Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (11 milliseconds)
English	Persian
to strike a spark out of	جرقه یابرق دراوردن از واداربه گفتن سخنان یکرکردن
Other Matches
to weigh one's word	سخنان خودرا سنجیدن سنجیده سخن گفتن
my words hurt his feelings	سخنان من باو بر خورد سخنان من قلب او را جریحه دار کرد
he took my words in good part	سخنان مرا بخوبی تلقی نمود از سخنان من نرنجید
chase	واداربه فرارکردن
chace	واداربه فرارکردن
chased	واداربه فرارکردن
chases	واداربه فرارکردن
chasing	واداربه فرارکردن
to move on	واداربه حرکت کردن
forcing shot	ضربهای که حریف را واداربه دفاع میکند
your words offended her	از سخنان شمارنجید
voice-over	سخنان افزوده
voice-overs	سخنان افزوده
soothingly	با سخنان نرم
mumbo jumbo	سخنان نامفهوم
w.wordsŠyelk=yolk	سخنان بی مغز
teased	سخنان نیشدارگفتن
teases	سخنان نیشدارگفتن
and all that	و از اینگونه سخنان
he was provoked by my words	از سخنان من رنجید
tease	سخنان نیشدارگفتن
teaze	سخنان نیشدارگفتن
he was provoked by my words	سخنان من باو برخورد
get a rise out of someone <idiom>	سخنان نیش دارزدن
to pour out abusive words	سخنان فحش امیزپی در پی اداکردن
your words offended her	سخنان شما به احساسات اوبرخورد
sharp tongued	بکار برنده سخنان زننده
to pour oil on troubled water	خشم کسیرا با سخنان نرم فرونشاندن
I take exception to the tone of your remarks.	من به لحن سخنان شما اعتراض می کنم.
to over hear any one	سخنان کسی را بطور غیرمستقیم یا بدون میل اوشنیدن
to gloze over one's words	سخنان کسی رابدانگونه تاویل کردن که عیب ان پوشیده ماند
echolalia	تکرار و تقلید سخنان دیگران که گاهی نوعی مرض میشود
greet	درود گفتن تبریک گفتن
greeted	درود گفتن تبریک گفتن
greets	درود گفتن تبریک گفتن
to answer in the a	اری گفتن بله گفتن
sputter	تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
sputters	تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
sputtered	تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
sparking	جرقه
sparkler	جرقه زن
sparked	جرقه
sparker	جرقه زن
sparks	جرقه
twinkler	جرقه زن
spark	جرقه
ignescent	جرقه زن
ignition spark	جرقه
nonsparking	ضد جرقه
cough	جرقه
coughed	جرقه
coughing	جرقه
coughs	جرقه
sparklers	جرقه زن
scintilla	جرقه
contact sparking	جرقه کنتاکت
spark arrester	جرقه خاموش کن
flashing over	جهش جرقه
strikingly	جرقه گیری
flaming of arc	اشتعال جرقه
striking	جرقه گیری
arcing	جرقه زدن
sparked	جرقه زدن
spunkie	جرقه اتش
non arcing lightning arrester	برقگیر بی جرقه
ignition spark	جرقه احتراق
sparkles	تلالو جرقه
sparking	تولید جرقه
back fire	پس زدن جرقه
arc back	پس زدن جرقه
blow out magnet	مغناطیس جرقه
sparkle	تلالو جرقه
non arcing metal	فلز بی جرقه
arc	هلال جرقه
helium flash	جرقه هلیومی
arcs	هلال جرقه
igniting spark	جرقه احتراق
ignition	جرقه زنی
misfire	جرقه ناگیری
ignition gap	فاصله جرقه
misfired	جرقه ناگیری
ignition spark gap	فاصله جرقه
sparks	جرقه زدن
misfires	جرقه ناگیری
scintillating	جرقه زننده
frying of arc	صدای جرقه
punctures	خلش جرقه
sparkling	جرقه دار
sparkish	جرقه وار
sparkled	تلالو جرقه
puncturing	خلش جرقه
punctured	خلش جرقه
puncture	خلش جرقه
spark intensifier	جرقه افزا
scintillate	جرقه زدن
spark gap	دهانه جرقه
spark control	نافم جرقه
sparklet	جرقه کوچک
scintillant	جرقه زننده
spark condenser	خازن ضد جرقه
jump spark	جرقه جهنده
spark	جرقه زدن
scintillation	جرقه برق
solar flare	جرقه خورشیدی
inductive spark	جرقه القائی
wipe spark	جرقه لغزشی
induction spark	جرقه القائی
spark setting	تنظیم جرقه
spark voltage	ولتاژ جرقه
scintillator	جرقه زننده
sparkler	اتشبازی جرقه دار
arcing of brusher	جرقه زدن زغالها
sparking of brushes	جرقه زدن زغالها
ignition distributer	دلکو مقسم جرقه
jump spark ignition	احتراق با جرقه جهنده
jump spark distributor	دلکو با جرقه جهنده
quenching condenser	خازن جرقه گیر
capacity component of spark	بخش فرفیتی جرقه
snappier	باروح جرقه دار
carbon arc welding	جوشکاری با جرقه کربن
spark quenching condenser	خازن جرقه گیر
auxiliary spark gap	دهانه جرقه یدکی
sparkless commutation	جابجاگری بدون جرقه
toughen by sparks	سخت گردانی با جرقه
spark	بارقه جرقه زدن
magnetic coil	بوبین میراکننده جرقه
ignition timing	میزان کردن جرقه
sparklers	اتشبازی جرقه دار
variable spark	جرقه تنظیم پذیر
interrupter timing	میزان کردن جرقه
spark advance & retard	میزان کردن جرقه
spark timing	میزان کردن جرقه
disruptive voltage	ولتاژ جرقه زنی
rotary spark gap	دهانه جرقه گردان
inductance component of spark	پخش القایی جرقه
ignescent	جرقه دار اتشی
snappy	باروح جرقه دار
snappiest	باروح جرقه دار
sparks	بارقه جرقه زدن
re striking voltage	ولتاژ بازگیری جرقه
breakdown voltage	ولتاژ جرقه زنی
sphere gap	دهانه جرقه کروی
sparked	بارقه جرقه زدن
carbon arc lead burning	جوش سرب با جرقه کربن
anode breakdown voltage	ولتاژ جرقه زنی اند
ignition switch	کلید سیستم جرقه زنی
quenched spark gap	دهانه جرقه سرد شده
magneto	دستگاه ایجاد جرقه اتومبیل
ignition circuit	مدار سیستم جرقه زنی
ignition cable	سیم سیستم جرقه زنی
ignition battery	باطری سیستم جرقه زنی
triggered spark gap	دهانه جرقه ماشه دار
nonsparking	ضد تولید جرقه غیر هادی الکتریسیته
dynamo battery ignition unit	سیستم جرقه زنی دینام -باطری
ignition over voltage	فشار قوی برای سیستم جرقه زنی
incendivity	خاصیت اتش زنی که در جرقه الکتریکی هست
coming in speed	حداقل سرعت گردش مگنتوبرای تامین ولتاژ لازم جهت جرقه زدن همزمان تمام شمع ها
spark printer	چاپگر حرارتی که حروف را روی کاغذ حرارتی با جرقه الکتریکی تولید میکند
says	گفتن
saith	گفتن
utterances	گفتن
pshaw	اه گفتن
uttered	گفتن
utter	گفتن
iteration	گفتن
inform	گفتن
utterance	گفتن
informing	گفتن
say	گفتن
informs	گفتن
relate	گفتن
get out	گفتن
utters	گفتن
to give utterance to	گفتن
relates	گفتن
viyuperate	بد گفتن
bubbled	گفتن
vituperate	بد گفتن
telling-off	گفتن
to tell a story	گفتن
bubbling	گفتن
rehearsing	گفتن
rehearse	گفتن
rehearsed	گفتن
rehearses	گفتن
let (someone) know <idiom>	گفتن
tell	گفتن
bubble	گفتن
tells	گفتن
bubbles	گفتن
mouth	گفتن
mouthed	گفتن
to weep out	گفتن
mouthing	گفتن
mouths	گفتن
adduse	گفتن
let out <idiom>	گفتن
prevaricated	دروغ گفتن
blether	مزخرف گفتن
blether	بیهوده گفتن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com