Dictiornary-Farsi | جانور شناور | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
nekton	جانور شناور


Search result with all words

zooplankton	جانور ریز شناور برسطح دریا
Other Matches

epizoic	زندگی کننده روی بدن جانور انگل جانور
floating base	ناولجستیکی شناور یا کاروان لجستیکی شناور دریایی
zoo ecology	قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانور بامحیط خود بحث میکند بوم شناسی حیوانی
floated	شناور شدن شناور بودن
icebergs	کوه یخ شناور توده یخ شناور
float	شناور شدن شناور بودن
iceberg	کوه یخ شناور توده یخ شناور
floats	شناور شدن شناور بودن
gull	هدف شناور فریبنده سطحی هدف دروغین شناور
gulls	هدف شناور فریبنده سطحی هدف دروغین شناور
johnny	جانور نر
animalize	جانور
apod	جانور بی پا
animals	جانور
animal	جانور
it	ان جانور
malacostracan	جانور
beast	جانور
nightwalker	جانور شب پر
he	جانور نر
it pron	ان جانور
creature	جانور
structure of an animal	جانور
creatures	جانور
ruffianly	جانور خو
beasts	جانور
afloat	شناور
ballcock	شناور
vessels	شناور
vessel	شناور
drift ice	یخ شناور
nectonic	شناور
bouyant foundation	پی شناور
pack ice	یخ شناور
buoyant	شناور
ballcocks	شناور
floating	شناور
on the float	شناور
pontoon	پل شناور
pontoons	پل شناور
floated	شناور
floaty	شناور
flying bridge	پل شناور
float bridge	پل شناور
floating fundation	پی شناور
floating bridge	پل شناور
free swimming	شناور
float	شناور
above water <adj.>	شناور
floats	شناور
pollard	جانور بی شاخ
amoeba	جانور تک سلولی
amoebae	جانور تک سلولی
fauna	جانور نامه
polypod	جانور بسیارپا
plantigrade	جانور دوپا
amebas	جانور تک سلولی
shell fish	جانور صدف
amoebas	جانور تک سلولی
poikilotherm	جانور خونسرد
scavengers	جانور لاشخور
animalculum	جانور ریزه
scavenger	جانور لاشخور
animalist	نقاش جانور
poikilothermism	خونسردی جانور
amebae	جانور تک سلولی
zootheism	جانور پرستی
zoophilous	علاقمند به جانور
zoophilic	علاقمند به جانور
zoophagous	جانور خوار
zoologist	جانور شناس
zoology	جانور شناسی
scrag	جانور نحیف
ungulate	جانور سم دار
tardigrade	جانور کندرو
zootomy	جانور شکافی
on heat [British E] <adj.>	حشری [جانور زن]
saxicoline	جانور سنگ زی
polystomatous	جانور بسیار
polystome	جانور بسیار
milker	جانور شیرده
pudge	جانور چاق
saxicolous	جانور سنگ زی
brutes	جانور حیوان
brute	جانور حیوان
saprozoon	جانور پوده زی
stinkard	جانور بدبو
edentate	جانور بی دندان
straying	جانور بی صاحب
strays	جانور بی صاحب
strayed	جانور ولگرد
craw	معده جانور
hybrid	جانور دورگه
brutalization	جانور خویی
stray	جانور بی صاحب
mammifer	جانور پستاندار
rodent	جانور جونده
rodents	جانور جونده
brutal	جانور خوی
brutalities	جانور خویی
brutality	جانور خویی
mammiferous	جانور پستاندار
monocule	جانور یک چشم
zoomorphic <adj.>	جانور گونه
proud <adj.>	جانور حشری
in heat [American E] <adj.>	حشری [جانور زن]
pelagian	جانور دریایی
perissodactyl	جانور فرد سم
beastliness	جانور خویی
game	جانور شکاری
drifting mine	مین شناور
floating mine	مین شناور
life bouy	رهنمای شناور
dipping varnish	لاک شناور
adrift	شناور مهارشده
floating point	ممیز شناور
bayed	پل رابط در پل شناور
vessels	یگان شناور
dipped electrode	الکترود شناور
floating grid	شبکه شناور
ice field	یخزار یخ شناور
floating point	با ممیز شناور
dipping enamel	لعاب شناور
floating gyro	ژایرو شناور
immersion thermometer	دماسنج شناور
phytoplankton	گیاهان شناور
fluxed electrode	الکترود شناور
vessel	یگان شناور
bouyancy pump	پمپ شناور
plunge valve	سوپاپ شناور
barged	تراده شناور
barges	تراده شناور
levitative	شناور در هوا
bays	پل رابط در پل شناور
bay	پل رابط در پل شناور
antisurface	ضد ناوهای شناور
float into position	شناور شدن
carburetor float	شناور کاربراتور
float guage	اشل شناور
bouyant foundation	پایه شناور
barge	تراده شناور
pontoon bridge	پل شناور قایقی
plunger piston	پیستون شناور
floating dock	حوض شناور
floating aquatics	ابزیان شناور
floating charactep	دخشه شناور
natatores	مرغان شناور
float valve	دریچه شناور
floating audress	نشانی شناور
float test	ازمون شناور
floater	جسم شناور
baying	پل رابط در پل شناور
immersion heaters	اب گرم کن شناور
float well	چاه شناور
icebergs	توده یخ شناور
iceberg	توده یخ شناور
floats	شناور بودن
floats	شناور شدن
immersion heater	اب گرم کن شناور
lifebuoys	گوی شناور
lifebuoy	گوی شناور
plungers	پیستون شناور
plunger	پیستون شناور
floe	تخته یخ شناور
buoys	جسم شناور
floated	شناور بودن
buoying	رهنمای شناور
buoyed	راهنمای شناور در اب
buoyed	شناور ساختن
buoyed	جسم شناور
buoyed	رهنمای شناور
buoy	راهنمای شناور در اب
buoy	شناور ساختن
buoy	جسم شناور
buoying	جسم شناور
buoying	شناور ساختن
buoying	راهنمای شناور در اب
floated	شناور شدن
float	شناور بودن
float	شناور شدن
buoys	راهنمای شناور در اب
buoys	شناور ساختن
buoys	رهنمای شناور
buoy	رهنمای شناور
zooplankton	جانوران شناور
pontoons	طراده شناور
pontoons	اسکله شناور
wafting	شناور ساختن
wafted	شناور ساختن
booms	دستگاه شناور
pontoon	طراده شناور
pontoon	اسکله شناور
oil slick	نفت شناور
swims	شناور شدن
swim	شناور شدن
booming	دستگاه شناور
waft	شناور ساختن
boomed	دستگاه شناور
submersible pump	پمپ شناور
wafts	شناور ساختن