Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 53 (5 milliseconds)
English
Persian
motoring offences
جرائم رانندگی
Search result with all words
road traffic offences
جرائم راهنمایی و رانندگی
Other Matches
crimes
جرائم
offences
جرائم
fatal offences
جرائم مهلک
sexual offences
جرائم جنسی
street offences
جرائم خیابانی
plurality of crimes
تعدد جرائم
political offences
جرائم سیاسی
acquisitive crimes
جرائم اکتسابی
non fatal offences
جرائم غیر مهلک
offences against property
جرائم بر علیه اموال
offences against persons
جرائم بر علیه اشخاص
non fatal offences against the person
جرائم بر علیه ابدان
offences against public dencency
جرائم بر علیه عفت عمومی
offence against public order
جرائم بر علیه نظم عمومی
offences against public morals
جرائم بر علیه اخلاق عمومی
national crime information center
شبکه کامپیوتری FBI که مربوط به جرائم رخ داده درسراسر ایالات متحده امریکا میباشد
wheel gloves
دستکش رانندگی
staging
رانندگی کالسکه
radius of action
ناحیه رانندگی
drive
رانندگی کردن
drives
رانندگی کردن
chauffeured
رانندگی کردن
chauffeuring
رانندگی کردن
chauffeurs
رانندگی کردن
driving
موثر رانندگی
driving licence
گواهینامه رانندگی
driving licences
گواهینامه رانندگی
driving licenses
گواهینامه رانندگی
driving experience
تجربه رانندگی
chauffeur
رانندگی کردن
to drive a car
رانندگی کردن خودرویی
vehicle registration office
اداره راهنمایی و رانندگی
department of motor vehicles
[DMV]
[American E]
اداره راهنمایی و رانندگی
drive
رانندگی ارابه مسابقهای
pull ahead
جلو زدن
[در رانندگی]
There is nothing to be afraid of in driving.
رانندگی که ترس ندارد.
He drives recklessly.
بی احتیاط رانندگی می کند
traffic court
دادگاه تخلفات رانندگی
karting
رانندگی با اتومبیل کوچک
drunken driving
رانندگی در حال مستی
drives
رانندگی ارابه مسابقهای
Road signs
علائم راهنمایی و رانندگی جاده
to drive on dimmed
[dipped]
headlights
با نور پایین رانندگی کردن
traffic court
دادگاه ویژه رسیدگی به تخلفات رانندگی
cell phone users while driving
کاربران تلفن همراه درحال رانندگی
reduced lighting
حرکت با نور کم رانندگی با چراغ جنگی
It is murder driving on this freeway ( motorway , highway ) .
رانندگی دراین بزرگراه کشنده است
Here ist my driving licence card.
بفرمائید این گواهینامه رانندگی من است.
iceboat
قایق مخصوص رانندگی روی سطح یخزده
to pass your driver's license test at the first attempt
آزمون گواهینامه رانندگی را بار اول قبول شدن
to jink
[colloquial]
[British English]
در دویدن
[راه رفتن]
[رانندگی کردن]
ناگهان مسیر را تغییر دادن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com