English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
make do with something <idiom> جانشین چیزی به جای چیزدیگر
Other Matches
replace برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaced برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaces برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replacing برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
to poke at any thing چوب یا چیزدیگر در چیزی فروکردن
superposition قرار دادن چیزی روی چیزدیگر
to take the place of something جانشین چیزی شدن
tightest کیپ مانع دخول هوا یا اب یا چیزدیگر
tight کیپ مانع دخول هوا یا اب یا چیزدیگر
tighter کیپ مانع دخول هوا یا اب یا چیزدیگر
to give place to جای خودرابه شخص یا چیزدیگر واگذار کردن
take over مسلط شدن غلبه کردن جانشین کردن جانشین شدن
locum جانشین
locums جانشین
vicar جانشین
vicars جانشین
deputy جانشین
deputies جانشین
subsitute جانشین
locumtenens جانشین
standbys جانشین
standby جانشین
succedaneum جانشین
succedent جانشین
succeeder جانشین
relief جانشین
superseder جانشین
imam or imaum جانشین
surrogate جانشین
heir جانشین
surrogates جانشین
replacements جانشین
substitute جانشین
absence indicator جانشین
substituted جانشین
successor جانشین
replacement جانشین
substituting جانشین
swops جانشین کردن
displace جانشین شدن
displaced جابجاکردن جانشین
mother substitute جانشین مادر
displaced جانشین شدن
displaces جابجاکردن جانشین
repeater پرچم جانشین
mother surrogate جانشین مادر
standby application کاربرد جانشین
displacing جابجاکردن جانشین
substitution جانشین سازی
displace جابجاکردن جانشین
substituting جانشین کردن
displacing جانشین شدن
swopping جانشین کردن
swopped جانشین کردن
succedaneous متعاقب جانشین
aliases نام جانشین
swapped جانشین کردن
swap جانشین کردن
swaps جانشین کردن
alias نام جانشین
substitute goods کالاهای جانشین
kludge جانشین کردن
incomer جانشین مهاجر
substitute goals هدفهای جانشین
substituted جانشین کردن
displaces جانشین شدن
vacant succession بدون جانشین
surrogates جانشین شدن
alternate forms شکلهای جانشین
to take over جانشین شدن
expromissor جانشین بدهکار
replacement جانشین سازی
replacements جانشین سازی
wlldcard علامت جانشین
b. eliminator جانشین باتری ب
backup جانشین بازیگر
surreptitiously محرمانه جانشین
complete substitution جانشین کامل
vicar of christ جانشین یا خلیفه
substitute جانشین کردن
pinch اندک جانشین
surrogate جانشین شدن
pinches اندک جانشین
fill in جانشین شونده
fill in جانشین کردن
displacement جانشین سازی
he succeeded his father جانشین پدرش شد
father surrogate جانشین پدر
heir جانشین شدن
substituting تعویض جانشین کردن
locumtenens کفیل جانشین موقت
subrogation نیابت جانشین سازی
stand in جانشین هنرپیشه شدن
stand in for someone <idiom> جانشین کسی بودن
stand-in جانشین هنرپیشه شدن
stand-ins جانشین هنرپیشه شدن
vice chief of staff جانشین رئیس ستاد
alternate command authority افسر جانشین فرمانده
substituted تعویض جانشین کردن
ingraft در ذهن جانشین کردن
standard کالای جانشین رزمی
standards کالای جانشین رزمی
substitute تعویض جانشین کردن
alternate command authority مقام جانشین فرماندهی
deputies قائم مقام جانشین
substitution test ازمون جانشین سازی
deputy قائم مقام جانشین
vicegerent جانشین قائم مقام
vicarious به نیابت قبول کردن جانشین
succee جانشین شدن میراث بردن
deputy chief of naval operation جانشین فرماندهی نیروی دریایی
symbol substitution test ازمون جانشین سازی نمادها
succession of the presidency سیستم تعیین جانشین درریاست
acceptable product فراورده جانشین قابل قبول
to concern something مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
expansion فرآیندی که در آن فراخوان ماکرو با دستورات درون آن جانشین میشود
standard اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
standards اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
to watch something مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
fuzzy theory نوعی منط ق در برنامه نویسی کامپیوتری که روشهای نتیجه گیری در مغز بشر را جانشین میکند
fuzzy logic نوعی منط ق در برنامه نویسی کامپیوتری که روشهای نتیجه گیری در مغز بشر را جانشین میکند
to stop somebody or something کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
potential substitution حالتی که یک کالا جانشین عینی نداردولی موادی وجود دارند که تحت شرایط خاص می توانندجانشین ان شوند
enclosing احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
to appreciate something قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
encloses احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclose احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
relevance 1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
via حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
queried پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
query پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
querying پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queries پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
modifies تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
pushes فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
modifying تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
pushed فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
push فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
to esteem somebody or something [for something] قدر دانستن از [اعتبار دادن به] [ارجمند شمردن] کسی یا چیزی [بخاطر چیزی ]
establishing 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
controlling مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
establish 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
correction صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
establishes 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
control مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
to pass by any thing از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
to hang over anything سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
covets میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
coveting میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covet میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
controls مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
rates ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
appreciated بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciate بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
to regard somebody [something] as something کسی [چیزی] را بعنوان چیزی بحساب آوردن
think nothing of something <idiom> فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
appreciates بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciating بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
rate ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
extensions طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extension طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
replaced عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replace عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replaces عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replacing عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
Overdrive قطعه پردازنده که به عنوان جانشین قدرتمند برای پردازنده Intelاست
subrogate بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
modes حالت کامپیوتر محاورهای که در آن متن جدید وارد شده جانشین متن قبلی میشود
mode حالت کامپیوتر محاورهای که در آن متن جدید وارد شده جانشین متن قبلی میشود
take over from کار را از کسی تحویل گرفتن جانشین کسی شدن
see about (something) <idiom> دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
fence [around / between something] حصار [دور چیزی] [بین چیزی]
to wish for something ارزوی چیزی راکردن چیزی را خواستن
change استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
to give up [to waste] something ول کردن چیزی [کنترل یا هدایت چیزی]
screw up <idiom> زیروروکردن چیزی ،بهم زدن چیزی
changing استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
changes استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
changed استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
fence [around / between something] نرده [دور چیزی] [بین چیزی]
to portray somebody [something] نمایش دادن کسی یا چیزی [رل کسی یا چیزی را بازی کردن] [کسی یا چیزی را مجسم کردن]
token کد داخلی که جانشین کلمه رزرو یا عبارت برنامه در یک زبان برنامه سازی سطح بالا میشود
tokens کد داخلی که جانشین کلمه رزرو یا عبارت برنامه در یک زبان برنامه سازی سطح بالا میشود
superseded جانشین شدن جایگزین چیز دیگری شدن
supersedes جانشین شدن جایگزین چیز دیگری شدن
two way alternate operation عملکرد متناوب دو طرفه عملکرد جانشین دوگانه
superseding جانشین شدن جایگزین چیز دیگری شدن
supersede جانشین شدن جایگزین چیز دیگری شدن
algebra استفاده از حروف در برخی عملیات محاسباتی مشخص برای جانشین کردن اعداد ناشناخته یا یک محدودهای از اعداد ممکن
united nations organization سازمان جهانی که در تاریخ 42 اکتبر5491 در واقع به عنوان نتیجه قهری جنگ وکنفرانسهای راجع به ان به وجود امده است و در حقیقت جانشین جامعه ملل میباشد
modula یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که توسط Wirth Niklasبه عنوان جانشین زبان پاسکال ساخته شده است مدولا- 2
ends حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
end حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
ended حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
Please allow for at least two weeks' notice [to do something] [for something] [prior to something] . درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری [کار] اعطاء کنید [تا ما ] [برای چیزی] [قبل از چیزی] .
recognition 1-توانایی تشخیص چیزی . 2-فرایند تشخیص چیزی- مثل حرف روی متن چاپ شده یا میلههای کد میلهای ..
to blame somebody for something کسی را تقصیرکار دانستن بخاطر چیزی [اشتباه در چیزی را سر کسی انداختن] [جرم یا گناه]
required نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
insert قرار دادن چیزی در چیزی
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com