Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (32 milliseconds)
English
Persian
analyse
جزئیات را مطالعه کردن
analysed
جزئیات را مطالعه کردن
analyses
جزئیات را مطالعه کردن
analysing
جزئیات را مطالعه کردن
analyzed
جزئیات را مطالعه کردن
analyzes
جزئیات را مطالعه کردن
analyzing
جزئیات را مطالعه کردن
Other Matches
feasability study
مطالعه امکان اجرای چیزی مطالعه اقتصادی بودن امری
analyze
جزئیات رامطالعه کردن
karyosystematice
بخشی از رده بندی موجودات که روابط طبیعی انهارابوسیله مطالعه خصوصیات سلولی موجودات مورد مطالعه قرارمیدهد
assay
مطالعه کردن
check
مطالعه کردن
inspect
مطالعه کردن
bolt
[examine]
مطالعه کردن
determine
مطالعه کردن
examine
مطالعه کردن
look into
مطالعه کردن
investigate
مطالعه کردن
dissect
[analyse]
مطالعه کردن
enquire into
مطالعه کردن
study
مطالعه کردن
explore
مطالعه کردن
scrutinize
مطالعه کردن
analyse
[British]
مطالعه کردن
evaluate
مطالعه کردن
analyze
[American]
مطالعه کردن
survey
مطالعه کردن
premeditate
قبلا فکر چیزی را کردن مطالعه قبلی کردن
extemporizing
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporizes
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
to make a study of something
چیزی را بررسی یا مطالعه کردن
extemporized
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporize
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporising
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
reconsiders
مجددا درامری مطالعه کردن
extemporised
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
reconsider
مجددا درامری مطالعه کردن
reconsidered
مجددا درامری مطالعه کردن
reconsidering
مجددا درامری مطالعه کردن
extemporises
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
geologize
مطالعه علم زمین شناسی کردن
to poreone's eyes out
چشم را از بسیاری مطالعه خسته کردن
conciliated
ارام کردن مطالعه کردن
conciliate
ارام کردن مطالعه کردن
conciliating
ارام کردن مطالعه کردن
studying
تحصیل کردن مطالعه کردن
studies
تحصیل کردن مطالعه کردن
conciliates
ارام کردن مطالعه کردن
study
تحصیل کردن مطالعه کردن
minutie
جزئیات
minuitae
جزئیات
particular redemption
جزئیات
elaboration
جزئیات
particularity
جزئیات
detailing
جزئیات
paticular
جزئیات
details
جزئیات
detailed
: پر جزئیات
circumstantiality
جزئیات
detail
جزئیات
ins and outs
<idiom>
باتمام جزئیات
a priori
از کلیات به جزئیات
data item
جزئیات اطلاعات
in great detail
با جزئیات مفصل
image detail
جزئیات تصویرتلویزیون
analyze
بررسی با جزئیات
detail
جزئیات تفاصیل
data element
جزئیات اطلاعات
analyzes
بررسی با جزئیات
analyzing
بررسی با جزئیات
minutiae
جزئیات کم اهمیت
finical
متوجه جزئیات
detailing
جزئیات تفاصیل
analyzed
بررسی با جزئیات
analyse
بررسی با جزئیات
analysed
بررسی با جزئیات
analyses
بررسی با جزئیات
detail diagram
نمودار جزئیات
detail drawing
نقشه جزئیات
detail printing
چاپ جزئیات
detail file
فایل جزئیات
analysing
بررسی با جزئیات
detail file
پرونده جزئیات
detail drawing
رسم جزئیات
particulars
جزئیات خصوصیات مشخصات
To go into detailes.
وارد جزئیات شدن
detail
مشروح شرح جزئیات
detailing
مشروح شرح جزئیات
fill (someone) in
<idiom>
جزئیات را به شخصی گفتن
circumstantiate
وارد جزئیات شدن
roughly speaking
قطع نظراز جزئیات
detail drawing
نقشه کشی جزئیات
he related the particulars
جزئیات را شرح داد
echaustive
شامل همهء جزئیات
particularizing
باذکر جزئیات شرح دادن
punctuality
توجه به جزئیات وقت شناسی
particularizes
باذکر جزئیات شرح دادن
particularising
باذکر جزئیات شرح دادن
particularises
باذکر جزئیات شرح دادن
particularised
باذکر جزئیات شرح دادن
detail flowchart
نمودار جزئیات گردش برنامه
elaborate
به زحمت ساختن دارای جزئیات
elaborated
به زحمت ساختن دارای جزئیات
elaborates
به زحمت ساختن دارای جزئیات
elaborating
به زحمت ساختن دارای جزئیات
particularize
باذکر جزئیات شرح دادن
particularized
باذکر جزئیات شرح دادن
exhaustively
چنانکه درهمه جزئیات واردشودیابحث کند
basket purchase
خرید کلی بدون محاسبه جزئیات
per
طبق جزئیات که در مشخصات گفته شده
appropriation language
شرح جزئیات بودجه و منظوراز تخصیص ان
study
مطالعه
studies
مطالعه
reading
مطالعه
extemporarily
بی مطالعه
extemporal
بی مطالعه
studying
مطالعه
offhanded
بی مطالعه
perusal
مطالعه
readings
مطالعه
offhandedly
بی مطالعه
etude
مطالعه
off hand
بی مطالعه
impromptu
بی مطالعه تصنیف
studios
اطاق مطالعه
studio
اطاق مطالعه
portable standard
چراغ مطالعه
praxeology
مطالعه رفتارانسان
studied
از روی مطالعه
study habits
عادتهای مطالعه
motion study
مطالعه ی حرکت
system study
مطالعه سیستم
surveyed
مطالعه مجمل
at sight
بی مطالعه قبلی
feasibility study
مطالعه امکانپذیری
unstudied
مطالعه نشده
survey
مطالعه مجمل
lucubration
مطالعه سخت
surveys
مطالعه مجمل
subjecting
مبحث موضوع مطالعه
to pore
[over; on]
به مطالعه دقیق پرداختن
feasibility study
مطالعه امکان سنجی
subjects
مبحث موضوع مطالعه
thought out
سنجیده مطالعه شده
ethnography
مطالعه علمی نژادها
self study
مطالعه پیش خود
myrmecologyt
مطالعه علمی مورچگان
subjected
مبحث موضوع مطالعه
metallography
مطالعه الیاژهای فلزی
demography
مطالعه مهاجرت جمعیت
teppetology
مطالعه ریشه ای فرش
sub judice
مورد مطالعه دادگاه
subject
مبحث موضوع مطالعه
psychognosis
مطالعه عمیق روانی
psychognosy
مطالعه عمیق روانی
cella
[اتاق مطالعه ی راهبها]
teleology
مطالعه حکمت غایی
to study out
با بر رسی یا مطالعه پیداکردن
geologic survey
مطالعه زمین شناسی
well read
اهل مطالعه و تحقیق
well-read
اهل مطالعه و تحقیق
criminology
مطالعه علمی جرم
thought-out
سنجیده مطالعه شده
flexible arm lamp
چراغ مطالعه قابل انعطاف
angiology
مطالعه عروق خونی و لنفی
sight-reading
بدون مطالعه قبلی خواندن
sight-reads
بدون مطالعه قبلی خواندن
capability study
مطالعه امکان انجام کار
humanist
مطالعه کننده طبیعت یا امورانسانی
sight-read
بدون مطالعه قبلی خواندن
studying
موضوع تحصیلی اتاق مطالعه
sinology
مطالعه ادبیات ورسوم چین
rheological
<adj.>
علم مطالعه تغییر شکل و جریان ماده
gastroenterology
مطالعه معده و روزده وبیماریهای ان
income and expenditure approach
مطالعه جریان پول و اثاراقتصادی ان
geopolitics
مطالعه نفوذ عوامل فیزیکی
articulated machine lamp
چراغ مطالعه با گردن تاشو
toponymy
مطالعه وجه تسمیه شهرهاونقاط
integrate circuit technology
مطالعه فن مدار مجتمع تکنولوژی ای سی
studies
موضوع تحصیلی اتاق مطالعه
adjustable lamp
چراغ مطالعه قابل تنظیم
sight read
بدون مطالعه قبلی خواندن
faunist
کسیکه مطالعه درجانوران یک کشورمیکند
optics
علم مطالعه در خواص نور
ethnology
علم مطالعه نژادها و اقوام
consumer research
مطالعه وضعیت مصرف کنندگان
methods of economic study
روشهای مطالعه علم اقتصاد
study
موضوع تحصیلی اتاق مطالعه
geophysical survey
مطالعه خواص فیزیکی زمین
skimmer
الت سرشیرگیری مطالعه کننده سطحی
commodity approach
بررسی بازار با مطالعه مسیرتولید تا مصرف
Ekistics
[دانش مطالعه زیستگاه های انسانی]
symbology
مبحث مطالعه علائم ونشانههای رمزی
theogony
مطالعه وشناسایی اجداد واعقاب خدایان
protohistory
مطالعه اوضاع ماقبل تاریخی انسان
semitics
مطالعه زبان وادبیات وتاریخ سامی
endocrinology
علم شناسایی و مطالعه غددمترشحه داخلی
crystallography
کریستال شناسی مطالعه بلورها شناخت بلور
dysgenics
مبحث مطالعه فساد نسل وتباهی نژادی
theogonic
وابسته به مطالعه وشناسایی اجداد واعقاب خدایان
booklore
علم کتابی معلومات ناشی از مطالعه کتاب
helminthology
مطالعه دراطراف کرم های بیماری زاوانگلی
speleology
مطالعه غارها ازلحاظ زمین شناسی وتاریخی
group dynamics
مطالعه عوامل و نیروهای موثر در یک گروه بشری
bookworms
کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
She laid the book aside .
کتاب را کنار گذاشت ( مطالعه اش را متوقف کرد)
bookworm
کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com