English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
quiescent current جریان استراحت
Other Matches
lounge اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounges اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounged اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounging اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
marking current جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
leakage current جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
all mains receiver گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
flow سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flows سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flowed سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
push pull وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
inverts جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
invert جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
current جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
currents جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
inverting جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
amp واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
ampere واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amps واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
heterodyne ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
constrictor گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
induction current جریان القاء شده جریان تحریک
counter current جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
constant current جریان مستقیم جریان ثابت باطری
runoff coefficient ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
current compensation کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
three phase current جریان سه فاز جریان دوار
parasitic current جریان نشتی جریان خارجی
current flow سیلان جریان فلوی جریان
rests استراحت
idled استراحت
vacation استراحت
bye استراحت
recumbency استراحت
idle استراحت
relaxation استراحت
rehabilitation استراحت
vacations استراحت
breathers استراحت
idlest استراحت
byes استراحت
idles استراحت
yasme استراحت
rest استراحت
breather استراحت
unbuckle استراحت کردن
lie up استراحت کردن
unbuckled استراحت کردن
lie by استراحت کردن
unbuckles استراحت کردن
unbuckling استراحت کردن
to rest oneself استراحت کردن
repose اسودگی استراحت
to rest on one's oars استراحت کردن
lie off استراحت کردن
lie-down استراحت کوتاه
calm down <idiom> استراحت کردن
quiescent point نقطه استراحت
go to rest استراحت کردن
outstretch استراحت کردن
to take one's rest استراحت کردن
to repose oneself استراحت کردن
to retire to bed استراحت کردن
meal break استراحت ناهار
rests استراحت کردن
resting potential پتانسیل استراحت
lie down استراحت کردن
rest استراحت کردن
rest محل استراحت
sick leave استراحت بیماری
rest cure معالجه با استراحت
to pause استراحت کردن
lie-down استراحت کردن
idle period دوره استراحت
lie down استراحت کوتاه
to go to roost استراحت کردن
nooning استراحت نیمروز
binnacle استراحت پزشکی
electrode bias ولتاژ استراحت
surcease پایان استراحت
relief interval استراحت متناوب
rests محل استراحت
relief time زمان استراحت
respite _ فاصله استراحت
rest period دوره استراحت
gresham's law پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
rest استراحت کردن بالشتک
easing سهولت استراحت رسایی
eases سهولت استراحت رسایی
eased سهولت استراحت رسایی
ease سهولت استراحت رسایی
to rest up استراحت کامل کردن
rest up استراحت کامل کردن
Zen استراحت بحالت نشسته
lodgment area منطقه استراحت یا فرود در سر پل
binnacle list فهرست استراحت پزشکی
mass practice تمرین بدون استراحت
respite استراحت تمدید مدت
rest تکیه گاه استراحت
rests استراحت کردن بالشتک
rests تکیه گاه استراحت
lair محل استراحت جانور
lairs محل استراحت جانور
retires استراحتگاه استراحت کردن
i yearn for ارزوی استراحت دارم
retire استراحتگاه استراحت کردن
to breathe a horse استراحت کردن به اسب
kick back <idiom> تنها استراحت کردن
parlor car سالن استراحت قطار
jump suit لباس خانه و استراحت
work ratio نسبت کار به استراحت
zazen پایان استراحت نشسته
jump suits لباس خانه و استراحت
work relief استراحت توام با کار
unstart انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
circuitry شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
idle current meter دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
dwellings پیاده شدن برای استراحت
dwelling پیاده شدن برای استراحت
bucket step فیکس کردن پا برای استراحت
dwells محل توقف توقفگاه استراحت
bedtime وقت استراحت موقع خوابیدن
dwelled محل توقف توقفگاه استراحت
dwell محل توقف توقفگاه استراحت
to take a mandatory break وقت استراحت اجبا ری گذاشتن
rehabilitation اردوگاه استراحت تسلی دادن
slack suit لباس مخصوص گردش یا استراحت
lounge محل استراحت ولم دادن
lounging محل استراحت ولم دادن
lie دراز کشیدن استراحت کردن
lied : دراز کشیدن استراحت کردن
lies : دراز کشیدن استراحت کردن
lounges محل استراحت ولم دادن
bedtimes وقت استراحت موقع خوابیدن
lounged محل استراحت ولم دادن
vortex ring state حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
lounge car قطار دارای سالن استراحت وتفریح
change of pace جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
change up جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
neutral corner گوشههای رینگ بوکس درموقع استراحت
lying in دوران استراحت ونقاهت بعداز زایمان
longtour area منطقه استراحت خارج ازکشور افراد نظامی
diastasis استراحت قلب در فاصله بین انقباض و انبساط
truce وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
ring stool چهارپایه مخصوص استراحت بین روندهای بوکس
lounger کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
truces وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
fet وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
rest and recuperation عقب بردن پرسنل برای استراحت و تجدید قوا
coffee breaks تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
coffee break تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
alternators ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
d.c. machine ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
d.c. transformer ترانسفورماتور جریان دائم مبدل جریان دائم
alternator ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
electromagnetism پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق
downtime مدتی که کارخانه کار نمیکند مدت استراحت ماشین وکارخانه درشبانه روز
half area محل توقف سربازان در حین حرکت برای تجدید سازمان یاگرفتن مهمات یا استراحت
paces شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
pace شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paced شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
isotach خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
heavy current engineering مهندسی جریان قوی مهندسی قدرت تکنولوژی جریان قوی
roundest هرروند 3 دقیقه و هرمسابقه 3روند دارد با یک دقیقه استراحت بین روندها
round هرروند 3 دقیقه و هرمسابقه 3روند دارد با یک دقیقه استراحت بین روندها
leave area منطقه استراحت پرسنل درپشت منطقه مواصلات
mafrash مفرش [واژه عربی به معنی خوابگاه و یا کیسه خواب می باشد و حالت تزئینی داشته، اطراف تشک خواب و یا جای استراحت را می پوشاند.]
lairs گل الود کردن استراحت کردن
lair گل الود کردن استراحت کردن
runoff جریان
conducting جریان
current جریان
circulation جریان
conducts جریان
rede جریان
circulations جریان
currents جریان
insets جریان
fluor جریان
flowline خط جریان
conducted جریان
gushed جریان
gush جریان
action جریان
flow line خط جریان
flow limit حد جریان
actions جریان
afoot در جریان
rheostome جریان بر
flushing جریان
flush جریان
flushes جریان
inset جریان
gushes جریان
conduct جریان
flow جریان
in the air <idiom> جریان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com