English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
defilade جان پناه استحکامات تدافعی
Other Matches
castellation تهیه استحکامات تدافعی سنگربندی کردن مستحکم کردن
field work استحکامات صحرایی استحکامات
defilade درجان پناه و موضع گرفتن پناه یافتن
take reffuge پناه اوردن پناه بردن
refuges پناه دادن پناه بردن
harbours پناه دادن پناه بردن
harbouring پناه دادن پناه بردن
harboured پناه دادن پناه بردن
harbour پناه دادن پناه بردن
harbors پناه دادن پناه بردن
harboring پناه دادن پناه بردن
harbored پناه دادن پناه بردن
refuge پناه دادن پناه بردن
defensive تدافعی
d. alliance انفاق تدافعی
stonewaller توپزن تدافعی
sitzkrieg جنگ تدافعی
defensive programming برنامه نویسی تدافعی
penalty killing وضع تدافعی گرفتن تیم یا فرد
stonewall توپ زدن تدافعی بدون کسب امتیاز
stonewalled توپ زدن تدافعی بدون کسب امتیاز
stonewalling توپ زدن تدافعی بدون کسب امتیاز
fortification استحکامات
worked استحکامات
work استحکامات
rampart استحکامات
fortifications استحکامات
fieldwork استحکامات
forts استحکامات
casemate استحکامات
fortress استحکامات نظامی
jetties استحکامات جنگی
fortresses استحکامات نظامی
fiedl fortifications استحکامات صحرایی
pioneered مهندس استحکامات
pioneers مهندس استحکامات
ensconcing استحکامات ساختن
ensconces استحکامات ساختن
ensconced استحکامات ساختن
ensconce استحکامات ساختن
jetty استحکامات جنگی
rampire استحکامات خاکریز
pioneer مهندس استحکامات
bastion سنگر و استحکامات
bastions سنگر و استحکامات
vallation استحکامات خندق
fortified دارای استحکامات
counter approach استحکامات متقابله
vallum دارای استحکامات کردن
advanced work استحکامات اصلی ساختمان
dug in استحکامات سنگر اماده
castellate دارای استحکامات کردن
Cashel [استحکامات دفاعی ایرلندی]
rampart دارای استحکامات کردن
horn-work [استحکامات بیرونی با دو سنگر]
defense دفاع کردن استحکامات
defence دفاع کردن استحکامات
defenses دفاع کردن استحکامات
sally port درب اصلی قلعه یا استحکامات
trench استحکامات خندقی شیار طولانی
trenches استحکامات خندقی شیار طولانی
fortified سنگربندی شده دارای استحکامات
fortified church [کلیسایی دارای استحکامات نظامی]
vallum بارو باره استحکامات خاکریز بارودارکردن
redoubt موضع محصور دفاعی کوچک حفاظ استحکامات
contravallation استحکامات وسنگرخارجی که محاصره کنندگان میان اردوی خودوشهرمیس
redan استحکامات دوپهلو که گوشه برجستهای ازان بیرون می ایستد
harbourage پناه
harbourless بی پناه
refuges پناه
refuge پناه
exposed بی پناه
defenceless بی پناه
guard پناه
guardless بی پناه
guards پناه
safeguards پناه
coverture پناه
safeguarded پناه
defenseless بی پناه
safeguard پناه
erfuge پناه
fenceless بی پناه
grith پناه
guarding پناه
sconce پناه
unsheltered <adj.> بی پناه
bulwarks پناه
bulwark پناه
opened بی پناه
open بی پناه
blind پناه
blinds پناه
opens بی پناه
shelterless بی پناه
blinded پناه
safeguarding پناه
harbors پناه دادن
sheltered جان پناه
erfuge پناه گاه
cestus مشت پناه
Good grief! پناه برخدا !
parapet جان پناه
harbours پناه دادن
bunker جان پناه
hand rail جان پناه
harbours پناه بردن
bunkers جان پناه
parapets جان پناه
turrets جان پناه
guard rail جان پناه
to seek shelter پناه جستن
harbor پناه دادن
harbor پناه بردن
to seek refuge پناه جستن
lee side سمت پناه
mantelet جان پناه
gorget گلو پناه
fire in the hole به جان پناه
awnings پناه پناهگاه
defilade جان پناه
dismounted defilade جان پناه
awning پناه پناهگاه
ear cap گوش پناه
ear tab گوش پناه
embower پناه دادن
Good gracious ! Good heaven ! My god ! پناه برخدا
shelterer پناه دهنده
traverses جان پناه
exposing بی پناه گذاشتن
exposes بی پناه گذاشتن
expose بی پناه گذاشتن
sheltered پناه دادن
sheltering جان پناه
sheltering پناه دادن
shelter پناه دادن
shelter جان پناه
traversed جان پناه
traverse جان پناه
traversing جان پناه
trenches جان پناه
quarter پناه بردن به
ambush پناه گاه
ambushed پناه گاه
ambushes پناه گاه
ambushing پناه گاه
shelters جان پناه
shelters پناه دادن
harbouring پناه بردن
turret جان پناه
trench جان پناه
harbors پناه بردن
harbour پناه دادن
harboring پناه بردن
harboring پناه دادن
harbour پناه بردن
harbored پناه بردن
harboured پناه دادن
harbored پناه دادن
harbouring پناه دادن
harboured پناه بردن
protective cover جان پناه دفاعی
stockades جان پناه چوبی
pis aller اخرین پناه چاره
stockade جان پناه چوبی
lodged به لانه پناه بردن
To shelter someone . به کسی پناه دادن
To seek refuge ( shelter). پناه آوردن ( بردن )
ensconces پوشاندن پناه دادن
they took refuge in a cave بغاری پناه بردند
ensconcing پوشاندن پناه دادن
to hunker down in a place در جایی پناه بردن
take cover جان پناه گرفتن
ensconce پوشاندن پناه دادن
lee سمت پناه دار
ante-mural [e] جان پناه دفاعی
fence خاکریز پناه دادن
tree بدرخت پناه بردن
lodges به لانه پناه بردن
ensconced پوشاندن پناه دادن
lee shore سمت پناه دارکشتی
house of refuge پناه گاه بی نوایان
sheltered پناه گرفتن سرپناه
shelters پناهگاه پناه بردن
sheltering پناهگاه پناه بردن
shelter پناه گرفتن سرپناه
sheltering پناه گرفتن سرپناه
lair بلانه پناه بردن
lairs بلانه پناه بردن
shelter پناهگاه پناه بردن
shelters پناه گرفتن سرپناه
fences خاکریز پناه دادن
sheltered پناهگاه پناه بردن
flight into sickness پناه بردن به بیماری
approach parapets جان پناه دیوار
bombproof پناه دهنده ازاثربمب
benching جان پناه خاکی
lee helm سکان سمت پناه
lodge به لانه پناه بردن
flanker عده مامور تک جناحی استحکامات جناحی یکان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com