English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (4 milliseconds)
English Persian
finable جریمه بردار
forfoitable جریمه بردار
Other Matches
finable جریمه دار محکوم بدادن جریمه سزاوارجریمه
polygraphs رونوشت بردار نسخه بردار
polygraph رونوشت بردار نسخه بردار
forfeit جریمه
sconce جریمه
response cost جریمه
fine جریمه
fined جریمه
forfeits جریمه
finest جریمه
forfeiture جریمه
forfeited جریمه
mulct جریمه
forfeiting جریمه
penalties جریمه
amercement جریمه
penalty جریمه
penalising جریمه کردن
forfeiting جریمه دادن
forfeiting جریمه کردن
penalises جریمه کردن
penalised جریمه کردن
forfeits جریمه کردن
forfeited جریمه کردن
forfeits جریمه دادن
forfeitable مستوجب جریمه
demurrage جریمه تاخیر
mulct جریمه دادن
backwardation جریمه دیرکرد
amerceable قابل جریمه
sconce جریمه کردن
surtax جریمه مالیاتی
pecuniary جریمه دار
they mulcted him او را جریمه کردند
penalizing جریمه کردن
penalizes جریمه کردن
penalized جریمه کردن
penalize جریمه کردن
liable to fine مشمول جریمه
fine جریمه کردن
penalties تاوان جریمه
penalty تاوان جریمه
finest جریمه کردن
forfeit جریمه دادن
forfeit جریمه کردن
forfeited جریمه دادن
fined جریمه کردن
assessing جریمه کردن ارزیابی
part [ial] payment of a fine پرداخت قسمتی از جریمه
assesses جریمه کردن ارزیابی
assessed جریمه کردن ارزیابی
assess جریمه کردن ارزیابی
penalty clause ماده یا بند جریمه
penalty clauses ماده یا بند جریمه
surcharge بعنوان جریمه گرفتن
mulct عیب جریمه کردن
surcharges بعنوان جریمه گرفتن
misconduct penalty جریمه 01 دقیقه اخراج
sanctioned مجوز جریمه ضمانت اجرا
sanctioning مجوز جریمه ضمانت اجرا
finest جریمه گرفتن از صاف کردن
sanctions مجوز جریمه ضمانت اجرا
sanction مجوز جریمه ضمانت اجرا
fined جریمه گرفتن از صاف کردن
forfeit بطور جریمه یاتاوان گرفتن
forfeiting بطور جریمه یاتاوان گرفتن
surcharges مبلغ جریمه نرخ اضافی
forfeits بطور جریمه یاتاوان گرفتن
forfeited بطور جریمه یاتاوان گرفتن
surcharge مبلغ جریمه نرخ اضافی
fine جریمه گرفتن از صاف کردن
scot ant lot جریمه یامالیات دسته جمعی
equivocatory اب بردار
dope vector بردار
vectors بردار
vector بردار
arrow بردار
arrows بردار
resultant بردار
to get off lightly بدون جریمه سنگین رها یافتن
to get off easy بدون جریمه سنگین رها یافتن
to get off cheaply بدون جریمه سنگین رها یافتن
to forfeit something چیزی را بعنوان جریمه از دست دادن
to lose something چیزی را بعنوان جریمه از دست دادن
liquidated damages پرداختن جریمه جهت فسخ قرارداد
normal vector بردار عمود
normal vector بردار قائم
postponement فرمان بردار
submission فرمان بردار
interrupt vector بردار وقفه
land surveyor نقشه بردار
suborder فرمان بردار
lift vector بردار برا
magnetic vector بردار مغناطیسی
liner velocity بردار سرعت
light vector بردار نور
mouldable قالب بردار
poynting's vector بردار پوینتینگ
lifter وزنه بردار
subsumption فرمان بردار
subordination فرمان بردار
numerale شماره بردار
participable شرکت بردار
weight lifter وزنه بردار
tollable باج بردار
voltage vector بردار ولتاژ
state vector بردار وضعیت
state vector بردار حالت
vectorial حامل بردار
treatable تعلیم بردار
treader گام بردار
state vector بردار حلات
stainable زنگ بردار
patchable وصله بردار
polar vector بردار قطبی
radius vector بردار شعاعی
ratable نرخ بردار
rateable نرخ بردار
hypotaxis فرمان بردار
topographer نقشه بردار
ascribing رونویس بردار
surveyors نقشه بردار
swindler کلاه بردار
forcing بردار نیرو
forces بردار نیرو
benefic بهره بردار
bilable ضمانت بردار
burgers vector بردار برگرز
circulation of a vector چرخه بردار
surveyor نقشه بردار
ascribes رونویس بردار
ascribed رونویس بردار
samplers نمونه بردار
photographers عکس بردار
photographer عکس بردار
swindlers کلاه بردار
vector حامل بردار
vectors حامل بردار
curl حلقه بردار
curled حلقه بردار
curls حلقه بردار
code vector بردار رمز
force بردار نیرو
axial vector بردار محوری
exponible توضیح بردار
damageable غرامت بردار
field vector بردار میدان
flux of a vector شاره بردار
taxable مالیات بردار
harvestman خرمن بردار
components مولفه بردار
component مولفه بردار
active تنزل بردار
fraudulent کلاه بردار
dutiable گمرک بردار
velocities بردار سرعت
wave vector بردار موج
velocity بردار سرعت
cross bearer صلیب بردار
crucifer صلیب بردار
customable گمرک بردار
ascribe رونویس بردار
disciplinable نظم بردار
discountable تخفیف بردار
sampler نمونه بردار
to forfeit something مال کسی را بعنوان جریمه ضبط کردن
to lose something مال کسی را بعنوان جریمه ضبط کردن
I went scot - free . خیلی مفت دررفتم ( بدون جریمه یا تنبیه)
location vector بردار مکان [ریاضی]
radius vector بردار مکان [ریاضی]
Euclidean vector بردار اقلیدسی [ریاضی]
position بردار مکان [ریاضی]
core barrel لوله نمونه بردار
velocity بردار سرعت [فیزیک]
basis vector بردار پایه [ریاضی]
beneficiaries بهره بردار ذیحق
beneficiary بهره بردار ذیحق
docile تعلیم بردار مطیع
Pick, what you like [want] ! هر کدام را می خواهی بردار!
It cannot be trifled with . It is no joking matter. شوخی بردار نیست
he was proof against harm اسیب بردار نبود
X coordinate مختصات بردار افقی
x axis بردار افقی گراف
rodman کمک نقشه بردار
vector psychology روانشناسی بردار نگر
vector graphics display بردار نمایش گرافیکی
vector data aggregate بردار اطلاعات مجتمع
core drill مته نمونه بردار
cracky ترک بردار زودشکن
dope vector بردار خصیصه نما
magnetization vector بردار مغناطیس کنندگی
magnetic vector potential پتانسیل بردار مغناطیسی
magnetic field vector بردار میدان مغناطیسی
freestone سنگ تراش بردار
y axis بردار عمودی گراف
Y coordinate مختصات بردار عمودی
position vector بردار مکان [ریاضی]
Come off it !Get along-with you. بروبابا(ول کن ؟دست بردار )
Leave her alone. Stop bothering her. دست از سر دخترک بردار
crooking ادم قلابی کلاه بردار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com