Dictiornary-Farsi | جامه قشنگ پوشیده بود | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
she was prettily dressed	جامه قشنگ پوشیده بود


Other Matches

sadly dressed	جامه غم پوشیده
dressed in scarlet	جامه سرخ پوشیده
dressed inred	جامه سرخ پوشیده
ermined	جامه قاقم پوشیده
in mourning	جامه ماتم پوشیده
rich clad	جامه فاخر پوشیده
garbed in silk	جامه ابریشمی پوشیده ملبس بجامه ابریشمی
dress guard	اسبابی که دردوچرخه جامه را ازاسیب چرخ نگه میدارد جامه پناه
of an unknown parentage	پوشیده تبار پوشیده گهر
snow capped	دارای قله پوشیده از برف برف پوشیده
spruces	قشنگ
smatt	قشنگ
spruce	قشنگ
beautiful	قشنگ
nice looking	قشنگ
prettier	قشنگ
prettiest	قشنگ
prettify	قشنگ
pretty	قشنگ
goodlooking	قشنگ
namby-pamby	قشنگ
namby pamby	قشنگ
sprucy	قشنگ
cheesy	قشنگ
beauteous	قشنگ
goodly	قشنگ
cherubs	بچه قشنگ
smarten	قشنگ کردن
prettily	بطور قشنگ
sprucely	بطور قشنگ
cherubim	بچه قشنگ
cherub	بچه قشنگ
beautifier	قشنگ کننده
adorn	قشنگ کردن
beautifying	قشنگ شدن
beautify	قشنگ شدن
beautified	قشنگ شدن
beautifies	قشنگ شدن
lido	میعادگاه قشنگ ساحلی
gewgaws	چیز قشنگ بی مصرف
gimcrack	چیز قشنگ و کم بها
gimcrack	قشنگ و بی مصرف عروسک
gewgaw	چیز قشنگ بی مصرف
to take f.	قشنگ حرف زدن
whigmaleerie	چیز قشنگ وارزان
lidos	میعادگاه قشنگ ساحلی
gew gaw	اشیاء قشنگ بی مصرف
pert	غنچه دار قشنگ
nattily	بطور اراسته و قشنگ
I didnt mince my words . I put it very well .	قشنگ حرفم رازدم
Beautiful music ( weather ) .	موسیقی ( هوای ) قشنگ
whigmaleery	چیز قشنگ وارزان
adorns	قشنگ کردن ارایش دادن
pretty	بطور دلپذیر قشنگ کردن
prettify	بطور دلپذیر قشنگ کردن
gimceackery	چیزهای قشنگ وبی مصرف
prettiest	بطور دلپذیر قشنگ کردن
prettier	بطور دلپذیر قشنگ کردن
pretty pretties	چیزهای قشنگ و نادان فریب
eros	بچه قشنگ غرائزشهوانی انسانی
I sat down with no fuss or bother .	برای خودم قشنگ گرفتم نشستم
This car wI'll do beautifully .	این اتوموبیل قشنگ بدرد مان می خورد
She is photogenic.	خوش عکس است (عکسش قشنگ می افتد )
She speaks French as if it were her mother tongue . She speaks Frinch like a native .	فرانسه را آنقدر قشنگ صحبت می کند گویی زبان مادریش است
night dress	جامه خواب پیراهن خواب خواب جامه
impenetrable	پوشیده
florid	پوشیده از گل
recondite	پوشیده
painted	پوشیده
furriest	خز پوشیده
furry	خز پوشیده
feathered	پوشیده
occult	پوشیده
overcast	پوشیده
covert	پوشیده
crested	پوشیده
privates	پوشیده
shaded	پوشیده
larvated	پوشیده
inapparent	پوشیده
private	پوشیده
crypto	پوشیده
latent	پوشیده
dressed	پوشیده
veiled	پوشیده
defilade	پوشیده
concealed	پوشیده شده
armor basis	پوشیده با زره
habilitate	لباس پوشیده
glace	پوشیده ازشکر
covered space	فضای سر پوشیده
beetle	پوشیده شدن
bosky	پوشیده ازبیشه
covered approach	مسیر پوشیده
covered position	موضع پوشیده
covered space	فضای پوشیده
cryptical	پوشیده مرموز
cryptogenous	پوشیده سبب
cloudy	پوشیده از ابر
cryptonimous	پوشیده نام
cryptonym	نام پوشیده
acloud	پوشیده از ابر
defiladed area	منطقه پوشیده
beetles	پوشیده شدن
efflorescent	پوشیده ازگرداملاح
enclosed bridge	پل فرماندهی سر پوشیده
bosky	پوشیده از بوته
grassy	پوشیده از چمن
feathery	پوشیده ازپر
shrubby	پوشیده از بوته
scurvy	پوشیده از شوره
scanned image	تصویر پوشیده
icier	پوشیده از یخ بسیارسرد
iciest	پوشیده از یخ بسیارسرد
icy	پوشیده از یخ بسیارسرد
rolling country	زمین پوشیده
verrucous	پوشیده از گندمه
covert	پوشیده پوشپر
snowy	پوشیده از برف
verrucose	پوشیده از گندمه
surmounted with snow	پوشیده از برف
stubbly	پوشیده از کاهبن
shod	کفش پوشیده
solvated	حلال پوشیده
storehouse	انبار سر پوشیده
storehouses	انبار سر پوشیده
snow clad	برف پوشیده
secret	اسرارامیز پوشیده
secrets	اسرارامیز پوشیده
masked depression	افسردگی پوشیده
masked epilepsy	صرع پوشیده
blotchy	پوشیده از لکه
mystic sense	معنی پوشیده
kerchiefed or chift	بادستمال پوشیده
indoor swimming pool	استخر سر پوشیده
ivied	پوشیده از پاپیتال
latent defect	نقض پوشیده
uncovered	غیر پوشیده
robed in bleck	سیاه پوشیده
overgrown with plants	پوشیده از گیاه
panoplied	زره پوشیده از سر تا پا
plumbeous	پوشیده از سرب
The letter is well typed .	نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
monkhood dress	جامه
vesture	جامه
swallow tail coat	جامه شب
costumes	جامه ها
costume	جامه
overclothes	جامه رو
outwall	جامه
toggery	جامه
costumes	جامه
transvestites	زن جامه
rigs	جامه
costume	جامه
liveries	جامه
rigged	جامه
apparel	جامه
rig	جامه
weeds	جامه
togs	جامه
livery	جامه
tog	جامه
transvestite	زن جامه
habit	جامه
raiment	جامه
suited	جامه
suit	جامه
thing	جامه
habits	جامه
garments	جامه
garment	جامه
suits	جامه
dressed up to the nines	با دقت لباس پوشیده
tussocky	پوشیده ازکلاله مو یا علف
gesso	سطح پوشیده از بتونه
verdant	پوشیده از سبزه بی تجربه
pruinose	پوشیده از دانههای سفیدمانندژاله
smudgier	پوشیده از کثافت یا گل و غیره
he is thinly dressed	کم لباس پوشیده است
he wears black	سیاه پوشیده است
woolskin	پوست پوشیده ازپشم
smudgiest	پوشیده از کثافت یا گل و غیره
woolfell	پوست پوشیده ازپشم
incog	پوشیده بانام عوضی
covered approach	راه نفوذی پوشیده
smudgy	پوشیده از کثافت یا گل و غیره
clarence	درشکه چهارچرخه پوشیده
hiddenly	بطور پوشیده و مکتوم
there was no secrecy about it	مطلب پوشیده ای نبود
solvated proton	پروتون حلال پوشیده
frosted	پوشیده ازشبنم یخ زده
stellular	پوشیده ازستارگان کوچک
heavily overcast	ابری پوشیده [ هواشناسی]
culvert	مجرای سر پوشیده ابرو
culverts	مجرای سر پوشیده ابرو
occultly	بطور پوشیده یا پنهان
bushed	ازبوته پوشیده شده
squamose	پوشیده از فلس یاپولک
woody	چوبی پوشیده از چوب