Total search result: 202 (13 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
convector |
جسم انتقال دهنده گرما |
convectors |
جسم انتقال دهنده گرما |
|
|
Other Matches |
|
convection |
انتقال گرما |
heat transfer |
انتقال گرما |
heat transmission |
انتقال گرما |
heat transfer coefficient |
ضریب انتقال گرما |
radiators |
بیرون دهنده گرما |
radiator |
بیرون دهنده گرما |
epicritic |
تمیز دهنده گرما وسرما حساس بسرماوگرما |
negotiator |
انتقال دهنده |
alienor |
انتقال دهنده |
transporter |
انتقال دهنده |
transferor |
انتقال دهنده |
alienator |
انتقال دهنده |
transmitters |
انتقال دهنده |
grantor |
انتقال دهنده |
transporters |
انتقال دهنده |
negotiators |
انتقال دهنده |
transmitter |
انتقال دهنده |
transferrer |
انتقال دهنده |
neurotransmitter |
انتقال دهنده عصبی |
transferor |
مصالح انتقال دهنده |
transmissive |
انتقال دهنده فرستنده |
transmissivity |
نیروی انتقال دهنده |
shaft |
محور انتقال دهنده نیرو |
assigner |
واگذار کننده انتقال دهنده |
shafts |
محور انتقال دهنده نیرو |
assignor |
واگذار کننده انتقال دهنده |
fibre optics |
انتقال دهنده نوار نازکی ازنور |
thermostats |
:الت تعدیل گرما دستگاه تنظیم گرما |
thermostat |
:الت تعدیل گرما دستگاه تنظیم گرما |
colminator |
تقویت کننده نور انتقال دهنده نور |
indeterminate change of station |
انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده |
electronic funds transfer |
انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها |
trimmer |
زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز |
transferring |
انتقال دادن نقل کردن انتقال |
transfer |
انتقال دادن نقل کردن انتقال |
transfers |
انتقال دادن نقل کردن انتقال |
baseband transmission |
روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه |
pads |
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت |
pad |
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت |
transfer processing |
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر |
upload |
انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور |
signal |
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی |
xmodem |
یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد |
signaled |
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی |
signalled |
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی |
transfer ladle |
کفچه انتقال چمچمه انتقال |
transfer rate |
نسبت انتقال سرعت انتقال |
bailer |
امانت دهنده کفیل دهنده |
exhibitors |
نمایش دهنده ارائه دهنده |
catalysts |
تشکیلات دهنده سازمان دهنده |
catalyst |
تشکیلات دهنده سازمان دهنده |
exhibiter |
نمایش دهنده ارائه دهنده |
extender |
توسعه دهنده ادامه دهنده |
conglutinative |
التیام دهنده جوش دهنده |
bailor |
امانت دهنده کفیل دهنده |
exhibitor |
نمایش دهنده ارائه دهنده |
negative acknowledgement |
کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد |
radiation of heat |
گرما |
isotherm |
خط هم گرما |
cauma |
گرما |
heat |
گرما |
heats |
گرما |
thermal |
مربوط به گرما |
thermometer |
گرما سنج |
heat absorbing |
جذب گرما |
thermometers |
گرما سنج |
thermal reservoir |
منبع گرما |
I am absolutely baked. |
از گرما پختم |
thermochemistry |
گرما شیمی |
heat flux |
شار گرما |
heat exchange |
تبادل گرما |
heat flow |
جریان گرما |
thermoelasticity |
گرما کشسانی |
thermal flux |
شار گرما |
heat radiation |
تابش گرما |
thermosphere |
گرما کره |
heats |
گرما حرارت |
heat |
گرما حرارت |
heat loss |
تلف گرما |
thermomagnetic |
گرما مغناطیس |
intensity of heat |
شدت گرما |
thermal effect |
اثر گرما |
thermal agitation voltage |
اثر گرما |
thermosphere |
گرما سپهر |
hot cabinet |
قفسه گرما |
incalescent |
گرما گرای |
incalescence |
گرما جویی |
thermal unit |
واحدسنجش گرما |
radiator |
گرما تاب |
calorification |
پیدایش گرما |
btu |
واحدبریتانیایی گرما |
pyromagnetic |
گرما- مغناطیس |
radiators |
گرما تاب |
pyro electricity |
گرما برق |
temperature |
درجه گرما |
adiabatic |
عایق گرما |
radiators |
گرما افکن |
thermoelectric |
گرما برقی |
radiator |
گرما افکن |
cold is merely privative |
گرما نیست |
non conducting |
عایق گرما |
thermo electricity |
گرما برق |
melted |
از گرما سوختن |
temperatures |
درجه گرما |
heat flux density |
چگالی شار گرما |
therms |
حمام عمومی گرما |
thermolytic |
وابسته به تحلیل گرما |
thermoforming |
شکل دادن با گرما |
chinical t. |
گرما سنج طبی |
she cannot bear heat |
طاقت گرما را ندارد |
calorie |
واحد سنجس گرما |
therms |
واحد گرما حمام |
thermonuclear reaction |
واکنش گرما- هستهای |
therm |
حمام عمومی گرما |
therm |
واحد گرما حمام |
to evolve heat |
گرما بیرون دادن |
to resist heat |
تاب گرما اوردن |
cooling water thermometer |
گرما سنج اب سرد |
swelters |
از گرما بیحال شدن |
sweltered |
از گرما بیحال شدن |
b.t.u. |
واحد بریتانیایی گرما |
thermotropism |
حساسیت نسبت به گرما |
diathermacy |
خاصیت هدایت گرما |
thermotropic |
علاقمند به گرما دماگرای |
thermotaxis |
تحرک در اثر گرما |
thermoelectric effect |
اثر گرما- برق |
mechanical equivalent of heat |
هم ارز مکانیکی گرما |
resistant to heat |
مقاوم در برابر گرما |
temperature independent paranagnetism |
پارامغناطیس گرما مستقل |
british thermal unit |
واحد بریتانیایی گرما |
calory |
واحد سنجس گرما |
warmth |
تعادل گرما ملایمت |
swelter |
از گرما بیحال شدن |
heat fast paint |
رنگ مقاوم گرما |
heat stroke |
گرماگرفتگی غش در اثر گرما |
she cannot bear heat |
تاب گرما رانمیاورد |
fehrenheit thermometer |
گرما سنج فارنهایت |
calories |
واحد سنجس گرما |
baking enamel |
لعاب دادن با گرما |
hot shorteness |
شکنندگی حاصل از گرما |
heat-stroke |
گرماگرفتگی غش در اثر گرما |
warm spot |
اندامها و مراکزاحساس گرما در پوست |
conductibility of heat |
قابلیت هدایت گرما گرمارسانی |
heater |
بخاری دستگاه تولید گرما |
thermolytic |
وابسته به تجزیه در اثر گرما |
heaters |
بخاری دستگاه تولید گرما |
electricity |
مین نور یا گرما یا نیرو |
calories |
واحد گرما در سیستمهای غیرمتریک |
calorie |
واحد گرما در سیستمهای غیرمتریک |
heat radiates from the stove |
گرما ازبخاری متشعشع میشود |
stew |
خیس عرق شدن [در گرما] |
thermographic |
وابسته به گرما سنجی یادمانگاری |
trans shipment |
انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر |
registers |
ثبت امار دستگاه تعدیل گرما |
variations of temperature |
اختلافات گرما درجات مختلف گرماوسرما |
registering |
ثبت امار دستگاه تعدیل گرما |
register |
ثبت امار دستگاه تعدیل گرما |
chromometer |
ساعت دقیقی که گرما و سرمادر ان اثر نمیکند |
In the heat of the moment <idiom> |
[در گرما گرم کار] [بحث ومجادله لفظی] |
thermostats |
تنظیم کننده درجه حرارت نافم گرما |
thermostat |
تنظیم کننده درجه حرارت نافم گرما |
IrDA |
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند |
thermostatics |
اصول نظری یا فرضیه علمی درباره موازنه گرما |
advection |
جابجایی و حرکت طبقات اتمسفری بصورت افقی و تحت تاثیر گرما |
material theory of heat |
پندار مادیت نسبت بگرما تصور اینکه گرما ماده است |
glass wool |
تودهای ازرشتههای شیشهای که بعنوان عایق گرما یا درتصفیه هوا بکار میر ود |
cracking |
وارد کردن گرما و معمولافشار برای شکستن هیدروکربنهای کمپلکس گاه درحضور کاتالیزور |
stirling cycle |
سیکل موتور گرمایی که در ان گرما در حجم ثابت افزوده میشود و سبب انبساط همدمامیگردد |
thermodynamics |
علم مربوط به تبادل کار وحرارت و جریان گرما وتغییر دما بویژه در سیالات متحرک |
indicator |
نشان دهنده دستگاه نشان دهنده |
thermal |
کاغذ مخصوص که پوشش آن در اثر گرما سیاه میشود و امکان چاپ حروف با استفاده از یک ماتریس با عناصرگرمایی کوچک میدهد |
altitude azimuth |
عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما |
electrosensitive |
کاغذ چاپ پوشیده شده از فلر که میتواند حروف را توسط گرما با نوک مخصوص چاپ -Ddot matrix نمایش میدهد |
conductance |
رسانایی الکتریکی گرما رسانایی |
metabasis |
انتقال |
conveying |
انتقال |
conveys |
انتقال |
translation |
انتقال |
transportation |
انتقال |
displacement |
انتقال |
translations |
انتقال |
mittimus |
انتقال |
transmissions |
انتقال |
transmission |
انتقال |
transfer check |
انتقال |
assignment |
انتقال |
migration |
انتقال |
marque |
انتقال |
line shaft |
انتقال |
conveyed |
انتقال |
transfer line |
خط انتقال |
conduction |
انتقال |
conveyances |
انتقال |
convey |
انتقال |
transformation |
انتقال |
intuition |
انتقال |
intuitions |
انتقال |
conveyance |
انتقال |
negotiation |
انتقال |
transitions |
انتقال |