English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English Persian
house warming جشن ورود بخانه تازه
house-warming جشن ورود بخانه تازه
house-warmings جشن ورود بخانه تازه
Other Matches
homecoming ورود بخانه
homecomings ورود بخانه
to move in بخانه تازه اسباب کشی کردن
postulancy تقاضای ورود بدین یا جمعیتی تازه
housebreaking دستبرد بخانه
housebreak بخانه دستبردزدن
rehouses بخانه جدید رفتن
rehousing بخانه جدید رفتن
homes شهر بخانه برگشتن
rehoused بخانه جدید رفتن
home شهر بخانه برگشتن
rehouse بخانه جدید رفتن
enactory دربردارنده مقر رات) تازه برقرارکننده حقوق تازه
new blood <idiom> جان تازه به چیزی دادن ،نیروی تازه یافتن
crofts زمین قابل کشت پیوسته بخانه
croft زمین قابل کشت پیوسته بخانه
infield کشتزار پیوسته بخانه زمین زیر کشت
new coined تازه بنیاد تازه سکه زده
semi-detached درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
semi detached درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
newlywed تازه داماد تازه عروس
batting order ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
hobbledehoy کره اسبی که تازه بالغ شده ادم تازه بالغ
dock receipt قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
entranced ورود
entrance ورود
appulse ورود
admitance ورود
arrival ورود
induction ورود
inductions ورود
entry ورود
entree ورود
entrancing ورود
infare ورود
arrivals ورود
entrances ورود
importation ورود
inning ورود
accession ورود
introgression ورود
re-entry ورود
re entry ورود
import ورود
entrance fee حق ورود
introit ورود
imported ورود
importing ورود
entrance fees حق ورود
arr ورود
ingress ورود
ingression ورود
right of entry حق ورود
air inclusion ورود هوا
energy intake ورود انرژی
data import ورود داده
entering angle زاویه ورود
reebtry ورود مجدد
data insertion ورود داده ها
landing ورود به خشکی
landings ورود بخشکی
port of entry بندرمحل ورود
admittance ورود دخول
landings ورود به خشکی
due in در شرف ورود
inlets ورود دخول
inlet ورود دخول
capital inflow ورود سرمایه
receipt statement اعلامیه ورود
cost to entry هزینه ورود
arrival hall سالن ورود
house warming جشن ورود
arrival rate نرخ ورود
approach ramp فرازای ورود
house-warming جشن ورود
house-warmings جشن ورود
landfalls ورود بخشکی
landfall ورود بخشکی
ease of entry سهولت ورود
importing مفهوم ورود
when entering هنگام ورود
on arrival هنگام ورود
landing ورود بخشکی
imported مفهوم ورود
import مفهوم ورود
tardiness تاخیر ورود
acetylation ورود ریشهء
forcible entry ورود عدوانی
influxes ورود هجوم
token بلیط ورود
token اجازه ورود
admission اجازهء ورود
admissions اجازهء ورود
initation ورود بعضویت
inlet time زمان ورود
tokens اجازه ورود
tokens بلیط ورود
influx ورود هجوم
free entrance ورود مجانی
advent ظهور و ورود
first in first out به ترتیب ورود
first in first out بترتیب ورود
entry ورود راهرو
fifo به ترتیب ورود
input of current ورود جریان
landding ورود بخشکی
entry side جهت ورود
log in sequrity ایمنی ورود
entry point نقطه ورود
landfall n ورود بخشکی
intrant ورود رسمی
arrival hall سالن ورود
entree اجازهء ورود
intervance of third party ورود ثالث
inflow of foreign funds ورود وجوه خارجی
law of prior entry قانون تقدم ورود
infare مهمانی بمناسبت ورود
gates وسایل ورود ورودیه
lifo به ترتیب عکس ورود
gold import point نقطه ورود طلا
nonjoinder عدم ورود در دعوا
freedom of entry and exit ازادی ورود و خروج
inflow of labor جریان ورود کارگر
last in first out بترتیب عکس ورود
visas اجازه ورود به کشوربیگانه
gate وسایل ورود ورودیه
subroutine reentry ورود جمله به زیرروال
school readiness امادگی ورود به مدرسه
police raid ورود ناگهانی پلیس
round-up ورود ناگهانی پلیس
bust [colloquial] ورود ناگهانی پلیس
ingress حق دخول اجازه ورود
last in first out به ترتیب عکس ورود
exhaust gas admission اگزوز ورود گاز
gangplanks تخته ورود به ناو
visa اجازه ورود به کشوربیگانه
gangplank تخته ورود به ناو
barrier to entry منع ورود به صنعت
estimated time of arrival زمان تقریبی ورود
fifo خروج به ترتیب ورود
clearance inwards مجوز ورود کشتی
raided ورود ناگهانی پلیس
raiding ورود ناگهانی پلیس
raids ورود ناگهانی پلیس
entrance ورودیه اجازه ورود
entrance حق ورود دروازهء دخول
entranced ورودیه اجازه ورود
entranced حق ورود دروازهء دخول
entrances ورودیه اجازه ورود
entrances حق ورود دروازهء دخول
entrancing ورودیه اجازه ورود
raid ورود ناگهانی پلیس
hailing اعلام ورود کردن
let someone through اجازه ورود دادن
hails اعلام ورود کردن
entry plan طرح ورود به بندر
search warrants حکم بازرسی و ورود
coast in point نقطه ورود به ساحل
hailed اعلام ورود کردن
search warrant حکم بازرسی و ورود
entrancing حق ورود دروازهء دخول
hail اعلام ورود کردن
gangways محل ورود و خروج از ناو
we watched for his arrival منتظر ورود او شدیم یا بودیم
rje ورود برنامه ازراه دورEntry ob
docl pass گواهی ورود به لنگرگاه یاخروج از ان
street inlet دریچه ورود فاضلاب سطحی
time table جدول زمانی ورود و عزیمت
clearance inwards اعلامیه ورود کشتی به گمرک
to announce one's arrival ورود خود را اعلام کردن
customs entry افهار یا اعلام ورود به گمرک
free entry ورود ازاد بنگاهها به صنعت
gangway محل ورود و خروج از ناو
clearance inwards ورود کشتی به محوطه گمرک
sign-on ورود به سیستم [رایانه شناسی]
scenario دستورنوشته ورود وخروج بازیگران نمایش
entry شرطبندی روی اسب معین ورود به اب
demur ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
single sign-on ورود یگانه به سیستم [رایانه شناسی]
port of entry مرز ورود کالا یا فرد به کشور
to refuse somebody entry [admission] اجازه ندادن ورود کسی [به کشوری]
velocity stacks لوله ورود هوای مساوی به هر سیلندر
burglaries ورود بخانهای درشب بقصدارتکاب جرم
burglary ورود بخانهای درشب بقصدارتکاب جرم
immediate روش اجرای یک دستور کامپیوتری پس از ورود
scenarios دستورنوشته ورود وخروج بازیگران نمایش
prep school دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
Open to the publice. ورود برای عموم آزاد است
Upon his arrival , he delinered a speech . به محض ورود نطقی ایراد کرد
check-in نام نویسی کردن مراسم ورود
check in نام نویسی کردن مراسم ورود
demurs ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
prep schools دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
pound breach هتک حرز یا ورود غیرقانونی به چراگاه
demurred ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
dead on arrival مرحوم هنگام ورود [بیماری در آمبولانس]
check-ins نام نویسی کردن مراسم ورود
snug down امادگی قبل از ورود به دریای طوفانی
demurring ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
picket اعتصاب وجلوگیری از ورود سایرین بمحل کار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com