Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (41 milliseconds)
English
Persian
to fit a dress on somebody
جامه ای را برای کسی اندازه کردن
Other Matches
to fit
برازاندن
[اندازه کردن]
جامه
zahn cup
محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
adobe type manager
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
to set measures to anything
برای چیزی اندازه یا حد معین کردن
batch
اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن
batches
اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن
bottoming reamer
وسیلهای برای میزان و بزرگ ردن سوراخ به اندازه دلخواه بدون کج کردن لبه ها
paris doll
مجسمه برای ازمایش جامه زنانه
to be
[look]
somewhat
[the]
worse for wear
[person, thing]
مناسب نبودن برای پوشیدن
[جامه ای]
night clothes
لباس خواب جامه شبانه برای تو خانه
fearnought
یکجورپارچه کلفت پشمی که برای جامه ملوانان بکارمیرود
dress guard
اسبابی که دردوچرخه جامه را ازاسیب چرخ نگه میدارد جامه پناه
complimentary mourning
جامه ماتم که کسی برای احترام بمردهای که بااوخویشی ندارد بپوشد
constant
ROM-DC که با سرعت مشخصی می چرخد اندازه هر یک از فریمهای داده روی دیسک برای بدست آوردن یک داده با قاعده برای خارج شدن یک فریم در ثانیه تغییر میکند
constants
ROM-DC که با سرعت مشخصی می چرخد اندازه هر یک از فریمهای داده روی دیسک برای بدست آوردن یک داده با قاعده برای خارج شدن یک فریم در ثانیه تغییر میکند
paduasoy
پارچه ابریشمی راه راه وبادوام که درسده هیجدهم برای جامه بکار می بردند
processor
ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
viscosimeter
وسیلهای برای اندازه گیری ویسکوزیته
point size
برای اندازه گیری نوع یا متن
chains
زنجیر 09 متری برای اندازه گیری خط پیشروی
at a
[the]
minimum
<adv.>
کم کمش
[حداقل]
[برای آگاهی اندازه یا شماره]
chain
زنجیر 09 متری برای اندازه گیری خط پیشروی
at least
[no less than]
[not less than]
<adv.>
کم کمش
[حداقل]
[برای آگاهی اندازه یا شماره]
densitometer
وسیلهای برای اندازه گیری دانسیته اپتیکی
decibels
واحدی برای اندازه گیری شدت وضعف صدا
area
اندازه گیری فضای گرفته شده برای کاری
decibel
واحدی برای اندازه گیری شدت وضعف صدا
areas
اندازه گیری فضای گرفته شده برای کاری
tape line
تسمه فلزی وباریک که برای اندازه گیری بکارمیرود
bodies
نوشتار و اندازه پیش فرض برای بیشتر متن ها
capacitance bridge
نوعی وسیله اندازه گیری خنثی برای فرفیت
engineering units
واحدهای اندازه گیری بکارگرفته شده برای یک متغیرپردازشی
component efficiency
میزانی برای اندازه گیری بازده یک قسمت از یک ماشین
instrument for absolute measurement
دستگاه اندازه گیری برای سنجش مقادیر مطلق
body
نوشتار و اندازه پیش فرض برای بیشتر متن ها
hygrograph
دستگاه خود کاری برای اندازه گیری رطوبت جوی
theodolite
دوربین اپتیکی برای اندازه گیری زوایای قائم یا افقی
lips
واحد اندازه گیری سرعت برای کامپیوترهای نسل پنجم
Dhrystone benchmark
سیستمی آماری برای اندازه گیری و مقایسه کارایی کامپیوتر
theodolites
دوربین اپتیکی برای اندازه گیری زوایای قائم یا افقی
skiascope
اسبابی برای اندازه گیری قدرت انکسار نور در شبکیه
clobbering
جامه وصله کردن
robe
جامه دربر کردن
dresses
جامه بتن کردن
dress
جامه بتن کردن
robes
جامه دربر کردن
clobber
جامه وصله کردن
clobbered
جامه وصله کردن
to clothe oneself
جامه برتن کردن
clobbers
جامه وصله کردن
compensator
ابزاری برای اندازه گیری اختلاف فار بین اجزاء یک نورپلاریزه
perspective
روش تغییر اندازه و شکل اشیا برای تاثیرگذاری عمق و فاصله
grey scale
سایههای خاکستری برای اندازه گیری دقیق هنگالم فیلم برداری
calliper
نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
perspectives
روش تغییر اندازه و شکل اشیا برای تاثیرگذاری عمق و فاصله
caliper
نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
batcher
دستگاهی که شن ماسه سیمان و اب را برای ساختن بتن را اندازه گیری میکند
dipsticks
میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
dipstick
میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
to wear a crape
جامه سوگواری برتن کردن
revest
جامه روحانی پوشیدن روکش کردن
gauging rod
میل سنجش) میلی است که مامور رسومات برای اندازه گرفتن عمق نوشاب
resolving power
اندازه گیری توانایی سیستم نوری برای تشخیص خط وط سیاه روی صفحه سفید.
z scale
نوعی مقیاس خطی روی عکس هوایی مورب که برای اندازه گیری ارتفاع اشیاء به کار می رود
description
زبان برنامه سازی که دستوراتی را برای معرفی اندازه موقعیت ونوع متن گرافیک روی صفحه می پذیرد
descriptions
زبان برنامه سازی که دستوراتی را برای معرفی اندازه موقعیت ونوع متن گرافیک روی صفحه می پذیرد
gyro
برای نشان دادن یا اندازه گیری حرکت زاویهای پایه خودحول یک یا دو محور عمود برمحور دوران بهره میگیرد
indexing
استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
aircraft arresting hook
مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
barns
واحد سطح برای اندازه گیری سطح مقطع هسته اتم ها
barn
واحد سطح برای اندازه گیری سطح مقطع هسته اتم ها
module
اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
modules
اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
angles
اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
angle
اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
If the cap fit,wear it.
<proverb>
اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار).
typefaces
اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
typeface
اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
penetrometer
وسیلهای برای اندازه گیری قدرت نفود اشعه ایکس واشعههای نافد دیگر توسط مقایسه عبور و نفوذ انها درموارد مختلف
ieee
که فقط داده و سیگنالهای تصدیق استفاده می شوند و در آزمایشگاهها برای اتصال کامپیوتر به قط عات اندازه گیری استفاده میشود
orifice meter
روش اندازه گیری جریان سیال با گرفتن اندازه دقیق فشار قبل و بعد از یک صفحه عرضی با یک سوراخ
analog
نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر متغیر ممتد فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analogue
نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analogues
نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
shoots
زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
shoot
زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
size
به اندازه کردن
sizes
به اندازه کردن
page
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
reference
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
pages
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
paged
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
to scramble for something
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
ruler
میله نمایش داده شده روی صفحه نمایش که واحد اندازه گیری را مشخص میکند. اغلب در DTP یا نرم افزار کلمه پرداز برای طراحی به کار می رود
rulers
میله نمایش داده شده روی صفحه نمایش که واحد اندازه گیری را مشخص میکند. اغلب در DTP یا نرم افزار کلمه پرداز برای طراحی به کار می رود
to take measures
اندازه گیری کردن
vary infinitely
بی اندازه تغییر کردن
gauge=gage
اندازه کردن اشل
measure
اندازه گیری کردن
to a agarment to the body
جامهای را اندازه تن کردن
superpurgation
بی اندازه ازکار کردن
autos
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
personal
متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
potatoes and point
سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
intubation
فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
liberal education
اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
bread and point
سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
auto
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
gage
اندازه وسیله اندازه گیری
gage
اندازه گیر اندازه گرفتن
turnaround time
زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
diagnostics
اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
sizes
1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
size
1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
weight belt
کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
stack up
جمع کردن اندازه گرفتن
to set a
اندازه گرفتن باطل کردن
burden
بار کردن به اندازه فرفیت
margins
مشخص کردن اندازه و حاشیه
margin
مشخص کردن اندازه و حاشیه
burdens
بار کردن به اندازه فرفیت
conferencing
اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
skimming
محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
to overexert
خود را بیش از اندازه خسته کردن
meter
بامتر اندازه گیری کردن سنجیدن
meters
بامتر اندازه گیری کردن سنجیدن
live up to one's income
به اندازه درامد خود خرج کردن
metres
بامتر اندازه گیری کردن سنجیدن
metre
بامتر اندازه گیری کردن سنجیدن
quantize
با تئوری و فرمول صفات وکیفیت چیزی را تعیین کردن نیرو را با فرمول اندازه گیری کردن
overwind
بیش از اندازه کوک کردن زیاد پیچیدن
minimise
کوچک کردن پنجره برنامه به اندازه یک نشانه
measure
1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن
metre
اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
metres
اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
sizes
سایز ساختن یارده بندی کردن برحسب اندازه
meters
اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
size
سایز ساختن یارده بندی کردن برحسب اندازه
leave (let) well enough alone
<idiom>
دل خوش کردن به چیزی که به اندازه کافی خوب است
meter
اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
night dress
جامه خواب پیراهن خواب خواب جامه
ikon
نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
rug names
اسامی فرش
[بدلیل پراکندگی زیاد بافت ها و اختلاف سلیقه بافندگان، طراحان و کارشناسان یک سیستم نامگذاری تعریف شده برای فرش وجود ندارد.بدین جهت از مکان، قبیله، قوم، اندازه، طرح و انگیزه استفاده می شود.]
halving adjustment
تنظیم نیم حبابها به منظورتراز کردن دستگاههای اندازه گیر
timed
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
times
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
time
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
to send round the hat
برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
gauges
اندازه اندازه گیر
gauge
اندازه اندازه گیر
gauged
اندازه اندازه گیر
garment
جامه
apparel
جامه
raiment
جامه
overclothes
جامه رو
rig
جامه
swallow tail coat
جامه شب
rigs
جامه
tog
جامه
rigged
جامه
transvestite
زن جامه
transvestites
زن جامه
weeds
جامه
suits
جامه
habits
جامه
habit
جامه
vesture
جامه
suit
جامه
toggery
جامه
suited
جامه
livery
جامه
garments
جامه
togs
جامه
liveries
جامه
costumes
جامه
costume
جامه
thing
جامه
outwall
جامه
costumes
جامه ها
costume
جامه
monkhood dress
جامه
proper dress
جامه شایسته
knock about clothes
جامه کار
undress
جامه معمولی
bed clothes
جامه خواب
garments
جامه رو رخت
small cloths
جامه بچگانه
incognita
با جامه مبدل
nether garment
زیر جامه
undressing
جامه معمولی
wooled
جامه پشمی
women's dres
جامه زنان
smalls
جامه بچگانه
disfrock
جامه از تن در اوردن
the outward man
جامه یا تن ادمی
garb
جامه پوشانیدن به
evite
زن کم جامه پوش
weeds
جامه بوگی
valises
جامه دان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com