English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (7 milliseconds)
English Persian
pachyderm جانور پوست کلفت
pachyderms جانور پوست کلفت
Other Matches
pachydermatous پوست کلفت
pachydrmatous پوست کلفت
impassive پوست کلفت
thick-skinned پوست کلفت
thick skinned پوست کلفت
indurate پوست کلفت کردن
pachyder mata جانوران پوست کلفت
pachydrmatous ادم پوست کلفت و بیرگ
senile keratosis کلفت شدگی پوست درنتیجه پیری
malacoderm جانور نرم پوست
shedder جانور پوست انداز
isopod جانور سخت پوست بر>=< پای
isopodan جانور سخت پوست بر>=< پای
epizoic زندگی کننده روی بدن جانور انگل جانور
zoo ecology قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانور بامحیط خود بحث میکند بوم شناسی حیوانی
endermic انجه که درروی پوست یا دربین پوست عمل میکند
scleroderma مرض پینه خوردگی پوست تصلب پوست
cable weft پود ضخیم [بعد از کامل شدن یک ردیف گره جهت محکم کردن آنها در اکثر فرش ها از یک پود نازک و سپس یک پود کلفت استفاده می شود در برخی مناطق نیز از دو پود نازک و یک پود کلفت بصورت یک در میان استفاده میکنند]
dermatological مربوط به پوست شناسی یا امراض پوست
skinning پوست کندن با پوست پوشاندن
skinned پوست کندن با پوست پوشاندن
skin پوست کندن با پوست پوشاندن
skins پوست کندن با پوست پوشاندن
slough پوست دله زخم پوسته پوسته شدگی پوست انداختن
peel پوست انداختن پوست
peels پوست انداختن پوست
tegumnentum پوست طبیعی پوست
chamberer کلفت
handmaidens کلفت
chamber maid کلفت
handmaiden کلفت
trull کلفت
bonne کلفت
hand maid کلفت
heavy-set کت و کلفت
housemaid کلفت
housemaids کلفت
squatty کلفت
stocky کلفت
stockiest کلفت
stockier کلفت
burly کلفت
molls کلفت
moll کلفت
handmaid کلفت
chambermaid کلفت
chambermaids کلفت
tirewoman کلفت
biddy کلفت
charwoman کلفت
maidservant کلفت
ladys maid کلفت
charwomen کلفت
labrose لب کلفت
servant maid کلفت
thick کلفت
thicker کلفت
swabber کلفت
thickest کلفت
blobber کلفت
femme de chambre کلفت
woman کلفت
heavyset کلفت زمخت
girl دوشیزه کلفت
girls دوشیزه کلفت
incrassate کلفت کردن
gold foil زرورق کلفت
thickset تنگ کلفت
hoodman blind گردن کلفت
blunted کلفت کردن
blunter کلفت کردن
bluntest کلفت کردن
blunting کلفت کردن
odalisque کلفت یا صیغه
thickens کلفت ترشدن
thickens کلفت کردن
thickened کلفت ترشدن
thickened کلفت کردن
thicken کلفت ترشدن
parlour maid کلفت سرمیز
blunt کلفت کردن
poutingly لب کلفت کنان
muslinet مشمش کلفت
incrassate کلفت شدن
yaks گاومیش دم کلفت
yak گاومیش دم کلفت
inspissate کلفت کردن
stodgy گردن کلفت
blunts کلفت کردن
stiff necked گردن کلفت
plank تخته کلفت
junk board مقوای کلفت
moppy کلفت بلند
roughneck گردن کلفت
thicken کلفت کردن
ancilla پیشخدمت زن کلفت
ruffians گردن کلفت
hawser طناب کلفت
box coat پالتوی کلفت
thick warp نخ تار کلفت
hawsers طناب کلفت
thickening کلفت سازی
dumpy گردن کلفت
bondwoman کلفت زرخرید
thick weft نخ پود کلفت
waitress ندیمه کلفت
waitresses ندیمه کلفت
baryphonia کلفت صدایی
doubling کلفت ریسی
ruffian گردن کلفت
thugs قاتل گردن کلفت
thug قاتل گردن کلفت
bullying گردن کلفت گوشت
snub کلفت وکوتاه سرزنش
hyperostosis کلفت شدگی استخوان
heavyset چهارشانه کلفت وکوتاه
snubbed کلفت وکوتاه سرزنش
snubbing کلفت وکوتاه سرزنش
bully گردن کلفت گوشت
bullied گردن کلفت گوشت
bullies گردن کلفت گوشت
lumpier کلفت ناهنجار تودهای
lumpy کلفت ناهنجار تودهای
lumpiest کلفت ناهنجار تودهای
snubs کلفت وکوتاه سرزنش
fly line ریسمان کلفت ماهیگیری
moreen پارچه کلفت پردهای
ruffianly گردن کلفت وحشی
marchioness نوعی گلابی کلفت
marchionesses نوعی گلابی کلفت
stick glove دستکش کلفت دروازه بان
butch مرد یا پسر گردن کلفت
boat rod چوب کلفت ماهیگیری با قایق
nappies کلفت و پرزدار خواب دار
nappy کلفت و پرزدار خواب دار
ancillary مستخدم بومی مربوط به کلفت
parlormaid کلفت یاپیشخدمت سالن پذیرایی
deep mouthed دارای صدای درشت و کلفت
chunks تکه بزرگ یا کلفت وکوتاه
chunk تکه بزرگ یا کلفت وکوتاه
meathead آدم گردن کلفت [اصطلاح روزمره]
grego جامه کوتاه باشلق دارازپارچههای کلفت
muscleman آدم گردن کلفت [اصطلاح روزمره]
beefcake آدم گردن کلفت [اصطلاح روزمره]
belly کلفت ترین قسمت قلاب ماهیگیری
bellies کلفت ترین قسمت قلاب ماهیگیری
pea jacket or coat جامه کلفت پشمی که ملوانان در سرما می پوشند
xanthochroid شخص بور و سفید پوست شخص مو زرد و سفید پوست
barrel قسمت کلفت چوب بیس بال لوله اسلحه
grosses کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
fearnought یکجورپارچه کلفت پشمی که برای جامه ملوانان بکارمیرود
barrels قسمت کلفت چوب بیس بال لوله اسلحه
barreled shaft میله تیر که وسط ان کلفت تراز انتهایش باشد
barong یکنوع چاقو یا شمشیر دسته کلفت لبه تیز
grossest کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grosser کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grossed کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
gross کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grossing کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
he جانور نر
structure of an animal جانور
it ان جانور
malacostracan جانور
johnny جانور نر
ruffianly جانور خو
it pron ان جانور
apod جانور بی پا
creature جانور
animalize جانور
nightwalker جانور شب پر
animals جانور
animal جانور
creatures جانور
beasts جانور
beast جانور
cable طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
chest protector لایی کلفت محافظ سینه توپگیریا داور بیس بال
cabled طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
pelagian جانور دریایی
fauna جانور نامه
amebae جانور تک سلولی
perissodactyl جانور فرد سم
scrag جانور نحیف
rodents جانور جونده
milker جانور شیرده
animalculum جانور ریزه
mammiferous جانور پستاندار
beastliness جانور خویی
mammifer جانور پستاندار
amebas جانور تک سلولی
monocule جانور یک چشم
amoeba جانور تک سلولی
pollard جانور بی شاخ
animalist نقاش جانور
polypod جانور بسیارپا
polystomatous جانور بسیار
polystome جانور بسیار
nekton جانور شناور
pudge جانور چاق
poikilotherm جانور خونسرد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com