Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
English
Persian
seat
جایگزین ساختن
seated
جایگزین ساختن
seats
جایگزین ساختن
Other Matches
locator
جایگزین شونده
replacing
جایگزین کردن
replaces
جایگزین کردن
replaced
جایگزین کردن
alternative cost
هزینه جایگزین
replace
جایگزین کردن
sub
جایگزین کردن
alternate track
شیار جایگزین
situated
واقع در جایگزین
subs
جایگزین کردن
variants
رمزهای جایگزین
tabernacle
مرقد جایگزین شدن
scareup
فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
replacement cost
هزینه جایگزین کردن چیزی
find and replace
پیدا کردن و جایگزین نمودن
substituted
قائم مقام جایگزین کردن
substituting
قائم مقام جایگزین کردن
substitute
قائم مقام جایگزین کردن
substitution
جایگزین کردن چیزی با چیز دیگر
replacement bus service
سرویس جایگزین رفت و آمد
[حمل و نقل]
vga
مین کند و با SVGA جایگزین شده است
replacement service
سرویس جایگزین رفت و آمد
[حمل و نقل]
referral order
درخواست برای اماد غیرموجود یا جایگزین در انبار
macro
فرآیندی که فراخوان ماکرو با دستورات درون آن جایگزین میشود
mos
نیمههای اکسید آهن جایگزین . طرح و سافت مدار مجتماع
refan
جایگزین کردن فن اصلی بافنی با قطر بزرگتر و مراحل کمتر
demonetization
سکه خارج از گردش جایگزین کردن مسکوکات جدیدبه جای سکههای رایج
binding time
زمان انقیاد مرحلهای که در ان مترجم شکل زبان ماشین نام ها وادرس ها را جایگزین انهامیکند
thesauruses
فایلی که حاوی کلمات هم معنی با کلمهای است که در متن در صورت دیکته غلط جایگزین شود
thesaurus
فایلی که حاوی کلمات هم معنی با کلمهای است که در متن در صورت دیکته غلط جایگزین شود
Pentium Pro
قوی ترین پردازنده موجود سافت Intel. که جایگزین Pentium میشود برای PCهای با کارایی بالا
NiCad
نوعی باتری قابل شارژ در laptop که با باتری Nimh جایگزین شده است
literal
چاپ خطا وقتی که حرفی با دیگری جایگزین شود و یا وقتی دو حرف منتقل شوند
dummy
متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود
dummies
متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود
supersede
جانشین شدن جایگزین چیز دیگری شدن
supersedes
جانشین شدن جایگزین چیز دیگری شدن
superseding
جانشین شدن جایگزین چیز دیگری شدن
superseded
جانشین شدن جایگزین چیز دیگری شدن
installable device driver
درایور وسیلهای که در حافظه بار شده است و مقیم است و با تابع مشابه به درون سیستم عامل جایگزین میشود
overlapped
سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlaps
سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlap
سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
lexical analysis
مرحلهای در ترجمه برنامه که نرم افزار کامپایل یا ترجمه کلمات کلیدی برنامه را با دستورات که ماشین جایگزین کند
unset
جایگزین نشده جاانداخته نشده
fast
قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fasted
قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fasts
قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fastest
قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
degauss
پاک کردن داده از روی نوارمغناطیسی و جایگزین کردن داده جدید
search and replace
خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان یاتن کلمه یا عبارت خاص میدهد وآنرا با کلمه یا عبارت دیگری جایگزین میکند
shed
خون جاری ساختن جاری ساختن
sheds
خون جاری ساختن جاری ساختن
shedding
خون جاری ساختن جاری ساختن
SDRAM
قطعه حافظه پیشرفته که جایگزین DRAM قدیمی است . سیکل دستیابی به حافظه با ساعت پردازنده اصلی سکردن شده است و زمان بین عملیات حافظه را حذف میکند
craft reimbursable supply
اماد قابل جایگزین مربوط به هنرهای دستی اماد مصرف شدنی هنرهای دستی
synchronised
قطعه حافظه پیشرفته که جایگزین DRAM قدیمی شده است . سیکل دستیابی به حافظه با ساعت پردازنده اصلی همان شده است و زمانهای بین عملیات حافظه را حذف میکند
synchronises
قطعه حافظه پیشرفته که جایگزین DRAM قدیمی شده است . سیکل دستیابی به حافظه با ساعت پردازنده اصلی همان شده است و زمانهای بین عملیات حافظه را حذف میکند
synchronising
قطعه حافظه پیشرفته که جایگزین DRAM قدیمی شده است . سیکل دستیابی به حافظه با ساعت پردازنده اصلی همان شده است و زمانهای بین عملیات حافظه را حذف میکند
synchronize
قطعه حافظه پیشرفته که جایگزین DRAM قدیمی شده است . سیکل دستیابی به حافظه با ساعت پردازنده اصلی همان شده است و زمانهای بین عملیات حافظه را حذف میکند
synchronizes
قطعه حافظه پیشرفته که جایگزین DRAM قدیمی شده است . سیکل دستیابی به حافظه با ساعت پردازنده اصلی همان شده است و زمانهای بین عملیات حافظه را حذف میکند
fabricate
ساختن
manufactured
ساختن
fabrication
ساختن
manufacture
ساختن
bulid
ساختن
minted
ساختن
pellet
حب ساختن
fabricated
ساختن
fabricates
ساختن
fabricating
ساختن
manufactures
ساختن
pills
حب ساختن
carbonize
کک ساختن
unifying
تک ساختن
upgrade
ساختن
indite
ساختن
makes
ساختن
make
ساختن
to get along
ساختن
to go in with
ساختن با
produce
ساختن
upgraded
ساختن
upgrades
ساختن
unify
تک ساختن
unifies
تک ساختن
miscreate
بد ساختن
creating
ساختن
creates
ساختن
create
ساختن
pill
حب ساختن
set up
ساختن
upgrading
ساختن
produced
ساختن
to t. up
ساختن
upbuild
ساختن
mint
ساختن
minting
ساختن
remake
از نو ساختن
mints
ساختن
remakes
از نو ساختن
idolizing
بت ساختن
idolizes
بت ساختن
produces
ساختن
to make a shift
ساختن
dree
ساختن با
to make away
ساختن
idolised
بت ساختن
idolises
بت ساختن
idolising
بت ساختن
idolize
بت ساختن
idolized
بت ساختن
confect
ساختن
bridges
پل ساختن
composes
ساختن
compose
ساختن
fashioning
مد ساختن
fashions
مد ساختن
generated
ساختن
construct
ساختن
generate
ساختن
generates
ساختن
forborne
ساختن با
generating
ساختن
fashion
مد ساختن
invents
ساختن
inventing
ساختن
invented
ساختن
invent
ساختن
put-up
ساختن
put up
ساختن
constructed
ساختن
fashioned
مد ساختن
bridged
پل ساختن
builds
ساختن
bridge
پل ساختن
build
ساختن
constructs
ساختن
constructing
ساختن
buildings
ساختن
pillar
ستون ساختن
point
متوجه ساختن
individualization
فردی ساختن
pillars
ستون ساختن
frequency demodulation
اشکار ساختن
graved
منقوش ساختن
intitle
ملقب ساختن
profuse
سرشار ساختن
incardinate
متران ساختن
idealization
ارمانی ساختن
denigration
سیاه ساختن
outraging
بی حرمت ساختن
internalization
درونی ساختن
freight
غنی ساختن
indebt
مرهون ساختن
inactivate
ناکنش ور ساختن
outrages
بی حرمت ساختن
indispose
اماده ساختن
outrage
بی حرمت ساختن
outraged
بی حرمت ساختن
discover
مکشوف ساختن
discovered
مکشوف ساختن
disables
ناتوان ساختن
improvises
بالبداهه ساختن
domiciliate
مقیم ساختن
disabling
ناتوان ساختن
validate
معتبر ساختن
disjoin
بی ربط ساختن
dishallow
بیحرمت ساختن
improvise
بالبداهه ساختن
validated
معتبر ساختن
detatch
جدا ساختن
demask
عریان ساختن
improvising
بالبداهه ساختن
disable
ناتوان ساختن
enthrall
مفتون ساختن
discovering
مکشوف ساختن
beads
مهره ساختن
reconciling
راضی ساختن
reconciles
راضی ساختن
discovers
مکشوف ساختن
produce
ساختن محصول
reconcile
راضی ساختن
pestle
پودر ساختن
produced
ساختن محصول
pestles
پودر ساختن
bead
مهره ساختن
produces
ساختن محصول
filiate
مربوط ساختن
delimitation
محدود ساختن
enthralled
مفتون ساختن
flings
روانه ساختن
optimize
بهین ساختن
assimilate
شبیه ساختن
enthraling
مفتون ساختن
nidify
لانه ساختن
entitling
ملقب ساختن
inter
مدفون ساختن
assimilated
شبیه ساختن
neologize
واژههای نو ساختن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com