Total search result: 201 (23 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
alternating current |
جریان الکتریکی که مقدار آن در زمان به ترتیب تغییر میکند و به صورت سینوسی است |
|
|
Other Matches |
|
current |
جریان الکتریکی که مقدار آن به صورت سینوس تغییر میکند |
currents |
جریان الکتریکی که مقدار آن به صورت سینوس تغییر میکند |
current |
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد |
currents |
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد |
printers |
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند |
printer |
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند |
watts |
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود |
watt |
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود |
commutation |
تغییر جهت پی در پی جریان در سیم پیچهای دستگاههای الکتریکی |
batteries |
وسیله شیمیایی که جریان الکتریکی ایجاد میکند |
battery |
وسیله شیمیایی که جریان الکتریکی ایجاد میکند |
duble option |
خیار مشتری و بایع در موردتغییر دادن مقدار ثمن و مبیع در صورت تغییر ارزش پول |
switched |
وسیله مکانیکی یا با وضعیت ثابت که به صورت الکتریکی دو یا چند خط را بهم وصل یا قط ع میکند |
switch |
وسیله مکانیکی یا با وضعیت ثابت که به صورت الکتریکی دو یا چند خط را بهم وصل یا قط ع میکند |
switches |
وسیله مکانیکی یا با وضعیت ثابت که به صورت الکتریکی دو یا چند خط را بهم وصل یا قط ع میکند |
bitmap |
تصویری که پیکسل ها با عوض کردن مقدار بیت ذخیره شده تغییر میکند |
voltages |
وسیلهای که ولتاژ خروجی درست میکند در صورتی مقدار ورودی ها تغییر کند |
voltage |
وسیلهای که ولتاژ خروجی درست میکند در صورتی مقدار ورودی ها تغییر کند |
account |
بررسی مقدار زمان و منابعی که هر کاربر شبکه یا سیستم Online استفاده میکند |
positive |
اتصال به منبع تغذیه که در فرفیت الکتریکی بیشتری از زمین است و جریان را به یک قطعه تامین میکند |
sinusoidal current |
جریان سینوسی |
electromagnet |
اهنی که بوسیله جریان برق خاصیت مغناطیسی پیدا میکند اهن ربای الکتریکی مغناطیس برقی |
dynamic |
حرف کامپیوتری یا متن ویدیویی که در صورت لزوم تغییر میکند |
dynamically |
حرف کامپیوتری یا متن ویدیویی که در صورت لزوم تغییر میکند |
gains |
افزایش یا بزرگتر شدن . مقدار تغییرات سیگنال که در مدار حرکت میکند به صورت نرخ خروجی به ورودی |
gained |
افزایش یا بزرگتر شدن . مقدار تغییرات سیگنال که در مدار حرکت میکند به صورت نرخ خروجی به ورودی |
gain |
افزایش یا بزرگتر شدن . مقدار تغییرات سیگنال که در مدار حرکت میکند به صورت نرخ خروجی به ورودی |
electrodynamics |
شاخهای از علم فیزیک که درباره اثرات جریان برق برمعناطیس یا روی جریانهای الکتریکی دیگر یاروی خودشان بحث میکند |
electronic |
مراجعه به چیزی که توسط جریان الکتریکی کنترل میشود یا کنترل میکند |
reflected code |
سیستم کد گذاری که نمایش دو رویت اعداد دهی با یک بیت در زمان از یک عدد به بعدی تغییر میکند |
fet |
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت |
schedules |
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره |
scheduled |
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره |
schedule |
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره |
electrostatic |
ذخیره سازی داده به صورت ناحیههای بار الکتریکی کوچک روی وسیله الکتریکی |
PSU |
مدار الکتریکی که حاوی ولتاژ مستقیم است و نیز سطح دلتادی از منبع جریان به سایر مدارهای الکتریکی |
gray code |
سیستم کدگذاری که نمایش دودویی اعداد ورودی فق با یک بیت از یک عدد به عدد دیگر در زمان تغییر میکند |
room circuit |
جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز |
amps |
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد |
ampere |
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد |
amp |
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد |
shift keys |
که تابع دوم کلیدها را ایجاد میکند, مصل مجموعه حروف دیگر , با تغییر دادن خروجی به صورت حروف بزرگ |
shift key |
که تابع دوم کلیدها را ایجاد میکند, مصل مجموعه حروف دیگر , با تغییر دادن خروجی به صورت حروف بزرگ |
hangover |
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است |
hangovers |
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است |
hardest |
یچی که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند که CPU و تمام وسایل را تنظیم مجدد میکند |
harder |
یچی که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند که CPU و تمام وسایل را تنظیم مجدد میکند |
hard |
یچی که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند که CPU و تمام وسایل را تنظیم مجدد میکند |
unclocked |
مدار الکترونیکی یا فلیپ فلاپ که با تغییر ورودی وضعیتش تغییر میکند و نه با سیگنال ساعت |
retour sans protet |
اعلامی که برات کش به دارنده برات میکند مبنی براین که در صورت نکول برات از طرف محال علیه ان رابدون پروتست به وی بازگرداند و به این ترتیب برات کش نمیتواند به عذراین که اعتراض نکول به عمل نیامده است از پرداخت وجه سرباز زند |
dielectric resistance |
مقدار مقاومت دی الکتریکی |
checksum |
آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند |
check total |
آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند |
instantaneous voltage |
مقدار لحظهای فشار الکتریکی |
circuit |
جریان الکتریکی |
circuits |
جریان الکتریکی |
fm |
فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation |
cache |
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند |
cache memory |
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند |
caches |
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند |
chronologically |
به ترتیب زمان یا تاریخ |
terminate and stay resident program |
برنامهای که در حافظه اصلی خود را بار میکند و در صورت دریافت آنرا اجرا میکند |
intensity of current |
شدت جریان الکتریکی |
electric current intensity |
شدت جریان الکتریکی |
electric arc current |
جریان قوس الکتریکی |
isolates |
به صورت الکتریکی |
isolating |
به صورت الکتریکی |
isolate |
به صورت الکتریکی |
TCP |
مین میکند. این پروتکل داده ها را به صورت بسته در می آورد و خطای آنها را بررسی میکند |
scanners |
وسیله دستی که حاوی یک ردیف از سلولهای نوری- الکتریکی است و وقتی روی تصویر حرکت میکند آنرا به داده تبدیل میکند که توسط کامپیوتر قابل تغییراست |
scanner |
وسیله دستی که حاوی یک ردیف از سلولهای نوری- الکتریکی است و وقتی روی تصویر حرکت میکند آنرا به داده تبدیل میکند که توسط کامپیوتر قابل تغییراست |
to shuntan electric current |
یک جریان الکتریکی رامنحرف ساختن |
variable area nozzle |
نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند |
d/a converter |
مداری که یک مقدار آنالوگی که مط ابق با عدد ورودی است خارج میکند و ورودی دیجیتال را به آنالوگ تبدیل میکند |
dac |
مداری که یک مقدار آنالوگی که مط ابق با عدد ورودی است خارج میکند و ورودی دیجیتال را به آنالوگ تبدیل میکند |
conducts |
جاری شدن جریان الکتریکی در یک ماده |
transformator |
الت تبدیل شکل جریان الکتریکی |
conduct |
جاری شدن جریان الکتریکی در یک ماده |
conducted |
جاری شدن جریان الکتریکی در یک ماده |
conducting |
جاری شدن جریان الکتریکی در یک ماده |
anti- |
ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند |
assignment |
عمل تغییر نوع یک مقدار |
assignments |
عمل تغییر نوع یک مقدار |
milliampere |
اندازه جریان الکتریکی معادل یک هزارم آمپر |
ma |
اندازه جریان الکتریکی معادل یک میلیونیوم آمپر |
mas |
اندازه جریان الکتریکی معادل یک میلیونیوم آمپر |
work load |
مقدار کار در واحد زمان |
part |
قالب زمان معروف برای ترتیب استاندارد MIDI |
pyroelectricity |
ایجاد قطب الکتریکی در بلورهابوسیله تغییر حرارت |
saving function |
صورت مقدار پس انداز درامدشخص |
ca |
Arrangment Connecting ارایش و ترتیب به صورت پیوندی و متصل |
gresham's law |
پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند |
current displacement |
تغییر جریان |
induced |
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات |
induce |
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات |
inducing |
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات |
induces |
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات |
transmission |
اندازه گیری مقدار داده در زمان مشخص |
transmissions |
اندازه گیری مقدار داده در زمان مشخص |
adapter |
کارت جانبی که کامپیوتر را به شبکه وصل میکند. این کارت داده کامپیوتری را به سیگنال الکتریکی تبدیل میکند تا قابل ارسال در کابل شبکه باشد |
base flow |
مقدار جریان ابی که رودخانه در حالت غیرسیلابی دارد |
orifice meter |
روزنهای که مقدار جریان اب بوسیله ان اندازه گرفته میشود |
polarity |
بیان اینکه نقط های منبع یا collector جریان الکتریکی است . |
polarities |
بیان اینکه نقط های منبع یا collector جریان الکتریکی است . |
scans |
وسیلهای در اسکنر, دستگاه فتوکپی و ماشین فکس که از سلولهای نوری- الکتریکی برای تبدیل تصویر به الگویی از پیکسل ها استفاده میکند. این مدل ازنوک اسکن که رنگهای مختلف را تشخیص میدهد استفاده میکند |
scan |
وسیلهای در اسکنر, دستگاه فتوکپی و ماشین فکس که از سلولهای نوری- الکتریکی برای تبدیل تصویر به الگویی از پیکسل ها استفاده میکند. این مدل ازنوک اسکن که رنگهای مختلف را تشخیص میدهد استفاده میکند |
scanned |
وسیلهای در اسکنر, دستگاه فتوکپی و ماشین فکس که از سلولهای نوری- الکتریکی برای تبدیل تصویر به الگویی از پیکسل ها استفاده میکند. این مدل ازنوک اسکن که رنگهای مختلف را تشخیص میدهد استفاده میکند |
static |
که در زمان تغییر نمیکند. 2- |
rheological <adj.> |
علم مطالعه تغییر شکل و جریان ماده |
night effect |
تاثیرات تغییر جریان مغناطیسی در شب |
impluse period |
زمان تناوب ضربه جریان |
transfigures |
تغییر صورت دادن |
transfigured |
تغییر صورت دادن |
transfigure |
تغییر صورت دادن |
transfiguring |
تغییر صورت دادن |
universal motor |
موتور الکتریکی که با دی سی و هم ا سی کار میکند |
rheology |
علم جریان و تغییر شکل ماده |
brake specific fuel consumption |
مقدار سوخت مصرف شده درواحد زمان برای تولید واحدقدرت |
interference |
محاسبه داده طبق میدانهای مغناطسی که به صورت الکتریکی تولید شده اند |
surging |
تغییر ناگهانی و موقتی ولتاژبا جریان در یک مدار |
terminator |
مقاومتی که در انتهای کابل coaxial باس شبکه قرار دارد برای تولید جریان الکتریکی . 2- |
volts |
واحد SI توان الکتریکی که به عنوان ولتاژ یک مقاومت یک اهمی که جریان یک آمپر از آن می گذرد و تعریف میشود |
volt |
واحد SI توان الکتریکی که به عنوان ولتاژ یک مقاومت یک اهمی که جریان یک آمپر از آن می گذرد و تعریف میشود |
NIC |
تخته جانبی که کامپیوتر را به شبکه وصل میکند. تخته داده کامپیوتر را به سیگنال الکتریکی تبدیل میکند که در امتداد در کابل شبکه ارسال خواهد شد |
buzzer |
وسیله الکتریکی که صدای بلند ایجاد میکند |
buzzers |
وسیله الکتریکی که صدای بلند ایجاد میکند |
charge |
وسیله الکترونیکی که با بار الکتریکی کار میکند |
charges |
وسیله الکترونیکی که با بار الکتریکی کار میکند |
to reinvent the wheel <idiom> |
هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته. |
circulating |
چرخش ذخیره سازی که دادههای ذخیره شده رابه صورت مجموعهای از باس ها که در طول رسانه حرکت می کنند نگهداری میکند و وقتی به انتها می رسند دوباره تولید میکند |
table of precedence |
صورتی که ترتیب الویت قوانین و مقررات مختلفه راتعیین میکند |
income elasticity of demand |
تغییر مقدار تقاضابرای یک کالا درنتیجه درامدمصرف- کننده . فرمول کشش درامدی تقاضا : q/I *dI / dq = E |
Time and tide wait for no man . <proverb> |
زمان و جریان آب هرگز منتظر کسى نمى مانند. |
microphone |
وسیلهای که امواج صوتی را به سیگنالهای الکتریکی تبدیل میکند |
microphones |
وسیلهای که امواج صوتی را به سیگنالهای الکتریکی تبدیل میکند |
loudspeaker |
وسیله الکترومغناطیسی که سیگنالهای الکتریکی را به صوتی تبدیل میکند |
modes |
روش ارسال داده به صورت یک بایت در هر زمان |
mode |
روش ارسال داده به صورت یک بایت در هر زمان |
worded |
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد |
word |
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد |
word wrap |
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد |
wraparound |
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد |
continuous flow oxygen system |
سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت پیوسته میباشد |
string |
سری از حروف به ترتیب الفبا- عددی یا کلمات که تغییر کرده اند و به عنوان واحد مجزا درکامپیوتر به کار می روند |
long run |
مدت کافی برای تغییر دادن در مقدار تولید به وسیله کاهش یا افزایش فرفیت موسسه |
defaults |
عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد |
defaulting |
عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد |
default |
عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد |
defaulted |
عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد |
velocity gradiant |
میزان تغییر سرعت سیال درواحد مسافت عمود بر خط جریان |
decalescence point |
دمایی که در ان تغییر شکل کریستالی در فولاد صورت میگیرد |
magnetic |
قطعه الکترومغناطیسی که سیگنالهای الکتریکی را به میدان مغناطیسی تبدیل میکند |
short run |
زمان موقت مدتی که در طی ان مقدارتولید یک کالا را نمیتوان تغییر داد |
diode |
دیور نیمه هادی که در صورت اعمال جریان نور منتشرمیکند |
ring |
تویولوژی شبکه که در آن سیم پیچی به ترتیب ایستگاههای کاری را بهمم وصل میکند |
formats |
فرآیندی که الگوی فیزیکی و ترتیب شیارها و سکتورهای روی دیسک را مشخص میکند |
format |
فرآیندی که الگوی فیزیکی و ترتیب شیارها و سکتورهای روی دیسک را مشخص میکند |
kilo |
اندازه مقدار داده که یک وسیله هر ثانیه منتقل میکند |
kilos |
اندازه مقدار داده که یک وسیله هر ثانیه منتقل میکند |
faceted code |
یات یک موضوع را بیان میکند با انتساب دادن به هر یک یک مقدار |
significantly |
یاتی درباره یک موضوع بیان میکند , با انتساب مقدار به هر یک |
significant |
یاتی درباره یک موضوع بیان میکند , با انتساب مقدار به هر یک |
inclusive or |
اپراتور بولی که مقدار جدول صحت را بیان میکند |
Kbps |
اندازه مقدار داده که یک وسیله هر ثانیه ارسال میکند |
ripple through effect |
نتایج یا تغییرات یا خطاهای صفحه گسترده که به عنوان نتیجه یک مقدار تغییر یافته در یک خانه فاهر میشود |
greshams law |
را از جریان خارج میکند |
sensor |
وسیله نوری الکتریکی که با توجه به میزان نور سیگنال تولید میکند |
disposition |
صورت بندی وضع گسترش موضع گرفتن تغییر مکان |
fixes |
برنامه کامپیوتری که تغییر نمیکند و به صورت خودکار اجرا میشود |
fix |
برنامه کامپیوتری که تغییر نمیکند و به صورت خودکار اجرا میشود |
it is of variable length |
طول ان تغییر میکند |
defaults |
مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد |
defaulted |
مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد |
default |
مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد |
defaulting |
مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد |
personal |
ترتیب یکتای ارقام که یک کاربر را برای تامین اجازه دستیابی به سیستم مشخص میکند. |
decibel |
واحدی که نسبت بین دو مقدار الکتریسیته یاصوت را بیان میکند |
decibels |
واحدی که نسبت بین دو مقدار الکتریسیته یاصوت را بیان میکند |
half life period |
مدت زمان لازم برای فعالیت یک ماده رادیواکتیو است که به نصف مقدار اولیه خود کاهش یابد |
pitches |
دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی |
pitch |
دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی |
autos |
توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع |
auto |
توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع |
demand oxygen system |
سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت تناوبی و همزمان با تنفس شخص باشد |
escape character |
ترتیب ارسال کد که به گیرنده اعلام میکند که حروف مقابل کمکی برای اعمال کنترلی هستند |
interface |
یچ بسته که با جریان داده کار میکند |
interfaces |
یچ بسته که با جریان داده کار میکند |
switching |
خط و مدار ارتباطی که در صورت نیاز ایجاد میشود و تا زمان لازم باقی می ماند |
soft |
کلیدی که به وسیله برنامه تغییر میکند |
continuous |
سیگنال آنالوگ که پیاپی تغییر میکند |
controllable cost |
هزینهای که بر حسب مقدارتولید تغییر میکند |
softest |
کلیدی که به وسیله برنامه تغییر میکند |
softer |
کلیدی که به وسیله برنامه تغییر میکند |
full |
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند |
fullest |
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند |
mean |
متوسط زمان که وسیلهای عمل میکند |
meaner |
متوسط زمان که وسیلهای عمل میکند |
meanest |
متوسط زمان که وسیلهای عمل میکند |
case |
دستور برنامه نویسی که به نقاط مختلف جهش میکند بر حسب مقدار داده |
cases |
دستور برنامه نویسی که به نقاط مختلف جهش میکند بر حسب مقدار داده |