Dictiornary-Farsi | جراثقال پاتیل ریخته گری جراثقال چمچه ریخته گری | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
ladle crane	جراثقال پاتیل ریخته گری جراثقال چمچه ریخته گری


Other Matches

foundry ladle	پاتیل ریخته گری
bottom pure ladle	پاتیل ریخته گری
top pour ladle	کفچه یا پاتیل ریخته گری
mis run casting	ریخته گری ناقص ریخته گری نادرست
hoist winch	جراثقال بالابر
hand power winch	جراثقال دستی
hand cable winch	جراثقال دستی
rotary crane	جراثقال گردان
jenny	جراثقال دوار
slewing crane	جراثقال گردان
swing bucket	جراثقال گردان
mechanics	علم جراثقال
furnace hoist	جراثقال کوره
ingot crane	جراثقال شمش
jenny	جراثقال لوکوموتیو
winched	دستگیره چرخ جراثقال
pit furnace crane	جراثقال کوره عمیق
winching	دستگیره چرخ جراثقال
bottom boom	بازوی متحرک جراثقال
winches	دستگیره چرخ جراثقال
material handling crane	جراثقال انتقال بار
winch	دستگیره چرخ جراثقال
mechanics	علم جراثقال مکانیک
whin	چرخ یا جراثقال معدن
forklift	جراثقال چنگک دار
ingot charging crane	جراثقال بارگیری شمش
ingot drawing crane	جراثقال کشش شمش
swing bucket	جراثقال نوسان دار
tower crane	جراثقال گردان اطاق دار
erection crane	جراثقال برای کارهای ساختمانی
gantry	زیر بشکهای حائل جراثقال
gantries	زیر بشکهای حائل جراثقال
straddle truck	نوعی خودرو چهارچرخ حمل بار و جراثقال
jahemmy	جراثقال چرخدار مخصوص اخراجات ناوچههای اب خاکی
besprent	ریخته
casting	ریخته گی
disorganized	در هم ریخته
metal founder	ریخته گر
hot topping	ریخته گی
moulder	ریخته گر
foundered	ریخته گر
founder	ریخته گر
brass founder	ریخته گر
foundering	ریخته گر
cast copper	مس ریخته گی
caster	ریخته گر
founders	ریخته گر
foundry man	ریخته گر
cast steel	فولاد ریخته گی
castellated nut	مهره ریخته گی
skinning	پوسته ریخته گی
chuted concrete	بتن ریخته گی
casting	ریخته گری
moulding	ریخته گری
potted	در کوزه ریخته
skinned	پوسته ریخته گی
skins	پوسته ریخته گی
group casting	ریخته گری
molten	ریخته ریختگی
skin	پوسته ریخته گی
cast crystal	بلور ریخته
cast glass	شیشه ریخته گی
cast metal	فلز ریخته گی
foundry	ریخته گری
found	ریخته گری
iron foundry	ریخته گی اهن
casting	قطعه ریخته گی
wild and woolly	درهم ریخته
sheet asphalt	اسفالت ریخته
precast	پیش ریخته
founds	ریخته گری
founding	ریخته گری
investment foundry	ریخته گی بسته
foundries	ریخته گری
cast concrete	بتن ریخته گی
investment castings	ریخته گی بسته
investment castings	قطعات ریخته گی بسته
press casting	ریخته گری فشاری
eruptive rock	سنگ بیرون ریخته
precision casting	ریخته گری دقیق
foundry cupola	کوپول ریخته گری
steel foundry	ریخته گری فولاد
transfer molding	ریخته گری انتقالی
ejecta	مواد بیرون ریخته
group casting	ریخته گری گروهی
compression molding	ریخته گری فشاری
die mold	فرم ریخته گی تزریقی
composite casting	ریخته گری مرکب
direct casting	ریخته گری مستقیم
shell casting	ریخته گری پوستهای
down hill casting	ریخته گری مستقیم
core sand	ماسه ریخته گری
pouring cup	قاشق ریخته گری
grey iron foundry	ریخته گری خاکستری
metal casting	ریخته گری فلز
group teaming	ریخته گری گروهی
machinery castings	ریخته گری ماشینی
jakes	اشغال درهم ریخته
iron casting	ریخته گری اهن
ingot casting	ریخته گری شمش
investment castings process	فرایند ریخته گی بسته
loam castings	ریخته گری شنی
fusion casting	ریخته گری ذوبی
metal foundry	ریخته گری فلزات
sand casting	ریخته گری ماسهای
olio	مخلوط چیزدرهم ریخته
non ferrous casting	قطعه ریخته گی غیراهنی
mold	قالب ریخته گری
foundry pit	چاله ریخته گری
foundry pit	جهنم ریخته گری
foundry practice	تکنیک ریخته گری
foundry sand	ماسه ی ریخته گری
mis run casting	ریخته گری غلط
injection molding	ریخته گری تزریقی
chuted concrete	بتن ریخته شده
plaster cast	ریخته گری گچی
littering	زایمان ریخته وپاشیده
litters	زایمان ریخته وپاشیده
cast molding	قالبگیری ریخته گری
tumultuous	شلوغ بهم ریخته
trumpet	قیف ریخته گری
bottom casting	قطعات ریخته گی بسته
trumpeted	قیف ریخته گری
trumpeting	قیف ریخته گری
pig	قالب ریخته گری
art casting	ریخته گری صنعتی
pig	اهن تازه ریخته
pigs	قالب ریخته گری
pigs	اهن تازه ریخته
forge	ریخته گری فلز
forges	ریخته گری فلز
debris	اشغال روی هم ریخته
plaster casts	ریخته گری گچی
littered	زایمان ریخته وپاشیده
molded	قالب ریخته گری
cast steel	فولاد ریخته گری
mould	قالب ریخته گری
moulded	قالب ریخته گری
litter	زایمان ریخته وپاشیده
moulds	قالب ریخته گری
molds	قالب ریخته گری
flying crane	هواپیمای اخراجات هواپیمای جراثقال
littery	ریخته و پاشیده درهم برهم
jetsam	کالاهای به دریا ریخته شده
He has collected what the other person. <proverb>	هر چه این ریخته او جمع کرده.
I am inundated with work.	هزار جور کارسرم ریخته
potted	کوزه کرده ذدزفرف ریخته
pig casting machine	دستگاه ریخته گری شمش
pig bed	شن ویژه ریخته گری اهن
hot mold centrifugal casting process	فرایند ریخته گی گریز از مرکزگرم
mallable casting	ریخته گری چکش خوار
steel casting foundry	ریخته گری پروفیل فولاد
ingot casting car	واگن ریخته گری شمش
pouring bay	کارگاه کوچک ریخته گری
press cast process	فرایند ریخته گری فشاری
pressure casting	قطعه ریخته گری فشاری
pressure die casting	ریخته گری حدیدهای فشاری
lost wax process	ریخته گری با مدلهای مومی
slip casting	روش ریخته گری لغزشی
steel casting	پروفیل فولادی ریخته گری
rate of die casting	سرعت ریخته گری حدیدهای
group teaming plate	صفحه ریخته گری گروهی
foundry pig iron	اهن خام ریخته گری
die casting machine	دستگاه ریخته گری حدیدهای
diecasting	ریخته گری با قالب فلزی
direct chill casting	ریخته گری مستقیم تبریدی
dissarranged sentences test	ازمون جملههای درهم ریخته
dissected sentences test	ازمون جملههای درهم ریخته
foundry furnace	بوته یا کوره ریخته گری
brass and bronze foundry	ریخته گری برنج و برنز
dry sand casting	ریخته گری ماسهای خشک
core molding machine	دستگاه ریخته گری هسته
die casting process	فرایند ریخته گری حدیدهای
die casting alloy	الیاژ ریخته گری حدیدهای
gravity die casting	ریخته گری حدیدهای ثقلی
continous casting method	روش ریخته گری دائمی
continous casting plant	تاسیسات ریخته گری دائمی
centrifugally cast pipe	لوله ریخته گی گریز از مرکز
green concrete	بتن تازه ریخته شده
centrifugal casting process	طریقه ریخته گری گریز از مرکز
mallable iron foundry	ریخته گری اهن چکش خوار
It was a mess . Everything was scattered all over the place.	همه چیز ریخته وپاشیده بود
bullybeef	گوشت گاویکه درحلبی ریخته نگهدارند
centrifugal casting process	فرایند ریخته گری گریز ازمرکز
pressure die casting process	فرایند ریخته گری حدیدهای فشاری
She had let her hair down .	موهایش را ریخته بود روی شانه اش
pressure die casting machine	دستگاه ریخته گری حدیدهای فشاری
centrifugally cast concrete	بتن ریخته گی به روش گریزاز مرکز
overshot wheel	چرخی که اب از بالا ریخته انرا می گرداند
centrifugal casting	ریخته گری گریز از مرکز سانتریفوژ
die0casting die	حدیده ریخته گری تحت فشار
centrifugal casting machine	دستگاه ریخته گری گریز ازمرکز
shell molding type foundry	ریخته گری نوع قالب گیری پوستهای
sand casting	ریخته گری قطعات فلزی باقابهای ماسهای
flotsam and jetsam	کالاهایی که توسط ناخدای کشتی به دریا ریخته شده
die casting	ریختن فلزات تحت فشار ریخته گری حدیدهای
slough	در لجن گیر افتادن پوست ریخته شده مار
knuckle sprue	استخوانهای ریخته گری-فولادی که در داخل کانالهاباقی می ماند
kentledge	چدن یااهن ریخته مخصوص سنگین کردن ته کشتی یابالون
berm	خاکریزی پله مانندی که در دو طرف کانال به صورت مورب ریخته میشود