Dictiornary-Farsi | جزء بی نهایت کوچک | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (12 milliseconds)

English	Persian
frustum	جزء بی نهایت کوچک


Search result with all words

infinitesimal	بی نهایت کوچک
Other Matches

infintesimal	بی نهایت
to infinity	تا نهایت
an infinite quantity	بی نهایت
an infinite	بی نهایت
to an extreme	بی نهایت
extreme	نهایت
infinity	بی نهایت
to a fault	بی نهایت
in the extreme	بی نهایت
to infinity	بی نهایت
extremity	نهایت
extremities	نهایت
beyond measure	بی نهایت
outrance	نهایت
omega	نهایت
screamingly	بی نهایت
plaguily	بی نهایت
endlessly	بی نهایت
excessively	بی نهایت
fearfully	بی نهایت
infinite	بی نهایت
intolerable	تن در ندادنی بی نهایت
infinity	بی نهایت [ریاضی]
infinite quantity	مقدار بی نهایت
sustainable energy	انرژی بی نهایت
to the quick	بی نهایت سراسر
galactic	بی نهایت بزرگ
Without ( beyond , above ) price .	بی نهایت قیمتی
infinitesimal	بی نهایت خرد
breathlessly	با نهایت اشتیاق
perfection of savagery	نهایت وحشی گری
bag of nerves	آدم بی نهایت عصبانی و نگران
nervous wreck	آدم بی نهایت عصبانی و نگران
It is dirt cheap . It is a give - away .	مفت است ( بی نهایت ارزان )
bundle of nerves	آدم بی نهایت عصبانی و نگران
he did his utmost	نهایت کوشش را بعمل اوردن
use up every ounce of energy	نهایت تلاش خود را به کار بستن
Ravishingly beautiful .	مثل ماه شب چهارده ( بی نهایت زیبا )
I was petrified.	دود از کله ام بلند شد ( بی نهایت متعجب شدم )
To go flat out . To make astupendous effort.	غیرت بخرج دادن ( نهایت تلاش را کردن )
one's light s	نهایت کوشش را در حدودتوانایی یا استعداد خود بعمل اوردن
A problem is a chance for you to do your best.	مشکل فرصتی است برای شما تا نهایت تلاشتان را بکنید.
I was absolutely infuriated.	کارد میزدی خونم در نمی آمد [بی نهایت عصبانی بودم]
petty cash	صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
gemmule	یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
widget	آلت کوچک [ابزار ] [اسباب مکانیکی کوچک]
jigger	بادبان کوچک یکجور کرجی کوچک
increment	فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
increments	فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
pig board	تخته کوچک برای موجهای کوچک
knobble	برامدگی کوچک گره کوچک
pannikin	لیوان کوچک پیمانه کوچک
The patience of job.	صبر ایوب ( صبر وحوصله بی نهایت زیاد )
closed back	بافت پشت بسته که در آن گره های نامتقارن بدور تارهای مخالف گره خورده و در نهایت خود تار دیده نمی شود
applet	1-برنامههای کاربردی کوچک 2-برنامه کوچک برای بهبود کارایی برنامه کاربردی وب که توسط Activex یا برنامه جا وا تامین میشود3-
small scale	طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
small-scale	طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
storage	1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
davit	جرثقیل کوچک جرثقیل کوچک قایق
gracile	کوچک
minor	کوچک
pint-size	کوچک
half pint	کوچک
fractional	کوچک
tiddliest	کوچک
tiddlier	کوچک
pint size	کوچک
puny	کوچک
minuscule	کوچک
pipsqueak	کوچک
venule	رگ کوچک
petty	کوچک
culverts	پل کوچک
culvert	پل کوچک
pilule	حب کوچک
pillule	حب کوچک
imminution	کوچک
tiddly	کوچک
ickle	کوچک
petit	کوچک
pipsqueaks	کوچک
ponceau	پل کوچک
minute	کوچک
dimmers	کوچک
cerebellum	مخ کوچک
diminutive	کوچک
small fry	کوچک
exiguousness	کوچک
weensy	کوچک
small	کوچک
whiffet	سگ کوچک
minus cule	کوچک
smaller	کوچک
canis minoris	سگ کوچک
canis minor	سگ کوچک
micros	کوچک
micro	کوچک
dinky	کوچک
bantams	کوچک
bantam	کوچک
short ton	تن کوچک
seed bud	پر کوچک
little	کوچک
runty	کوچک
smallest	کوچک
weeniest	کوچک
weeny	کوچک
weenier	کوچک
thumbnails	کوچک
thumbnail	کوچک
plumule	پر کوچک
plumelet	پر کوچک
fortalice	دژ کوچک
floret	گل کوچک
inlet	خلیج کوچک
droplet	قطره کوچک
oliver	چکش کوچک
pouch	کیسه کوچک
droplets	قطره کوچک
pinpoints	چیز کوچک
pettily	بطور کوچک
petit mal	صرع کوچک
mini floppy	دیسک کوچک
pinpoint	چیز کوچک
tip	سر صفحه کوچک
pinpointing	چیز کوچک
tipping	سر صفحه کوچک
petty offence	جرم کوچک
pinpointed	چیز کوچک
inlets	خلیج کوچک
nutlet	هسته کوچک
minicomputer	کامپیوتر کوچک
onager	گورخر کوچک
splint	برامدگی کوچک
miniaturization	کوچک سازی
peccabillo	گناه کوچک
papilla	برامدگی کوچک
nutlet	فندق کوچک
notelet	یادداشت کوچک
negrillo	زنگی کوچک
minor repair	تعمیرات کوچک
minim	هرچیز کوچک
minor port	بندر کوچک
pouches	کیسه کوچک
minify	کوچک کردن
minimizer	کوچک شمار
minims	هرچیز کوچک
minor diameter	قطر کوچک
minor exchange	تفاوت کوچک
pedicel	پای کوچک
pedicel	ساقه کوچک
minus cule	حرف کوچک
small sircraft	هواپیمای کوچک
prickles	خراش کوچک
prickled	خراش کوچک
prickle	خراش کوچک
minimizing	کوچک شمردن
minimizes	کوچک شمردن
minimized	کوچک شمردن
minimize	کوچک شمردن
minimising	کوچک شمردن
whip	تاکل کوچک
whipped	تاکل کوچک
wisp	بقچه کوچک
pocket lamp	لامپ کوچک
sprigs	شاخه کوچک
point target	هدف کوچک
sprig	شاخه کوچک
small tool	ابزار کوچک
princeling	شاهزاده کوچک
whips	تاکل کوچک
minimises	کوچک شمردن
minimised	کوچک شمردن
scatter rug	قالیچه کوچک
short castling	قلعه کوچک
hillman	تپه کوچک
small detail	جزء کوچک
small gross	قراص کوچک
small intestine	روده کوچک
cams	تپه کوچک
cam	تپه کوچک
runnel	نهر کوچک
runlet	بشکه کوچک
puniness	کوچک اندامی
radicle	ریشه کوچک
rillet	نهر کوچک
saucers	بشقاب کوچک
saucer	بشقاب کوچک
roe deer	یکجورگوزن کوچک
roughed slab	بلوک کوچک
rundlet	بشکه کوچک
wisps	بقچه کوچک
miniaturised	کوچک کردن
squirting	فواره کوچک
squirted	فواره کوچک
squirt	فواره کوچک
planetesimal	کوچک ستاره
shrunken	کوچک شدن
atrophying	کوچک شدن
atrophy	کوچک شدن