Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (35 milliseconds)
English
Persian
offending public decency
جریحه دار کردن عفت عمومی
Other Matches
stab
جریحه دار کردن
lacerate
جریحه دار کردن
stabs
جریحه دار کردن
lacerating
جریحه دار کردن
ulcerate
جریحه دار کردن
hurts
جریحه دار کردن
hurt
جریحه دار کردن
humiliate
جریحه دار کردن
lacerates
جریحه دار کردن
humiliates
جریحه دار کردن
hurting
جریحه دار کردن
wounds
جریحه مجروح کردن
humiliated
جریحه دار کردن
wounding
جریحه مجروح کردن
wound
جریحه مجروح کردن
stabbed
جریحه دار کردن
raw
سرد جریحه دار کردن
introducing
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduces
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduced
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduce
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
harrows
جریحه دار کردن غارت کردن
harrow
جریحه دار کردن غارت کردن
wound
جریحه
wounding
جریحه
wounds
جریحه
general quarters
اماده باش عمومی دریایی محلهای سکونت عمومی
wounded
جریحه دار
raw
جریحه دار
common hardware
ابزار و الات عمومی سخت ابزارهای عمومی
wounded feelings
رنجش برخوردگی احساسات جریحه دار
general orders
دستورات عمومی دستورالعملهای عمومی
general porpose
کارهای عمومی مصارف عمومی
generalised
عمومی کردن
secularized
عمومی کردن
secularizes
عمومی کردن
generalises
عمومی کردن
secularised
عمومی کردن
secularises
عمومی کردن
generalising
عمومی کردن
generalize
عمومی کردن
secularizing
عمومی کردن
generalizes
عمومی کردن
secularising
عمومی کردن
generalizing
عمومی کردن
secularize
عمومی کردن
ostracises
با اراء عمومی تبعید کردن
ostracising
با اراء عمومی تبعید کردن
ostracised
با اراء عمومی تبعید کردن
ostracizing
با اراء عمومی تبعید کردن
ostracizes
با اراء عمومی تبعید کردن
ostracize
با اراء عمومی تبعید کردن
ostracized
با اراء عمومی تبعید کردن
to resort to referendum
بافکار عمومی مراجعه کردن
publicised
اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
demobilization
بر طرف کردن حالت بسیج عمومی
publicising
اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
publicize
اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
to browse
بررسی عمومی کردن
[علوم کامپیوتر]
publicizing
اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
publicized
اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
publicises
اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
publicizes
اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
my words hurt his feelings
سخنان من باو بر خورد سخنان من قلب او را جریحه دار کرد
service
منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
serviced
منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
consolidated dining facility
تاسیسات غذاخوری عمومی مجتمع غذاخوری عمومی
three-day retreat
گردهمایی سه روزه دور از مردم عمومی
[برای دعا کردن، درس دینی و عبادت]
denationalization
تبدیل مجدد مالکیت عمومی به مالکیت خصوصی بازگشت به وضع قبل از ملی کردن
dedications
اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
dedication
اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
common carrier
موسسه حمل و نقل عمومی شرکت حمل و نقل عمومی متصدی حمل و نقل
common control
کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
outlines
خط عمومی
outlined
خط عمومی
common
:عمومی
general porpose
عمومی
common
عمومی
commoners
:عمومی
commoners
عمومی
generic
عمومی
widest
عمومی
wider
عمومی
wide
عمومی
universal
عمومی
outlining
خط عمومی
the public voice
عمومی
ecumenic
عمومی
oecumenical
عمومی
public
عمومی
outline
خط عمومی
general
عمومی
rife
عمومی
hackneyed
عمومی
popular
عمومی
overt
عمومی
commonest
عمومی
generals
عمومی
common user
عمومی
commonest
:عمومی
public enterprises
موسسات عمومی
public goods
کالاهای عمومی
public facilities
تسهیلات عمومی
public domain
خط مشی عمومی
collective
مشترک عمومی
public expenditures
مخارج عمومی
public deposits
سپردههای عمومی
public image
تصور عمومی
public finance
مالیه عمومی
public decency
عفت عمومی
general assembly
مجمع عمومی
general amnesty
عفو عمومی
public amnsement
نمایشگاه عمومی
general allotment
اختصاصات عمومی
public opinion
افکار عمومی
public borrowing
استقراض عمومی
public cost
هزینه عمومی
amnesty
عفو عمومی
plebiscites
اراء عمومی
plebiscite
اراء عمومی
amnesties
عفو عمومی
general act
سند عمومی
public debt
قرضه عمومی
general practitioner
پزشک عمومی
public information
اطلاعات عمومی
baths
استخر عمومی
public law
حقوق عمومی
general strike
اعتصاب عمومی
public benefits
منافع عمومی
general strikes
اعتصاب عمومی
public library
کتابخانه عمومی
dispensary
داروخانه عمومی
dispensaries
داروخانه عمومی
public network
شبکه عمومی
public order
نظم عمومی
public baths
استخر عمومی
public institutions
موسسات عمومی
general ability
توانایی عمومی
public interest
منافع عمومی
overhead costs
هزینههای عمومی
commonwealths
ثروت عمومی
commonwealth
ثروت عمومی
public nuisances
مزاحمت عمومی
public interest
نفع عمومی
open court
محکمه عمومی
official submission
مناقصه عمومی
public nuisance
مزاحمت عمومی
general election
انتخابات عمومی
general elections
انتخابات عمومی
public ownership
مالکیت عمومی
public relations
روابط عمومی
office
شغل عمومی
general message
پیام عمومی
public sector
بخش عمومی
general meeting
مجمع عمومی
public schools
مدارس عمومی
fourth estate
مطبوعات عمومی
general meeting
جلسه عمومی
general psychology
روانشناسی عمومی
pissoir
مستراح عمومی
vogue
عمومی ورایج
general quarters
اسایشگاههای عمومی
plaza
میدان عمومی
bused
مسیر عمومی
general register
ثبات عمومی
general mobilization
بسیج عمومی
offices
شغل عمومی
general paralysis
فلج عمومی
general outpost
پاسدار عمومی
folkway
طرزفکر عمومی
bussed
مسیر عمومی
busing
مسیر عمومی
busses
مسیر عمومی
general paresis
فلج عمومی
general plan
نقشه عمومی
general outpatient clinic
درمانگاه عمومی
bussing
مسیر عمومی
folkway
احساسات عمومی
general relativity
نسبیت عمومی
general reserve
احتیاط عمومی
public welfare
رفاه عمومی
encyclic
عمومی دوری
general depot
امادگاه عمومی
buses
مسیر عمومی
public a
وکیل عمومی
bus
مسیر عمومی
general depot
انبار عمومی
general damage
خسارت عمومی
open house
جشن عمومی
general concepts
تدبیر عمومی
public affairs
روابط عمومی
general cargo
بار عمومی
latrine
مستراح عمومی
general education
اموزش عمومی
potlatch
جشن عمومی
general staff
ستاد عمومی
general stock
سهام عمومی
g/a
خسارت عمومی
general meeting
گردهمایی عمومی
general supplies
تدارکات عمومی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com