Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (32 milliseconds)
English
Persian
abstract
جداکردن تجزیه کردن
abstracting
جداکردن تجزیه کردن
abstracts
جداکردن تجزیه کردن
Other Matches
analyse
موشکافی کردن جداکردن
analysed
موشکافی کردن جداکردن
analyses
موشکافی کردن جداکردن
analyzing
موشکافی کردن جداکردن
analysing
موشکافی کردن جداکردن
analyzes
موشکافی کردن جداکردن
divide
پخش کردن جداکردن
divides
پخش کردن جداکردن
analyzed
موشکافی کردن جداکردن
detach
جداکردن جدا کردن از یکان اصلی
detaching
جداکردن جدا کردن از یکان اصلی
detaches
جداکردن جدا کردن از یکان اصلی
disassemble
پیاده کردن موتور اتومبیل جداکردن
osmose
نفوذ کردن در بوسیله تراوش تجزیه کردن بوسیله نفوذ تجزیه کردن
decomposing
تجزیه کردن و جدا کردن عناصر اصلی یک ماده مرکب
osteotomy
برش استخوان و جداکردن و خارج کردن قسمتی از استخوان
analyzing
تجزیه کردن
dismembered
تجزیه کردن
liberating
تجزیه کردن
liberates
تجزیه کردن
liberate
تجزیه کردن
disassemble
تجزیه کردن
dismembering
تجزیه کردن
analyzes
تجزیه کردن
dismember
تجزیه کردن
disintegrating
تجزیه کردن
analyse
تجزیه کردن
disembody
تجزیه کردن
disintegrate
تجزیه کردن
analysed
تجزیه کردن
analysing
تجزیه کردن
analyses
تجزیه کردن
disintegrates
تجزیه کردن
analyzed
تجزیه کردن
prescind
تجزیه کردن
analyze
تجزیه کردن
bolt
[examine]
تجزیه کردن
parsed
تجزیه کردن
check
تجزیه کردن
parses
تجزیه کردن
enquire into
تجزیه کردن
examine
تجزیه کردن
explore
تجزیه کردن
inspect
تجزیه کردن
survey
تجزیه کردن
investigate
تجزیه کردن
scrutinize
تجزیه کردن
look into
تجزیه کردن
evaluate
تجزیه کردن
analyse
[British]
تجزیه کردن
analyze
[American]
تجزیه کردن
determine
تجزیه کردن
parsing
تجزیه کردن
assay
تجزیه کردن
dissect
[analyse]
تجزیه کردن
study
تجزیه کردن
dialyze
تجزیه کردن
parse
تجزیه کردن
decomposes
تجزیه کردن
dismembers
تجزیه کردن
decompose
تجزیه کردن
syllabicate
ازروی هجا تجزیه کردن هجابندی کردن
analyzing
با تجزیه ازمایش کردن
analyses
با تجزیه ازمایش کردن
analysing
با تجزیه ازمایش کردن
analyzes
با تجزیه ازمایش کردن
analysed
با تجزیه ازمایش کردن
ionize
به یون تجزیه کردن
analyse
با تجزیه ازمایش کردن
resolve
تجزیه کردن یا شدن
separated
سواکردن تجزیه کردن
resolves
تجزیه کردن یا شدن
separate
سواکردن تجزیه کردن
separates
سواکردن تجزیه کردن
analyzed
با تجزیه ازمایش کردن
decomposes
تجزیه کردن متلاشی شدن
decompose
تجزیه کردن متلاشی شدن
break down
تجزیه کردن طبقه بندی کردن
detaching
تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
detaches
تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
detach
تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
electrolyze
تجزیه کردن بوسیله جریان برق
fractionate
تجزیه وتفکیک نمودن برخه کردن
hacked
تجزیه کردن سیستم کامپیوتری به دلایل غیرقانونی
psychanalyze
بوسیله تجزیه وتحلیل روانی معالجه کردن
hacks
تجزیه کردن سیستم کامپیوتری به دلایل غیرقانونی
hack
تجزیه کردن سیستم کامپیوتری به دلایل غیرقانونی
lixiviate
تجزیه کردن بوسیله شستشو باقلیا یا ماده حلالی
sequestrate
جدا کردن تجزیه کردن
dismembers
جداکردن
analyze
جداکردن
disassociating
جداکردن
disassociate
جداکردن
disassociates
جداکردن
isolating
جداکردن
isolates
جداکردن
isolate
جداکردن
disassociated
جداکردن
chop
جداکردن
unzips
جداکردن
lixiviate
جداکردن
dissever
جداکردن
dissevere
جداکردن
touse
جداکردن
disject
جداکردن
part
جداکردن
unzip
جداکردن
unzipped
جداکردن
unzipping
جداکردن
chopped
جداکردن
dispart
جداکردن
sunder
جداکردن
to break apart
جداکردن
disunites
جداکردن
disuniting
جداکردن
disunite
جداکردن
dismember
جداکردن
dissociating
جداکردن
dissociates
جداکردن
dissociate
جداکردن
to pull to pieces
از هم جداکردن
disunited
جداکردن
dismembered
جداکردن
exsind
جداکردن
exscind
جداکردن
to break off
جداکردن
dismembering
جداکردن
unpick
کندن - جداکردن
declass
جداکردن از طبقه
excide
مجزاکردن جداکردن
leading
جداکردن سطرها
excerpts
برگزیدن و جداکردن
excerpt
برگزیدن و جداکردن
to unravel woven
[knitted]
fabric
از هم جداکردن
[الیاف]
ravel
از هم جداکردن الیاف
to hew asunder
ازهم جداکردن
to draw out
بیرون کشیدن جداکردن
divide
بریدن یا جداکردن به چند قیمت
separate the good ones from the bad ones.
خوبها رااز بدها جداکردن
divides
بریدن یا جداکردن به چند قیمت
ravel
شانه مخصوص جداکردن تارهای نخ
enisle
بصورت جزیره دراوردن جداکردن
benday
جداکردن دومنطقه بوسیله ایجادشیار بین انها
analysis staff
ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
burster
ماشینی که برای جداکردن انبوهی زا صفحات کاغذ به کار می رود
breaks
جداکردن دو بوکسور ازیورتمه به چهارنعل حرکت از دروازه شروع اسبدوانی
marlinespike
وسیله نوک تیزی برای جداکردن رشتههای طناب قایق
break
جداکردن دو بوکسور ازیورتمه به چهارنعل حرکت از دروازه شروع اسبدوانی
spectrophotometry
اسپکتروفتومتر
[در این روش با تجزیه رنگ ها و مقایسه آن نمونه های مرجع، نوع رنگینه بکار رفته مشخص می شود. این روش خصوصا در تجزیه رنگ های فرش های قدیمی و شناخت رنگینه های آن مورد استفاده قرار می گیرد.]
crater analysis
تجزیه و تحلیل قیف انفجار تجزیه و تحلیل قیف حاصله از انفجار گلوله ها
comminute
ریز ریز کردن تجزیه کردن
anatomize
قطعه قطعه کردن تجزیه کردن
vortex separation
جداکردن ذرات مختلف از یک سیال توسط نیروهای گریز ازمرکزی مختلف در حرکت حلقوی یا گردابی
dialysis
تجزیه
dissociation
تجزیه
separates
تجزیه
catalysis
تجزیه
separated
تجزیه
resolutions
تجزیه
dissection
تجزیه
decoupling
تجزیه
decays
تجزیه
resolution
تجزیه
disintegration
تجزیه
break down
تجزیه
analysis
تجزیه
segregation
تجزیه
separation
تجزیه
anatomies
تجزیه
dissolution
تجزیه
separations
تجزیه
sequestration
تجزیه
anatomy
تجزیه
decayed
تجزیه
break up
تجزیه
separate
تجزیه
break
تجزیه
decomposition
تجزیه
severance
تجزیه
decay
تجزیه
parsing
تجزیه
shake down
تجزیه
analyzer
تجزیه گر
decaying
تجزیه
breaks
تجزیه
cracking
تجزیه
disintegrate
تجزیه شدن
separatist
تجزیه طلب
spectrum analysis
تجزیه طیف
hydrolyze
تجزیه شدن
gasometry
تجزیه گازی
disintegrating
تجزیه شدن
electrolytic decomposition
تجزیه الکترولیت
decomposed
تجزیه شده
spectrum analysis
تجزیه بیناب
disintegrates
تجزیه شدن
elemental analysis
تجزیه عنصری
elution analysis
تجزیه شویشی
frequency analysis
تجزیه فرکانس
analitical
مربوط به تجزیه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com