists جامعه گرا معتقد به سوسیالیسم
Other Matches
guild socialism سوسیالیسم صنفی عقیده کسانی که درعین اعتقاد به سوسیالیسم معتقد به ایجاد سیستم عدم تمرکز در مورد اصناف ودادن ازادی بیشتر به انهابودند و کنترل دولتی صاحبان حرف را جایز نمیشمردند واز این نظر گرایش ایشان به سندیکالیسم قابل توجه است
scientific socialism بررسی سوسیالیسم از طریق امار وارقام و شواهد و مدارک و برمبنای اصول اقتصاد و جامعه شناسی
evolutionary socialism سوسیالیسم تکاملی سوسیالیسم ابداعی revisionism
european essembly مجمع متشکل از اعضا منتخب پارلمانهای کشورهایی که در "جامعه نیروی اتمی اروپا" و"جامعه ذغالسنگ و فولاداروپا" و "جامعه اقتصادی اروپا" عضو هستند
socialism جامعه گرایی جامعه داری اقتصادسوسیالیستی
socialism سوسیالیسم
democratic socialism سوسیالیسم دموکراتیک
competitive socialism سوسیالیسم رقابتی
state socialism سوسیالیسم دولتی
centralist socialism سوسیالیسم متمرکز
guild socialism گیلد سوسیالیسم
scientific socialism سوسیالیسم علمی
command socialism سوسیالیسم دستوری
liberal socialism سوسیالیسم ازاد
evolutionary socialism سوسیالیسم تکاملی
utopian socialism سوسیالیسم تخیلی
guild socialism سوسیالیسم صنفی
believer معتقد
believers معتقد
casualist معتقد به اتفاق
trinitarian معتقد به تثلیث
predestinarian معتقد به تقدیر
theist معتقد بخدا
resurrectionist معتقد برستاخیز
fatalist معتقد به سرنوشت
polygamist معتقد به تعددزوجات
introspectionist کسیکه معتقد به
red tapist معتقد به red-tapism
moralist معتقد به اصول اخلاق
moralists معتقد به اصول اخلاق
rationalist معتقد به فلسفه عقلانی
spiritualists معتقد بارتباط باارواح
spiritualist معتقد بارتباط باارواح
naturalists معتقد به فلسفه طبیعی
materialists معتقد به اصالت ماده
naturalist معتقد به فلسفه طبیعی
idealist معتقد به ایده الیسم
nihilist معتقد به مکتب nihilism
henotheist معتقد یا وابسته به توحیدنوبتی
rationalistic معتقد به اصالت عقل
trinitarian معتقد بوجوداقانیم ثلاثه
materialist معتقد به اصالت ماده
principle معتقد باصول ومبادی کردن
adoptionist معتقد به فرزند خواندگی عیسی
evolutionist معتقد به فرضیه تکامل یافرگشت
hylicist کسیکه معتقد به مادیات است
biracialism معتقد به یا دارای دونژاد بودن
epicurus نام فیلسوف یونانی که معتقد
rabbinist معتقد به احادیث بنی اسرائیل
self righteous معتقد بعدالت وتقوی خود
self-righteousness معتقد بعدالت وتقوی خود
self-righteous معتقد بعدالت وتقوی خود
bureaucrat فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
totemite معتقد بوجودروح حافظ یک قوم یا قبیله
revelationist کسیکه معتقد به الهام ومکاشفه است
representationalist معتقد بفلسفه ایده هاو افکار
millenarian معتقد به سلطنت هزار ساله مسیح
totemist معتقد بوجودروح حافظ یک قوم یا قبیله
bureaucrats فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
animalist مصور حیوانات معتقد به حیوان صفتی انسان
sabbatarian مسیحی معتقد به تعطیل کار و عبادت در یکشنبه ها
geocentric معتقد باینکه خداوندزمین رامرکز عالم وجودقرارداده
infallibilist کسیکه معتقد است که پاپ اشتباه نمیکند
Trinity سه گانگی [معتقد به وجود سه اقنوم در خدای واحد] [تثلیث]
trade unionism سیستمی که معتقد به بسط و توسعه این گونه اتحادیه هاست
anthropocentric معتقد باینکه انسان اشرف مخلوقات و مرکز ثقل موجودات است
eyestrings ضمائم چشمی که سابقا معتقد بودند هنگام کوری ومرگ از هم گسیخته می گردد
limitarian کسیکه معتقد است بخش محدودی از مردم گیتی رستگاری روحانی خواهندداشت
solipsism فرضیهای که معتقد است نفس انسان چیزی جز خودوتغییرات حاصله درنفس خودرا نمیشناسد
physiocrats اقتصاددانان فرانسوی قرن هیجده که معتقد بودند زمین و طبیعت یگانه منبع ثروت است
dictatorship of proletariat اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
ecological community جامعه
polity جامعه
universe جامعه
socio- جامعه
society جامعه
societies جامعه
community جامعه
communities جامعه
the body politic جامعه
polities جامعه
nonliterate society جامعه نانویسا
integral calculvs حساب جامعه
underclass بی کلاس [در جامعه]
integral calculus حساب جامعه
inert society جامعه بیهوده
lower class بی کلاس [در جامعه]
subclass بی کلاس [در جامعه]
infinite population جامعه نامحدود
league of nations جامعه ملل
sociopathy جامعه ستیزی
sociometry جامعه سنجی
stimulus population جامعه محرکها
social desirability جامعه پسندی
social minded در فکر جامعه
sociocentrism جامعه- محوری
sociogenic جامعه زاد
sociopath جامعه ستیز
throwaway society جامعه مسرف
psychopathy جامعه ستیزی
sociality جامعه جویی
mass society جامعه انبوهیده
moslem league جامعه مسلمانان
A classless society. جامعه بی طبقه
peripheral community جامعه پیرامونیperipeteia
transitory society جامعه انتقالی
preliterate society جامعه نانویسا
primitive society جامعه ابتدایی
statistical universe جامعه اماری
affluent society جامعه ثروتمند
biotic communtity جامعه زندگان
sociology جامعه شناسی
society جامعه اجتماع
societies جامعه اجتماع
sociability جامعه پذیری
parameters اماره جامعه
parameter اماره جامعه
psychopath جامعه ستیز
biocummunity جامعه زندگان
biocenose جامعه زندگان
affluent society جامعه رفاه
affluent society جامعه مصرفی
affluent society جامعه مرفه
antisocial جامعه ستیز
social science جامعه شناسی
sociological جامعه شناختی
atomistic society جامعه ذرهای
psychopaths جامعه ستیز
closed society جامعه بسته
socialism جامعه گرایی
finite population جامعه محدود
ecclesiastes کتاب جامعه
sociologist جامعه شناس
eruropean community جامعه اروپایی
sociable جامعه پذیر
socialist جامعه گرای
socialists جامعه گرای
dissocialization جامعه گسلی
classless society جامعه بی طبقه
subclass طبقه پایین جامعه
underclass طبقه پایین جامعه
sampling population جامعه نمونه گیری
sociological وابسته به جامعه شناسی
Common Market جامعه اقتصادی اروپا
sociolinguistics جامعه شناسی زبان
bourgeois عضوطبقه متوسط جامعه
bourgeois <adj.> عضوطبقه متوسط جامعه
lower class طبقه پایین جامعه
phytosociology جامعه شناسی گیاهی
egalitarian society جامعه تساوی طلب
pseudopsychopathic جامعه ستیز کاذب
psychopathic personality شخصیت جامعه ستیز
covenant of the league of nations منشور جامعه ملل
public mischief جرم علیه جامعه
holy office جامعه راهبان ومومنین
the society is like a vortex جامعه مانندگردابی است
monetary school مکتب اقتصادی تحت رهبری میلتون فریدمن که معتقد به کارائی بیشترسیاست پولی نسبت به سیاست مالی در اقتصاد است
cover پوشش مخفی [جامعه شناسی]
cover مخفی گاه [جامعه شناسی]
european community competition rules مقررات رقابت در جامعه اروپا
blind مخفی گاه [جامعه شناسی]
to live at the expense of society روی دوش جامعه زندگی
phalanstery جامعه کوچک ومستقل اشتراکی
phalanstery تقسیم جامعه باجزاء کوچک
socialites شخص طراز اول جامعه
socialite شخص طراز اول جامعه
blind پوشش مخفی [جامعه شناسی]
r.m.a. color code علایم رنگی جامعه رادیوسازان
to retire in to oneself از جامعه کناره گیری کردن
to seed a person to c. کسیرا از جامعه بیرون کردن
e c s c (european coal & steel commissio جامعه ذغالسنگ و فولاد اروپا
antisocial مخل اجتماع دشمن جامعه
sociometry سنجش روابط افراد جامعه
revisionism روش فکری ادوارد برنشتاین المانی که ابتدا پیرو مارکس بود ولی بعدا" دکترین فوق را که مبتنی است بر اصلاح سیستم انقلابی مارکس و اعتقاد به این که سوسیالیسم از طریق تکامل تدریجی میتواندجهانگیر شود ابداع کرد
futilitarian کسی که معتقد است کوشش بشر بی فایده وبی نتیجه است
falangisme نهضت فاشیستی اسپانیا که حزب معتقد به ان حالیه تنها حزب قانونی اسپانیاست
lysenkoism نظریهای که معتقد است عوامل جسمانی وبدنی وشرایط محیط در وراثت موثر است
solifidian کسیکه معتقد است که ایمان تنهامایه رستگاری است
mercantilists مرکانتیلیست ها اقتصاددانانی که معتقد بودندرفاه اقتصادی یک کشور دراثر بوجود امدن مازاد در ترازپرداختها و تراکم طلا وسایرفلزات گرانقیمت افزایش می یابد
hero-worshipper ستایش گر ساده لوح [جامعه شناسی]
leagues مجمع جامعه متحد کردن یا شدن
public good کالایی که تولید ان به نفع جامعه باشد
public mischief جرمی که مضر به حال جامعه باشد
misanthropist کسیکه از جامعه و از انسان بیزار است
league مجمع جامعه متحد کردن یا شدن
calculus حساب جامعه و فاضله جامع و فاضل
immanentism نظریه فسلفی که معتقد است رابطه میان خدا و فکر و روح و دنیا رابطهای ذاتی است
to acclimatize/acclimatise [British E] [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
to acclimatize/acclimatise [British E] yourself [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
to become acclimatized [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
to acclimate [American E] to new circumstances [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
acculturate نقل و انتقال دادن فرهنگ یک جامعه به جامعهء دیگر
debutant دختری که برای اولین مرتبه در جامعه وارد میشود
demand factors پیش بینی قیمت کالا در اینده توزیع درامد جامعه
greenbelt کمربندی از کشتزارها و یاخیابانهای مشجر که یک جامعه راازجامعه دیگری جدامیسازد
canoness زنی که درمیان جامعه مذهبی یادانشکدهای با سایراهل ان زندگی کند
debut نخستین مرحله دخول در بازی یا جامعه شروع بکار کردن
ecosystem بخشی از جامعه و بوم که تشکیل یک واحد فاعله درطبیعت بدهد
ecosystems بخشی از جامعه و بوم که تشکیل یک واحد فاعله درطبیعت بدهد
debuts نخستین مرحله دخول در بازی یا جامعه شروع بکار کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com