English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
approach parapets جان پناه دیوار
Other Matches
partition wall دیوار میانی دیوار وسط دیوار بین دو فضا
defilade درجان پناه و موضع گرفتن پناه یافتن
refuges پناه دادن پناه بردن
refuge پناه دادن پناه بردن
harboring پناه دادن پناه بردن
harbours پناه دادن پناه بردن
harbouring پناه دادن پناه بردن
harboured پناه دادن پناه بردن
take reffuge پناه اوردن پناه بردن
harbour پناه دادن پناه بردن
harbors پناه دادن پناه بردن
harbored پناه دادن پناه بردن
counter fert دیوار یا تیری که برای محافظت و استحکام در پشت دیوار ساخته میشود
murage مالیاتی که بابت دیوار کشی شهری یا تعمیر دیوار ان بگیرند
common wall دیوار تقسیم دیوار جلوگیری از اتش سوزی
retaining wall دیوار نگهبان دیوار محافظ
adjacent نزدیک دیوار به دیوار
exposed بی پناه
open بی پناه
refuge پناه
erfuge پناه
refuges پناه
defenseless بی پناه
coverture پناه
guards پناه
guarding پناه
safeguard پناه
safeguarded پناه
safeguarding پناه
safeguards پناه
guard پناه
fenceless بی پناه
blind پناه
bulwarks پناه
blinds پناه
sconce پناه
opened بی پناه
harbourage پناه
harbourless بی پناه
shelterless بی پناه
defenceless بی پناه
grith پناه
unsheltered <adj.> بی پناه
bulwark پناه
blinded پناه
guardless بی پناه
opens بی پناه
expose بی پناه گذاشتن
sheltering جان پناه
sheltering پناه دادن
shelters جان پناه
shelters پناه دادن
harbored پناه دادن
harbored پناه بردن
harboring پناه دادن
exposes بی پناه گذاشتن
exposing بی پناه گذاشتن
ambushed پناه گاه
ambushes پناه گاه
ambushing پناه گاه
shelter جان پناه
shelter پناه دادن
sheltered جان پناه
traversing جان پناه
traverses جان پناه
sheltered پناه دادن
quarter پناه بردن به
traversed جان پناه
traverse جان پناه
ambush پناه گاه
harboring پناه بردن
harbors پناه دادن
erfuge پناه گاه
fire in the hole به جان پناه
gorget گلو پناه
guard rail جان پناه
hand rail جان پناه
harbor پناه دادن
harbor پناه بردن
lee side سمت پناه
mantelet جان پناه
shelterer پناه دهنده
to seek refuge پناه جستن
to seek shelter پناه جستن
Good gracious ! Good heaven ! My god ! پناه برخدا
embower پناه دادن
ear tab گوش پناه
dismounted defilade جان پناه
harbors پناه بردن
harbour پناه دادن
harbour پناه بردن
ear cap گوش پناه
harboured پناه بردن
harbouring پناه دادن
harbouring پناه بردن
harbours پناه دادن
harbours پناه بردن
parapet جان پناه
parapets جان پناه
cestus مشت پناه
harboured پناه دادن
defilade جان پناه
Good grief! پناه برخدا !
bunker جان پناه
bunkers جان پناه
trench جان پناه
awnings پناه پناهگاه
trenches جان پناه
turrets جان پناه
awning پناه پناهگاه
turret جان پناه
ante-mural [e] جان پناه دفاعی
stockades جان پناه چوبی
stockade جان پناه چوبی
they took refuge in a cave بغاری پناه بردند
to hunker down in a place در جایی پناه بردن
take cover جان پناه گرفتن
lodged به لانه پناه بردن
shelters پناهگاه پناه بردن
lodges به لانه پناه بردن
lodge به لانه پناه بردن
shelter پناه گرفتن سرپناه
shelter پناهگاه پناه بردن
sheltered پناه گرفتن سرپناه
sheltered پناهگاه پناه بردن
sheltering پناه گرفتن سرپناه
To seek refuge ( shelter). پناه آوردن ( بردن )
To shelter someone . به کسی پناه دادن
sheltering پناهگاه پناه بردن
shelters پناه گرفتن سرپناه
benching جان پناه خاکی
fences خاکریز پناه دادن
ensconced پوشاندن پناه دادن
flight into sickness پناه بردن به بیماری
lee helm سکان سمت پناه
ensconces پوشاندن پناه دادن
lair بلانه پناه بردن
ensconcing پوشاندن پناه دادن
lee سمت پناه دار
fence خاکریز پناه دادن
ensconce پوشاندن پناه دادن
protective cover جان پناه دفاعی
pis aller اخرین پناه چاره
tree بدرخت پناه بردن
lee shore سمت پناه دارکشتی
bombproof پناه دهنده ازاثربمب
house of refuge پناه گاه بی نوایان
lairs بلانه پناه بردن
defilade جان پناه استحکامات تدافعی
gun house پناه گاه توپ یاتوپچی
side wall of stairs جان پناه کناره پلکان
bombproof ساختمانی که پناه بمب باشد
lee shore سوی قسمت پناه دارکشتی
protecting در پناه سنگر قرار دادن
to seek refuge پناه بردن پناهنده شدن
lee shore واقع در سمت پناه دارکشتی
cover جان پناه خفاگاه پوشاندن
coverings جان پناه خفاگاه پوشاندن
covers جان پناه خفاگاه پوشاندن
alee ان سوی قایق که در پناه باداست
protect در پناه سنگر قرار دادن
protects در پناه سنگر قرار دادن
indoors در داخل عمارت در زیر پناه یا سقف
to hide one's head ازشرمساری پنهان شدن پناه بردن
ensconced پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
fire in the hole انفجار نزدیک است به جان پناه
protected در پشت حفاظ دارای جان پناه
fire in the hole فرمان در جان پناه قرار گیرید
ensconces پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
the tree sheltered us fromrain درخت مارا ازباران پناه داد
ensconce پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
take cover پشت جان پناه قرار گرفتن
ensconcing پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
lee انسوی کشتی که از باد در پناه است بادپناه
case mate بمب پناه جای نصب توپ درناو
leewardly اماده افتادن بان سویی که ازباد در پناه است
leeboard ورق فلزی یاتخته واقع درسمت باد پناه قایق
almena جان پناه [در بلندترین قسمت بام در هنگام عملیات جنگی]
walls دیوار
wall دیوار
counter-scrap دیوار
alignment frontage بر دیوار
coping سر دیوار
cope سر دیوار
fence دیوار
partitions دیوار
curtains دیوار
wall-to-wall از دیوار به دیوار
wellhead سر دیوار
face wall دیوار بر
enclosure wall دیوار بر
bulkheads دیوار
bulkhead دیوار
partition دیوار
bulwarks دیوار
bulwark دیوار
f. with the woll دیوار
walls have ears دیوار
fences دیوار
non bearing wall دیوار تیغه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com