English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
adaptation kit جعبه وسایل تطبیق دهنده
Other Matches
containers جعبه حاوی وسایل جعبه اماد جعبه محفظه فرف
container جعبه حاوی وسایل جعبه اماد جعبه محفظه فرف
kits جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kit جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
magazines مخزن مهمات ناو جعبه خزانه تفنگ جعبه خوراک دهنده
magazine مخزن مهمات ناو جعبه خزانه تفنگ جعبه خوراک دهنده
adaptation kit جعبه ابزار تطبیق
modification kit جعبه تعمیر یا اصلاح وسیله جعبه وسایل مربوط به اصلاح مدل
adapter تطبیق دهنده
adapter flange فلانژ تطبیق دهنده
adapter booster غلاف تطبیق دهنده
impedance comparator تطبیق دهنده امپدانس
channel adapter تطبیق دهنده کانال
adapter toolholder ابزارگیر تطبیق دهنده
adapter boards برد تطبیق دهنده
adapter bearing یاطاقان تطبیق دهنده
fire support coordinator تطبیق دهنده اتشها
acoustic coupler تطبیق دهنده صوتی
adaptors تطبیق دهنده ماسوره
adapter sleeve پوسته تطبیق دهنده
adaptor تطبیق دهنده ماسوره
adapter arbor میله تطبیق دهنده
adapters تطبیق دهنده ماسوره
demolition kit جعبه وسایل تخریب
receiver جعبه خوراک دهنده
receivers جعبه خوراک دهنده
workbag کیف مخصوص وسایل کار جعبه خیاطی
packing روکش یاغلاف جعبه بندی و جا دادن وسایل در یک فرف
anchor line extension kits جعبه وسایل افزودن به طول کابل چتر نجات
bulk petroleum conversion kit جعبه وسایل تبدیل خودروی عمومی به خودرو حمل موادسوختی
limber chest جعبه حمل مهمات توپخانه جعبه پیش قطار
prevention of stripping ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
cpu سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
beach gear وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
tackle درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
recovering جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recover جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovers جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
mounting وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
box pass جعبه کالیبر جعبه پاس
excess property وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
channeled واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
trimmer زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
pipeline assets وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
map نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
maps نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
computation of replacement factors محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
dispersal lays محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
red concept جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
pioneer tools وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
cryptoancillary equipment وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
landing aids وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
oil gear جعبه دنده برقی و هیدرولیکی دستگاه جعبه دنده روغنی برقی
exhibitors نمایش دهنده ارائه دهنده
bailor امانت دهنده کفیل دهنده
conglutinative التیام دهنده جوش دهنده
exhibitor نمایش دهنده ارائه دهنده
bailer امانت دهنده کفیل دهنده
catalyst تشکیلات دهنده سازمان دهنده
exhibiter نمایش دهنده ارائه دهنده
catalysts تشکیلات دهنده سازمان دهنده
extender توسعه دهنده ادامه دهنده
basics توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
comparison تطبیق
adjustments تطبیق
adjustment تطبیق
check تطبیق
checked تطبیق
checks تطبیق
matching تطبیق
comparisons تطبیق
harmonies تطبیق
conformation تطبیق
accommodating تطبیق
harmony تطبیق
adaptation تطبیق
collations تطبیق
match تطبیق
collation تطبیق
matches تطبیق
adaptations تطبیق
confirmation تطبیق
conforming تطبیق کردن
conformed تطبیق کردن
conforms تطبیق کردن
matched تطبیق یافته
template matching تطبیق الگوها
accommodation تطبیق موافقت
coincidence تطبیق برخورد
adjusability قابلیت تطبیق
accommodations تطبیق موافقت
compare with تطبیق کردن
fire coordination تطبیق اتش
fire support coordination تطبیق اتش
adjustments تنظیم تطبیق
concordances تطبیق نامه
conform تطبیق کردن
adjust تطبیق دادن
alignment تطبیق دادن
alignments تطبیق دادن
coincidences تطبیق برخورد
verification وارسی تطبیق
adapter تطبیق کننده
coordinator تطبیق کننده
stock adjustment تطبیق موجودی
adjusts تطبیق دادن
adjusting تطبیق دادن
accomodate تطبیق کردن
completeness check تطبیق کامل
concordance تطبیق نامه
adaption تطبیق اقتباس
inapplicable تطبیق نکردنی
identification تطبیق تمیز
jibed تطبیق کردن
comparison تطبیق سنجش
jibes تطبیق کردن
comparisons تطبیق سنجش
accommodated تطبیق نمودن
accommodate تطبیق دادن
maladjustment عدم تطبیق
accommodate تطبیق نمودن
maladjustments عدم تطبیق
jibing تطبیق کردن
adaptation تطبیق اقتباس
adaptations تطبیق اقتباس
match تطبیق تطابق
matches تطبیق تطابق
adjustable قابل تطبیق
gibes تطبیق کردن
jibe تطبیق کردن
accommodated تطبیق دادن
accommodates تطبیق نمودن
accommodates تطبیق دادن
dark adaptation تطبیق با تاریکی
collations تطبیق دستخط ها
check تطبیق کردن
adapted تطبیق شده
checked تطبیق کردن
certificate of compliance گواهی تطبیق
reconcile تطبیق کردن
collation تطبیق دستخط ها
reconciling تطبیق کردن
versatility تطبیق پذیری
checks تطبیق کردن
reconcilement التیام تطبیق
reconciles تطبیق کردن
basic issue items وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
irreconcilable غیر قابل تطبیق
adaptive قابل تطبیق توافقی
inapplicability عدم تناسب یا تطبیق
idealization تطبیق یا تطابق با تصور
inventory reconciliation تطبیق اسناد موجودی
inapplicably بطوریکه تطبیق ننماید
application of low to instances تطبیق قانون با موارد
orients روانه کردن تطبیق دادن
tallied تطبیق کردن مطابق بودن
reconcilability التیام پذیری قابلیت تطبیق
tallied تطبیق کردن حساب نگهداشتن
versatile چندسو گرد تطبیق پذیر
tallies تطبیق کردن مطابق بودن
orienting روانه کردن تطبیق دادن
orient روانه کردن تطبیق دادن
tallies تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tally تطبیق کردن مطابق بودن
tally تطبیق کردن حساب نگهداشتن
sliding scales جدول قابل تطبیق با در امدافراد
tallying تطبیق کردن حساب نگهداشتن
sliding scale جدول قابل تطبیق با در امدافراد
tallying تطبیق کردن مطابق بودن
ticks نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
tick نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
harmonist موسیقی دان متخصص تطبیق روایات
accomodation تطبیق طرز زندگی با محیط همراهی
ticked نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
to align oneself with somebody خود را با کسی میزان [تطبیق] کردن
agriology مطاله و تطبیق اداب و رسوم قبایل وحشی
coordination تشریک مساعی تطبیق دادن هم اهنگ کردن
time chart جدول تطبیق ساعات نصف النهارات مختلف
homing adaptor تطبیق کننده مسیر پروازهواپیما با جهت امواج راداریا ایستگاه کنترل
hot bus bar جعبه
kits جعبه
box pass جعبه رخ ده
cist جعبه
cage جعبه
cages جعبه
incasement جعبه
case جعبه
box جعبه
chest جعبه
cases جعبه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com