English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
English Persian
heisman trophy جام هایزمن برای بهترین بازیگر دانشگاهی
Other Matches
stacks قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacked قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stack قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
Memmaker امکان نرم افزاری در برخی گونههای DOS-MS برای تشخیص خودکار تنظیم حافظه کامپیوتر برای تامین بهترین کارایی
sullivan award جایزه سولیوان برای بهترین ورزشکار اماتور سال
brand leader بهترین علامت تجاری بهترین مارک
best ball بازی یک نفر درمقابل 2 یا 3نفر برای کسب بهترین امتیاز
handicaps مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
handicap مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
seniors مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
senior مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
major penalty اخراج بازیگر برای 5 دقیقه
decca سیستم تعیین محل دقیق یا بهترین محل برای ایستگاه فرستنده
standoff half بازیگر میانی پشت خط تجمع برای دریافت توپ
attacked فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
attack فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
attacks فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
drop ball انداختن توپ بین دو بازیگر برای شرع مجدد
golf car وسیله باطری دار برای حرکت دو بازیگر در زمین گلف
appeal play تقاضای بازیگر برای اعلام رای داور نسبت به خطای حریف
cues اشارت اشاره برای راهنمایی خواننده یاگوینده یا بازیگر چوب بیلیارد
cue اشارت اشاره برای راهنمایی خواننده یاگوینده یا بازیگر چوب بیلیارد
pocket کیسه یاجیبهای 6 گانه میز بیلیارد انداختن گوی به کیسه دربازی بیلیارد فاصله بین میلههای 1 و 3 برای بازیگرراست دست و 1 و 2 برای بازیگر چپ دست بولینگ
pockets کیسه یاجیبهای 6 گانه میز بیلیارد انداختن گوی به کیسه دربازی بیلیارد فاصله بین میلههای 1 و 3 برای بازیگرراست دست و 1 و 2 برای بازیگر چپ دست بولینگ
send in وارد کردن بازیگر به زمین فرستادن بازیگر به میدان
shake bottle بطری حاوی گویهای کوچک نمره دار برای تعیین شماره بازیگر بیلیارد
pace شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paces شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paced شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
double footed بازیگر چپ پا- راست پا بازیگر با هردو پا
inning گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
collegiate دانشگاهی
extra-mural میان دانشگاهی
graduate study تحصیلات دانشگاهی
academic year سال دانشگاهی
academic costume لباس دانشگاهی
academicals لباس دانشگاهی
lecture notes جزوه درس دانشگاهی
outland trophy جایزه دانشگاهی بازیگرفوتبال
peripheral course دوران پیش دانشگاهی نظامی
european academic research network شبکه پژوهشی دانشگاهی اروپا
conferred a degree درجه دانشگاهی اعطا کردن
varsity تیم اول دانشگاه یا دانشکده دانشگاهی
alma mater مدرسه یا دانشگاهی که شخص در آن پرورش یافته است
campus network شبکهای که شبکههای محلی کوچکتر را به هم وصل میکند در هر سازمان یا سایت دانشگاهی
bucket جاگذاشتن میلههای 2 و 4 و5 و 8 بولینگ از بازیگر راست دست و میلههای 3 و 5 و 6و 9 از بازیگر چپ دست
buckets جاگذاشتن میلههای 2 و 4 و5 و 8 بولینگ از بازیگر راست دست و میلههای 3 و 5 و 6و 9 از بازیگر چپ دست
academe فعالیت هایی که اساتید دانشگاهی انجام می دهند نظیر نوشتن مقاله، تدریس و غیره
pride بهترین
gilt-edged بهترین
first class بهترین
tiptop بهترین
gilt edged بهترین
of the first water بهترین
prides بهترین
the best of all بهترین
gilt edge بهترین
priding بهترین
foremost بهترین
prided بهترین
best بهترین
qualities بهترین کیفیت
In the best possible manner. به بهترین وجه
top-notch <idiom> عالی ،بهترین
quality بهترین کیفیت
best به بهترین وجه
best efforts بهترین مساعی
best بهترین کار
optimum بهترین امکان
first-class درخورمردم طبقه یک بهترین
napping بهترین شرکت کننده
classics مطابق بهترین نمونه
tip top بهترین اعلی درجه
naps بهترین شرکت کننده
(live off the) fat of the land <idiom> بهترین از هرچیز را داشتند
classic مطابق بهترین نمونه
nap بهترین شرکت کننده
napped بهترین شرکت کننده
designated tournament مسابقه بهترین بازیگران
lion share بزرگترین یا بهترین بخش
skimeister بهترین اسکی باز
best move بهترین حرکت شطرنج
back on one's feet <idiom> به بهترین سلامتی رسیدن
prime کمال بهترین قسمت
primes کمال بهترین قسمت
dressed to kill <idiom> بهترین لباس را پوشیدن
primed کمال بهترین قسمت
second best theory نظریه بهترین دوم
the best thatone can do بهترین کاری که میتوان کرد
best governed country کشوری که بهترین طرزحکومت رادارد
You are counted among my best friends. شما را از بهترین دوستانم می شمارم
honesty is the best policy راستی ودرستی بهترین رویه
The best advice is, not to give any <idiom> بهترین اندرز ندادن آن است
History is the best testimony. تاریخ بهترین شاهد است
hit it off with someone <idiom> بهترین همراه با کسی داشتن
flight بهترین نتیجه دور مقدماتی
beluga نام بهترین نوع خاویار
dress up <idiom> بهترین لباس خود را پوشیدن
I wish you the best of luck. بهترین موفقیتها رابرایتان آرزومی کنم
Which is the best way to Tehran ? بهترین راه به تهران کدام است ؟
make the best of <idiom> دربدترین شرایط بهترین را انجام دادن
optima legum ilerpres est consuetudo عرف و عادت بهترین تفسیرقانونی است
i had best to leaveit بهترین کاران است که ان راول کنیم
golden shoe بهترین جایزه گلزن فصل اروپا
give someone the benefit of the doubt <idiom> همیشه بهترین را درمورد کسی فرض کن
the best game out بهترین بازیکه تاکنون پیداشده است
ground badge علامت بهترین درجه دار یاسرباز
money player ارائه کننده بهترین بازی درموقعیتهای دشوار
cover search جستجوی بهترین منطقه پوشش عکاسی هوایی
least cost design بهترین روش استفاده از حافظه به کمک فضا یا قط عات
Shoppers were scrambling to get the best bargains. خریداران تقلا می کردند بهترین معامله را داشته باشند.
to make the most of به بهترین طرزی بکار بردن استفاده کامل کردن از
Hunger is the best sauce. <proverb> گشنگی بهترین خوشمزه کننده غذا است. [ضرب المثل ]
record prices بهترین نرخ هائی که تاکنون یاد داشت یا ثبت شده
tilt and swivel که روی محوری نصب شده است تا بتواند در بهترین جهت مناسب اپراتور بچرخد
adjudicates تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicating تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicate تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicated تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
kiosks فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
puppeteers بازیگر
puppeteer بازیگر
booter بازیگر
stager بازیگر
mummer بازیگر
performing بازیگر
player بازیگر
fielder بازیگر
actors بازیگر
actor بازیگر
halfback بازیگر میانی
tragedienne بازیگر تراژدی
hatchetman بازیگر خشن
substitute بازیگر ذخیره
freeing بازیگر ازاد
hattrick بازیگر سه گله
freed بازیگر ازاد
protagonist بازیگر عمده
substitute تعویض بازیگر
third home بازیگر مهاجم
substituting تعویض بازیگر
substituting بازیگر ذخیره
substituted تعویض بازیگر
substituted بازیگر ذخیره
free بازیگر ازاد
leading lady or man بازیگر عمده
frees بازیگر ازاد
veteran بازیگر با تجربه
outed اخراج بازیگر
subs تعویض بازیگر
homebrew بازیگر محلی
laxman بازیگر لاکراس
homeling بازیگر خودی
skulls ضربه به سر بازیگر
tennist بازیگر تنیس
sub بازیگر ذخیره
sub تعویض بازیگر
homebred بازیگر محلی
number شماره بازیگر
skull ضربه به سر بازیگر
extra cover بازیگر بل گیر
numbers شماره بازیگر
wingman بازیگر گوش
headhunter بازیگر خشن
send off اخراج بازیگر
out- اخراج بازیگر
out اخراج بازیگر
send-off اخراج بازیگر
send-offs اخراج بازیگر
veterans بازیگر با تجربه
subs بازیگر ذخیره
player's number شماره بازیگر
duffer بازیگر متوسط
poloist بازیگر واترپولو
uncovered بازیگر مهانشده
backman بازیگر مدافع
walk-on بازیگر فرعی
dub بازیگر ضعیف
winger بازیگر گوش
dubbed بازیگر ضعیف
dubs بازیگر ضعیف
come back بازگشت بازیگر
mans بازیگر تیم
protagonists بازیگر عمده
man بازیگر تیم
body checker بازیگر تنه زن
wingers بازیگر گوش
duffers بازیگر متوسط
cricketer بازیگر کریکت
cricketers بازیگر کریکت
ride the bench بازیگر ذخیره
oddsmaker بازیگر شاخص
backup جانشین بازیگر
outside forward بازیگر گوش
sand bagger بازیگر گول زن
club player بازیگر باشگاهی
ball player بازیگر با توپ
second string بازیگر ذخیره
blacked بازیگر دوم شطرنج
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com