English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (36 milliseconds)
English Persian
adsorb جذب سطحی کردن
Search result with all words
skim سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimmed سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skims سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
hard face سخت کردن سطحی
hard surface سخت کردن سطحی
skim sweeping پاک کردن سطحی مینها
to skim ones the news به اخبارنگاهی سطحی کردن
Other Matches
surficial swellings بادکردگی سطحی زمین در اثریخ زدن اب زیر سطحی خاک
topsoil خاک سطحی خاک سطحی را برداشتن
sketchiest سطحی
skin deep سطحی
sketchily سطحی
shallower کم اب سطحی
sketchy سطحی
shallow foundation پی سطحی
superficiality سطحی
surface water اب سطحی
skin-deep <idiom> سطحی
superficial سطحی
decahedral ده سطحی
sketchier سطحی
planar سطحی
low level سطحی
shallow کم اب سطحی
shallowest کم اب سطحی
shallows کم اب سطحی
surface سطحی
surfaced سطحی
acrotic سطحی
surfaces سطحی
multilevel چند سطحی
dodecahedral دوازده سطحی
dodecahedron دوازده سطحی
piers پایه و سطحی
multi level چند سطحی
low level winds بادهای سطحی
sheet washing فرسایش سطحی
epilimnion اب لایه سطحی
n level logic منطق N سطحی
surface سطحی جلادادن
bounding mine مین سطحی
pier پایه و سطحی
floating mine مین سطحی
topdress سطحی ریختن
smattering دانش سطحی
blanket grouting تزریق سطحی
adhesion جاذبه سطحی
surface tensity کشش سطحی
extensive agriculture کشاورزی سطحی
interfacial tension کشش سطحی
superficially بطور سطحی
impact burst ترکش سطحی
horizontal curve پیچ سطحی
surfaced سطحی جلادادن
one level memory حافظه یک سطحی
ground swell موج سطحی
surfaces سطحی جلادادن
heptahedral هفت سطحی
polyhedral چند سطحی
hexahedral مکعب شش سطحی
surface contact rectifier یکسوکننده سطحی
singes سوختگی سطحی
extensive cultivation زراعت سطحی
evaporation تبخیر سطحی
interfacial force کشش سطحی
flesh wound زخم سطحی
split-level چند سطحی
formal logic قضاوت سطحی
free moisture رطوبت سطحی
singe سوختگی سطحی
singed سوختگی سطحی
singeing سوختگی سطحی
hexahedron جسم شش سطحی
top soil خاک سطحی
surface width عرض سطحی
sorption جذب سطحی
surface treatment عملیات سطحی
skin effect اثر سطحی
surface dressing پوشش سطحی
surface tension کشش سطحی
surface drains زهکشهای سطحی
adsorption جذب سطحی
two level store انباره دو سطحی
surface detection راداراکتشافی سطحی
surface erosion فرسایش سطحی
surface evaporation تبخیر سطحی
surface treatment روکش سطحی
adsorption کشش سطحی
surface inflow اب سطحی ورودی
surface treatment اسفالت سطحی
surface treatment اندود سطحی
surface detection اکتشاف سطحی
surface creep خزیدن سطحی
surface burning احتراق سطحی
pentahedral پنج سطحی
surface burst ترکش سطحی
trihedral سه روی سه سطحی
surface charge بار سطحی
surface reverbration برگشتهای سطحی
area load بار سطحی
surface outflow اب سطحی خروجی
surface moisture رطوبت سطحی
surface ornament تزیینات سطحی
surface corrosion خوردگی سطحی
surface leakage نشت سطحی
suface wind باد سطحی
surface irrigation ابیاری سطحی
surface targets هدفهای سطحی
adsorbent جاذب سطحی
statical moment لنگر سطحی
surface soil خاک سطحی
scorches بطور سطحی سوختن
singeing بطور سطحی سوختن
skims بطور سطحی خواندن
superficiality دانش سطحی بیمایگی
skimmed بطور سطحی خواندن
singe بطور سطحی سوختن
singes بطور سطحی سوختن
skim بطور سطحی خواندن
heptahedron جسم هفت سطحی
hydrology بررسی ابهای سطحی
singed بطور سطحی سوختن
adhesion force نیروی کشش سطحی
hokum نمایش سطحی وبد
Band-Aids چارهی سطحی و موقتی
crazing ترک برداری سطحی
surface decarburization کربن گیری سطحی
surface integral انتگرال سطحی [ریاضی]
hard surfacing سخت گردانی سطحی
magnetic surface charge بار سطحی مغناطیسی
puppy love عشق سطحی و زودرس
case hardening سخت گردانی سطحی
case harden سخت گردانی سطحی
carburize سخت گرداندن سطحی
capital widening افزایش سطحی سرمایه
antisurface ضد عناصر سطحی شناوردشمن
sciolistic دارای اطلاعات سطحی
in a perfunctory manner بطور سرسری یا سطحی
Band-Aid چارهی سطحی و موقتی
subsurface navigation ناوبری زیر سطحی
octahedron جسم هشت سطحی
surface fusion welding جوشکاری ذوبی سطحی
runoff coefficient ضریب جریان سطحی
topdress بطور سطحی پاشیدن
density of surface charge چگالی بار سطحی
adhesion کشش سطحی دوسیدگی
scorch بطور سطحی سوختن
adhesion کشش سطحی پیوستگی
multilevel sort ترتیب چند سطحی
once-over <idiom> یک نگاه سطحی به کسی انداختن
hard facing alloy الیاژ سخت گردانی سطحی
multi level planning برنامه ریزی چند سطحی
maximum surface temperature درجه حرارت سطحی حداکثر
surface reverbration امواج برگشتی سطحی رادار
subaerial واقع در قسمت سطحی خاک
carboard architecture [مدل طراحی با سطحی صاف]
street inlet دریچه ورود فاضلاب سطحی
kitsch پر نمایش و پر لاف و گزاف ولی سطحی
kopfring حلقه مخصوص ترکش سطحی بمب
sciolism اطلاعات ومعلومات سطحی شارلاتان بازی
sciolist دانشمندنما دارای اطلاعات سطحی شارلاتان
skimmer الت سرشیرگیری مطالعه کننده سطحی
salt bath case hardening سخت گردانی سطحی حمام نمک
chireugi ضربه زدن با دست تماسی-سطحی
base surge ابر غلطان اتمی در ترکش سطحی
ground waves امواج سطحی رسیده به رادار یادستگاههای مخابراتی
wisenheimer کسیکه معلومات سطحی درهمه چیز دارد
weisenheimer کسیکه معلومات سطحی در همه چیز دارد
ground glass نوعی شیشه نورافشان که دارای سطحی تراشیده است
generatrix نقطه یا خط یا سطحی که سبب احداث خط یا سطح یاجسمی میشود
bedrock سنگی که در زیر طبقه سطحی زمین واقع است
greenwash نمایش سطحی یا ریاکارانه توسط یک سازمان که نگران محیط زیست است
geodeticline کوتاه ترین خطی که دونقطه رادر روی سطحی بهم میپوند د
paraboloid سطحی که در اثر گردش جسم شلجمی بدور خود تشکیل میگردد
geodetical کوتاه ترین خطی که دونقطه رادر روی سطحی بهم میپوند د
break even point نقطه سربسر سطحی از تولیدکه در ان سطح کل درامدبنگاه با کل هزینه ان برابربوده و سود بنگاه صفر است
rood مقیاس سطحی معادل یک چهارم جریب مقیاس طولی که درانگلستان 7 الی 8 یارد است
storm water فاضلاب ناشی از بارندگی فاضلاب سطحی
tetrahedron جسم چهار سطحی چهار ضلعی
physical inspection بازدید سطحی از بدنه جنگ افزار یا وسیله بازدید بدنی بازدید تاسیسات
edp پردازش داده در سطحی گسترده توسط کامپیوترهای دیجیتالی الکترونیکی پردازش داده به صورت الکتریکی
tack coat چسب اندود اندود سطحی
polyhedric چند وجهی چند سطحی
gulls هدف شناور فریبنده سطحی هدف دروغین شناور
gull هدف شناور فریبنده سطحی هدف دروغین شناور
iron law of wage قانون مفرغ دستمزدها براساس این نظریه که بوسیله مالتوس ارائه شده نرخ بالای زاد و ولد عرضه نیروی کار را در سطحی بالاتر از تقاضا و فرفیت تولیدی جامعه قرار داده و لذادستمزدها بسطح کاهش معیشت تقلیل میابد
surface missile موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
captures اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
surveyed براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com