Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
victimless crime
جرم بدون قربانی
Other Matches
sacrificing
قربانی
victims
قربانی
victim
قربانی
vicarious saccifice
قربانی
sacrifice
قربانی
sacrifices
قربانی
immolation
قربانی
mactation
قربانی
sacrificed
قربانی
sacrifice
قربانی کردن
hecatomb
قربانی صدگاو
sacrificing
قربانی کردن
victimizes
قربانی کردن
victimized
قربانی کردن
two bishops sacrifice
قربانی دو فیل
sacriticer
قربانی کننده
sacrifices
قربانی کردن
sacrificed
قربانی کردن
victimology
قربانی شناسی
talisman
نظر قربانی
immolate
قربانی شدن
prey
طعمه قربانی
immolator
قربانی کننده
victimization
قربانی کردن
victimizing
قربانی کردن
victimize
قربانی کردن
victimising
قربانی کردن
victimises
قربانی کردن
offer a sacrifice
قربانی کردن
hecatomb
قربانی همگانی
talismans
نظر قربانی
mascot
نظر قربانی
mascots
نظر قربانی
heave offering
قربانی افراشتنی
two bishops sacrifice
قربانی لاسکر
victimised
قربانی کردن
self immolation
قربانی کردن خود
sacrifice
قربانی کردن جانبازی
sacrificing
قربانی کردن جانبازی
sacrifices
قربانی کردن جانبازی
sacrificial
فداکارانه وابسته به قربانی
sacrificed
قربانی کردن جانبازی
burnt sacrifice
قربانی سوخته یا سوختنی
informally
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
without any reservation
بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
he fell a v to his ambition
قربانی جاه طلبی خودشد
hieromancy
طالع بینی ازروی قربانی
sacrifice
قربانی دادن فداکاری کردن
gambits
قربانی پیاده شطرنج در گشایش
scapegoat
کسی که قربانی دیگران شود
greek gift
قربانی فیل شطرنج درخانه اچ 7
scapegoat
کسی را قربانی دیگران کردن
scapegoats
کسیکه قربانی دیگران شود
gambit
قربانی پیاده شطرنج در گشایش
sacrifice
قربانی برای شفاعت فداکاری
sacrifices
قربانی برای شفاعت فداکاری
sacrificed
قربانی برای شفاعت فداکاری
sacrificed
قربانی دادن فداکاری کردن
sacrifices
قربانی دادن فداکاری کردن
sacrificing
قربانی دادن فداکاری کردن
sacrificing
قربانی برای شفاعت فداکاری
unformed
بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flat
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
independently
آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
of no interest
بدون اهمیت
[بدون جلب توجه]
cannon fodder
[soldiers pointlessly and unscrupulously sacrificed]
خوراک توپ
[سربازان بیهوده و بی وجدانه قربانی شده]
Taoism
روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis
مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
achylous
بدون کیلوس بدون قیلوس
unstressed
بدون اضطراب بدون کشش
offhand
بدون مقدمه بدون تهیه
unbranched
بدون انشعاب بدون شعبه
recoilless
جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
inoperculate
بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
ex-
بدون
i'll warrant
بدون شک
ex
بدون
without
بدون
indubitable
بدون شک
to a certainty
بدون شک
but
بدون
wanting
بدون
obtrusively
بدون حق
undoubted
بدون شک
sans
بدون
and no mistake
بدون شک
unstressed
بدون مد
bottomless
بدون ته
doubtlessly
بدون شک
undoubtedly
بدون شک
goalless
بدون گل
not nearctic
بدون
acheilos
بدون لب
acheilous
بدون لب
unblushing
بدون شرم
unaligned
بدون صف ارایی
unequivocally
بدون ابهام
nonboresafe
بدون ضامن
non delay
بدون تاخیر
nonstop
بدون توقف
no doubt
بدون تردید
unfeigned
بدون تصنع
undeviating
بدون انحراف
endless
بدون پایان
undeviating
بدون تردیدرای
irrespective of
بدون ملاحظه
unattended
بدون متصدی
nonsyllabic
بدون هجایی
unfinanced
بدون پشتوانه
unoccupied
بدون مستاجر
unequivocal
بدون ابهام
strikeless
بدون ضربت
sans recours
بدون رجوع
scoreless
بدون امتیاز
searchless
بدون جستجو
shadeless
بدون سایه
shockless
بدون ضربه
termless
بدون شرط
stemless
بدون ساقه
tenantless
بدون مستاجر
unceasing
بدون وقفه
constantly
بدون تغییر
sans ceremonie
بدون تشریفات
soilless
بدون خاک
unadvised
بدون اطلاع
safely
بدون خطر
toeless
بدون پنجه
on the square
بدون کجی
terrorless
بدون ترس
pathless
بدون جاده
prosaically
بدون لطافت
quiescently
بدون جنبش
faultless
بدون خطا
recoilless
بدون لنگر
consistently
بدون تناقض
run on
بدون وقفه
stemless
بدون تنه
irreflexive
بدون واکنش
achlamydeous
بدون پوشش
bareheaded
بدون کلاه
inoffensive
بدون زنندگی
expired
بدون اعتبار
bloodlessly
بدون خونریزی
by rote
بدون فکر
undue
بدون مداخله
unfurnished
بدون اثاثیه
confidently
بدون شبهه
unresponsive
بدون احتیاط
continuously
بدون توقف
cordless
بدون سیم
dealated
بدون بال
toothless
بدون دندانه
degas
بدون گازکردن
diamensionless
بدون اندازه
diamensionless
بدون بعد
immediately
بدون واسطه
insecure
بدون ایمنی
awless
بدون بیم
acarpous
بدون میوه
achromatic
بدون ترخیم
achromic
بدون ترخیم
acid free
بدون اسید
acold
بدون احساسات
unselfish
بدون خودخواهی
adrift
بدون هدف
unalloyed
بدون الیاژ
acranial
بدون کاسهء سر
air dry
بدون رطوبت
ametabolic
بدون دگردیسی
ametabolous
بدون دگردیسی
anechoic
بدون انعکاس
asymptomatic
بدون علامت
vainly
بدون نتیجه
blankly
بدون مقصودیامعنی
avirulent
بدون شدت
dimensionless
بدون بعد
disconnectedly
بدون ارتباط
holdless
بدون گیره
bachelors
بدون عیال
bachelor
بدون عیال
immethodical
بدون اسلوب
immusical
بدون هماهنگی
humblest
بدون ارتفاع
humble
بدون ارتفاع
inapproachable
بدون دسترسی
incognizant
بدون شناسایی
incommunicable
بدون رابطه
indistinctively
بدون فرق
indolently
بدون درد
inelastic
بدون کشش
ingenuously
بدون تزویر
inofficial
بدون اجازه
inoperculate
بدون دریچه
intolerantly
بدون بردباری
inaction
بدون فعالیت
hands down
بدون احتیاط
discontinuously
بدون اتصال
bloodless
بدون خونریزی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com