English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (16 milliseconds)
English Persian
currencies جدید بودن نقشه
currency جدید بودن نقشه
Other Matches
map compilation تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
grid ticks علایم مخصوص نشان دادن چندشبکهای بودن نقشه
rehyphenation تغییرنوشتاروکد گزاری کلمات متن پس ازقرارگرفتن در قالب صفحه جدید یا درخط جدید
imagism مکتب شعر جدید که قبل ازجنگ اول جهانی رایج شده وپیرو تشبیهات زنده وموضوعات جدید وبکر وازادی از قید سجع وقافیه است
install تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
installing تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
installs تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
maps نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
map نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
strategy طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
conformal projection نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
line route map نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه
docking plan نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
cartographers ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
hyetography نقشه کشی از بارندگی نمایش بارش با نقشه
cartographer ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
control map نقشه مخصوص بررسی صحت بقیه نقشه ها
bit map ارایهای از بیت ها که وضعیت خاموش یا روشن بودن انها در ارتباط با ارایهای از چیزهای دیگر است نقشه بیت
mapping نقشه کشی کردن تهیه نقشه
topographic map نقشه عوارض نما نقشه توپوگرافی
storage map نقشه انباره نقشه انبارش
orthographic تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
update 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
updated 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
updates 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
plot تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plots تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plotted تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
geodesy نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
map sheet شماره برگ نقشه از سریهای مختلف برگ نقشه
vignetting سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
spandrel لچک [در فرش های لچک ترنج، لچک ها معمولا یک چهارم ترنج بوده و یا دارای نقشه مشابه و یا نقشه متفاوت می باشند.]
outline assembly drawing نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
common control کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
geodetic datum سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
computer aided design and drafting طراحی و نقشه کشی به کمک کامپیوتر طراحی و نقشه کشی کامپیوتری
bench mark شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
polar stereographic سیستم تهیه نقشه قطبی سیستم نقشه برداری قطبی
projection سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
projections سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
grid navigation ناوبری از روی نقشه ناوبری از روی خطوط شبکه نقشه
trimsize اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
trig list لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contained در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
contains در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contain در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to be in one's right mind دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
corresponds بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
up to it/the job <idiom> مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
correspond بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumber از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbered از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbering از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbers از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to mind مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
corresponded بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
novels جدید
newest جدید
novel جدید
newer جدید
new- جدید
up-to-date جدید
maiden جدید
maidens جدید
up to date جدید
recent جدید
new جدید
modern جدید
unprecedented جدید
unprecedentedly جدید
modern sector بخش جدید
recent development بسط جدید
proselyte جدید الایمان
modern جدید مدرن
new deal قرار جدید
neoteric جدید تازه
neogenesis تولید جدید
fresh target هدف جدید
innovations حرکت جدید
innovation حرکت جدید
modern system نظام جدید
freshmen جدید الورود
freshman جدید الورود
probe اکتشاف جدید
probed اکتشاف جدید
probes اکتشاف جدید
revision چاپ جدید
revisions چاپ جدید
neophyte جدید الایمان
neologisms واژه جدید
neologism واژه جدید
neophytes جدید الایمان
New Year سال جدید
newfound جدید الاکتشاف
new deal سیاست جدید
postulancy جدید الورودی
It's not new. جدید نیست.
postulant جدید الورود
reorganization صورت جدید
reprints چاپ جدید
the new testament عهد جدید
reprint چاپ جدید
reprinted چاپ جدید
modern physics فیزیک جدید
reprinting چاپ جدید
fits شایسته بودن برای مناسب بودن
to look out اماده بودن گوش بزنگ بودن
to be in a habit دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
look out منتظر بودن گوش به زنگ بودن
lurks در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
belong مال کسی بودن وابسته بودن
reasonableness موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
belongs مال کسی بودن وابسته بودن
lurked در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurking در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurk در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to be hard put to it درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
validity of the credit معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
fittest شایسته بودن برای مناسب بودن
fit شایسته بودن برای مناسب بودن
To be on top of ones job . بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
belonged مال کسی بودن وابسته بودن
reseating صندلی جدید دادن
rehoused بخانه جدید رفتن
reseated صندلی جدید دادن
reseat صندلی جدید دادن
rehouse بخانه جدید رفتن
neoplatonism مکتب افلاطونیون جدید
one nails drives another غم جدید غم کهنه را بر از یاد
bring some new facts to light <idiom> کشف حقایق جدید
on the bandwagon <idiom> مشهوریت گروه جدید
reseats صندلی جدید دادن
neoanthropic وابسته به انسان جدید
forwarding address آدرس پستی جدید
acclimating به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimates به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimated به اب و هوای جدید خو گرفتن
resurfaces لایهی جدید افزودن
acclimate به آب و هوای جدید خو گرفتن
neoanthropic شبیه انسان جدید
rehousing بخانه جدید رفتن
resurfaced لایهی جدید افزودن
resurface لایهی جدید افزودن
used آنچه جدید نیست
involucrum تشکیل استخوان جدید
restores برگرداندن به وضعیت جدید
kakapo طوطی زلاند جدید
rehouses بخانه جدید رفتن
restoring برگرداندن به وضعیت جدید
imagism مکتب شعر جدید
drafts بازیگر جدید تیم
drafted بازیگر جدید تیم
neo- پیشوند بمعنی جدید
neo پیشوند بمعنی جدید
restored برگرداندن به وضعیت جدید
draft بازیگر جدید تیم
ultramodern خیلی جدید متجدد
restore برگرداندن به وضعیت جدید
map plane سطح مبنای تراز نقشه مبنای تراز نقشه
survey station ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
epoch اغاز فصل جدید عصر
analysis یات هزینههای محصول جدید
acclimation اعتیاد به اب و هوای جدید سازش
epochs اغاز فصل جدید عصر
zelanian Zeland New وابسته به زلاند جدید
newfound جدید الاختراع تازه پیداشده
The new bI'll was ratified. Unanimously. لایحه جدید باتفاق آراءتصویب شد
granfather file یک طرح حفافتی که در ان سه فایل جدید
infanticide قاتل بچه جدید الولاده
development توسعه محصولات جدید و فن آوری ها
kiwis نوعی مرغ زلاند جدید
developments توسعه محصولات جدید و فن آوری ها
kiwi نوعی مرغ زلاند جدید
release قراردادن محصول جدید دربازار
released قراردادن محصول جدید دربازار
natality تعداد زایش وموالید جدید
releases قراردادن محصول جدید دربازار
maori قبایل مائوری زلاند جدید
neology استعمال واژه یااصطلاح جدید
neoplatonic وابسته به فلسفه افلاطونی جدید
get in the swing of things <idiom> به شرایط جدید عادت کردن
installations تنظیم سیستم کامپیوتر جدید
New Testament کتب عهد جدید مسیحیان
precursors ماده متشکله جسم جدید
installation تنظیم سیستم کامپیوتر جدید
demotic وابسته بحروف جدید هیروگلیفی
precursor ماده متشکله جسم جدید
renamed دادن نام جدید به فایل
cenogenesis ایجاد میشود نسل جدید
renaming دادن نام جدید به فایل
renames دادن نام جدید به فایل
rename دادن نام جدید به فایل
updated بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
technologically تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
researching توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
update بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com