Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (13 milliseconds)
English
Persian
upward flow
جریان رو به بالا
Search result with all words
fuse
رسم جریان بالا که باعث آب شدن فیوز میشود
fused
رسم جریان بالا که باعث آب شدن فیوز میشود
high frequency alternating current
جریان فرکانس بالا
high frequency alternating current
جریان متناوب فرکانس بالا
high frequency current gain
تقویت جریان فرکانس بالا
hight frequency current
جریان فرکانس بالا
Other Matches
marking current
جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
leakage current
جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
flow
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flowed
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
all mains receiver
گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
flows
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
push pull
وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit
جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
inverts
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
currents
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
current
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
inverting
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
invert
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
ampere
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amp
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amps
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
heterodyne
ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor
مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
constrictor
گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
counter current
جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
induction current
جریان القاء شده جریان تحریک
constant current
جریان مستقیم جریان ثابت باطری
runoff coefficient
ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number
این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
spinwriter
چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
current compensation
کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
parasitic current
جریان نشتی جریان خارجی
three phase current
جریان سه فاز جریان دوار
current flow
سیلان جریان فلوی جریان
vertically
از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
gresham's law
پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
unstart
انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
circuitry
شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
idle current meter
دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
vortex ring state
حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
the clouds above
ابرهای بالا یا بالا سر
dat
سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
fet
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
tacit collusion
حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
alternators
ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
alternator
ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
d.c. transformer
ترانسفورماتور جریان دائم مبدل جریان دائم
d.c. machine
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
electromagnetism
پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق
apl
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
pull up
بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن
isotach
خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
heavy current engineering
مهندسی جریان قوی مهندسی قدرت تکنولوژی جریان قوی
high burst ranging
تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
upper
بالا
atop
بالا
overtones
بالا تن
overtone
بالا تن
superincumbent
از بالا
upping
رو به بالا
aweigh
بالا
at a great age
در سن بالا یی
lever bridge
پل بالا رو
outreach
بالا
top
بالا
over
بالا
over-
بالا
on high
در بالا
in old age
[in great age]
در سن بالا
headwater
بالا اب
up stairs
بالا
highest
بالا
gallery
لژ بالا
galleries
لژ بالا
up there
ان بالا
overhead
سر بالا
balconies
لژ بالا
balcony
لژ بالا
upper limit
حد بالا
overhead
بالا
uppermost
از بالا
ascendency
بالا
aloft
بالا
ascendancy
بالا
upside
بالا
highs
بالا
up
رو به بالا
upped
بالا
upping
بالا
up
بالا
high
بالا
above
در بالا
upped
رو به بالا
upped
بالا بردن
tweaked
بالا بردن
tweaking
بالا بردن
they were filfty at the outsid
دست بالا
toss your oars
پارو بالا
at the utmost
دست بالا
talll
بلند بالا
ascendent
بالا رونده
climb
بالا کشیدن
spoke bone
زند بالا
upriser
بالا رونده
surmountable
بالا قرارگرفتنی
the above figures
ارقام بالا
ante
: بالا بردن
uprear
بالا بردن
upraise
بالا بردن
to bring up
بالا اوردن
tweaks
بالا بردن
to set in
بالا امدن
topside
قسمت بالا
up
بالا بردن
top carriage
قنداق بالا
upping
بالا بردن
up and down
بالا و پایین
top cast
ریختن از بالا
top pour
ریختن از بالا
unfield
میدان بالا
upper class
طبقه بالا
uplifter
بالا برنده
upper beam
تیر بالا
to cast the g.
بالا اوردن
to fetch up
بالا اوردن
ascendance
بالا رفتن
ascensive
بالا رونده
upper bound
کران بالا
to puff out
بالا امدن
to puff up
بالا امدن
topsides
قسمت بالا
tweak
بالا بردن
topmast
دکل بالا
upgraded
بالا بردن
lifting
جر ثقیل بالا بر
lifting
بالا دادن
lifting
بالا بردن
lifts
جر ثقیل بالا بر
lifts
بالا دادن
high impedance
امپدانس بالا
lifts
بالا بردن
high grown
بلند بالا
lifted
بالا بردن
lifted
بالا دادن
lifted
جر ثقیل بالا بر
upgrade
بطرف بالا
upgrade
از درجه بالا
high order
رتبه بالا
upgrade
بالا بردن
lift
جر ثقیل بالا بر
lift
بالا دادن
lift
بالا بردن
h.f.
فرکانس بالا
tossed
بالا انداختن
high frequency alternator
ژنراتورفرکانس بالا
high frequency
فرکانس بالا
high frequency
بسامد بالا
high efficiency
راندمان بالا
high contrast
تغایر بالا
high burst
ترکش بالا
heave in
بالا کشیدن
heave away
بالا بکشید
upward
بطرف بالا
upper classes
طبقه بالا
highlights
نور بالا
puke
بالا اوردن
puked
بالا اوردن
pukes
بالا اوردن
puking
بالا اوردن
face up feed
خورد رو به بالا
oversize
سایز بالا
highlight
نور بالا
highlighted
نور بالا
head piece
قسمت بالا
climbed
بالا کشیدن
radio frequency
فرکانس بالا
upgrading
بطرف بالا
upgrading
از درجه بالا
pushup
بالا فشردنی
upgrading
بالا بردن
plan view
نمای بالا
plan view
دید از بالا
rallied
بالا بردن قی مت
regorge
بالا اوردن
bottom up
از پایین به بالا
climbing
بالا کشیدن
climbs
بالا کشیدن
rally
بالا بردن قی مت
rallies
بالا بردن قی مت
scandent
بالا رونده
lifting device
ابزار بالا بر
res
noitaloseR بالا
upgrades
بطرف بالا
wrapper
بالا پوش
intumesce
بالا امدن
upgraded
بطرف بالا
high wing
بال بالا
high voltage
ولتاژ بالا
upgraded
از درجه بالا
high temperature
دمای بالا
high storage
انباره بالا
high resolution
وضوح بالا
it comes from above
از بالا می آید
jack up
بالا بردن
joo chin pyon soon koot
کف دست بالا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com