Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
English
Persian
seat
جایگاه نشاندن
seated
جایگاه نشاندن
seats
جایگاه نشاندن
Other Matches
toll house
جایگاه
placing
جایگاه
stationed
جایگاه
stations
جایگاه
limb top
جایگاه
cabin
جایگاه
positioned
جایگاه
position
جایگاه
places
جایگاه
place
جایگاه
station
جایگاه
housed
جایگاه جا
houses
جایگاه جا
house
جایگاه جا
embeds
نشاندن
enchase
نشاندن
infix
نشاندن
insculp
نشاندن
settles
نشاندن
settle
نشاندن
inlay
: نشاندن
inlaying
: نشاندن
inlays
: نشاندن
set down
نشاندن
engrain
نشاندن
stud
نشاندن
immigrate
نشاندن
to set down
نشاندن
immigrated
نشاندن
immigrates
نشاندن
immigrating
نشاندن
pushing
نشاندن
to make sit
نشاندن
imprint
نشاندن
imprinted
نشاندن
imprints
نشاندن
embed
نشاندن
sets
نشاندن
setting
نشاندن
set
نشاندن
settings
نشاندن
setting up
نشاندن
telephone station
جایگاه تلفن
site plan
نقشه جایگاه
expanse of rubble
جایگاه خرابیها
parking place
جایگاه توقف
expanse of ruins
جایگاه خرابیها
ordinal position
جایگاه ترتیبی
booths
جایگاه رژه
flash house
جایگاه دزدان
stands
جایگاه تماشاگران
grandstands
جایگاه سرپوشیده
scene of destruction
جایگاه خرابیها
sanctuary
جایگاه مقدس
engine house
جایگاه لوکوموتیو
sanctuaries
جایگاه مقدس
grandstand
جایگاه سرپوشیده
booth
جایگاه رژه
banstand
جایگاه ارکست
stall
لژ جایگاه ویژه
gallery
جایگاه تماشاگران
lattice site
جایگاه شبکه
band-stand
جایگاه ارکستر
picture palace
جایگاه سینما
picture theatre
جایگاه سینما
picturedrome
جایگاه سینما
pumping ststion
جایگاه تلمبه
operating room
جایگاه عمل
operating rooms
جایگاه عمل
galleries
جایگاه تماشاگران
stalling
لژ جایگاه ویژه
home range
جایگاه حیوانات
hibernaculum
جایگاه زمستانی
dock
جایگاه متهم در دادگاه
docks
جایگاه متهم در دادگاه
far turn
پیچ سمت جایگاه
news stand
جایگاه فروش روزنامه
lay by
جایگاه ایست ایستگاه
oarlock
جایگاه فلزی پارو
podiums
بالکن جایگاه مخصوص
podium
بالکن جایگاه مخصوص
news-stands
جایگاه فروش روزنامه
news-stand
جایگاه فروش روزنامه
sail loft
جایگاه بادبان سازی
press boxes
لژ مطبوعاتی جایگاه گزارشگران
lay-by
جایگاه ایست ایستگاه
lay-bys
جایگاه ایست ایستگاه
menagerie
جایگاه دام ودد
docked
جایگاه متهم در دادگاه
platform
کف راه جایگاه خطابه
fire post
جایگاه اتش نشانی
gate chamber wall
جایگاه حرکت دریچه
sanctum
قدس جایگاه مقدس
stand
جایگاه گواه در دادگاه
platforms
کف راه جایگاه خطابه
press box
لژ مطبوعاتی جایگاه گزارشگران
bars
جایگاه متهمین در دادگاه
menageries
جایگاه دام ودد
malt house
جایگاه مالت سازی
paper advance setting
جایگاه پیشرفته ورق
swinery
پرورشگاه یا جایگاه خوکان
dram shop
جایگاه نوشابه فروشی
stone work
جایگاه سنگ تراشی
stand one's ground
<idiom>
حمایت از جایگاه شخص
choir-wall
[دیواره ی جداکننده جایگاه]
bar
جایگاه متهمین در دادگاه
inthrone
بر تخت نشاندن
preset
از پیش نشاندن
molify
فرو نشاندن
push instruction
دستورالعمل نشاندن
to imprint on the mind
در خاطر نشاندن
setbacks
عقب نشاندن
to lay it on thick
فرو نشاندن
setback
عقب نشاندن
engraft
نشاندن جادادن
graved
نشاندن جایگیر
fight the fire
اتش نشاندن
quashes
فرو نشاندن
setting up
نشاندن کارگذاشتن
sets
نشاندن کارگذاشتن
set
نشاندن کارگذاشتن
reseats
دوباره نشاندن
reseating
دوباره نشاندن
retreat
عقب نشاندن
remitted
فرو نشاندن
mollifying
فرو نشاندن
mollify
فرو نشاندن
mollifies
فرو نشاندن
relieve
فرو نشاندن
relieves
فرو نشاندن
quashed
فرو نشاندن
relieving
فرو نشاندن
remit
فرو نشاندن
remits
فرو نشاندن
quash
فرو نشاندن
remitting
فرو نشاندن
retreated
عقب نشاندن
retreating
عقب نشاندن
upending
راست نشاندن
upend
راست نشاندن
upended
راست نشاندن
unset
باز نشاندن
upends
راست نشاندن
to stamp out
فرو نشاندن
route
به زمین نشاندن
routes
به زمین نشاندن
mollified
فرو نشاندن
reseat
دوباره نشاندن
quenches
فرو نشاندن
retreats
عقب نشاندن
quench
فرو نشاندن
reseated
دوباره نشاندن
ground
به گل نشاندن ناو
quenched
فرو نشاندن
orchestra
دسته نوازندگان جایگاه ارکست
altar of credence
[جایگاه نان و شراب مقدس]
location
جایگاه وضعیت مکانی جا دادن
locations
جایگاه وضعیت مکانی جا دادن
choir-loft
[بالکنی بالای جایگاه همسرایان]
orchestras
دسته نوازندگان جایگاه ارکست
haras
جایگاه تخم کشی اسب
witness box
جایگاه شهود گواه جای
perching
جایگاه بلند جای امن
perches
جایگاه بلند جای امن
perched
جایگاه بلند جای امن
perch
جایگاه بلند جای امن
witness box
جایگاه ویژه گواهان در دادگاه
reseated
در جای دیگر نشاندن
reseat
در جای دیگر نشاندن
to pile up a ship
کشتی را بخاک نشاندن
reseating
در جای دیگر نشاندن
reseats
در جای دیگر نشاندن
to contain one's anger
خشم خودرافرو نشاندن
up end
راست نشاندن یا واداشتن
chairing
برکرسی یاصندلی نشاندن
pushed
جای دادن نشاندن
pushes
نشاندن فشار دادن
pushes
جای دادن نشاندن
inscribed
حکاکی کردن نشاندن
upends
بر روی پایه نشاندن
upending
بر روی پایه نشاندن
upended
بر روی پایه نشاندن
inscribing
حکاکی کردن نشاندن
inscribes
حکاکی کردن نشاندن
propitiate
خشم را فرو نشاندن
inscribe
حکاکی کردن نشاندن
propitiating
خشم را فرو نشاندن
propitiates
خشم را فرو نشاندن
push
جای دادن نشاندن
pushed
نشاندن فشار دادن
transplanted
درجای دیگری نشاندن
plasma plating
نشاندن پوشش نسوز
transplanting
درجای دیگری نشاندن
transplant
درجای دیگری نشاندن
upend
بر روی پایه نشاندن
push
نشاندن فشار دادن
propitiated
خشم را فرو نشاندن
transplants
درجای دیگری نشاندن
chair
برکرسی یاصندلی نشاندن
chaired
برکرسی یاصندلی نشاندن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com