English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 301 (45 milliseconds)
English Persian
tup جفت گیری کردن
Search result with all words
phone شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
phoned شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
phones شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
phoning شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
shoot زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
shoots زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
correct تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correcting تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
corrects تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
meter بامتر اندازه گیری کردن سنجیدن
meter اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
meters بامتر اندازه گیری کردن سنجیدن
meters اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
measure اندازه گیری کردن
fuel تقویت سوخت گیری کردن
fuel سوخت گیری کردن
fueled تقویت سوخت گیری کردن
fueled سوخت گیری کردن
fuelled تقویت سوخت گیری کردن
fuelled سوخت گیری کردن
fuelling تقویت سوخت گیری کردن
fuelling سوخت گیری کردن
fuels تقویت سوخت گیری کردن
fuels سوخت گیری کردن
petrol بنزین گیری کردن
mate جفت گیری یاعمل جنسی کردن
mated جفت گیری یاعمل جنسی کردن
mates جفت گیری یاعمل جنسی کردن
zero قلق گیری کردن تنظیم درجه جنگ افزار
zeroes قلق گیری کردن تنظیم درجه جنگ افزار
zeros قلق گیری کردن تنظیم درجه جنگ افزار
carp از روی خرده گیری صحبت کردن
batch اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن
batches اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن
aim قصد داشتن هدف گیری کردن
aimed قصد داشتن هدف گیری کردن
aims قصد داشتن هدف گیری کردن
range تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
ranged تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
ranges تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
target هدف گیری کردن
targeted هدف گیری کردن
targeting هدف گیری کردن
targets هدف گیری کردن
targetted هدف گیری کردن
targetting هدف گیری کردن
secede کناره گیری کردن
seceded کناره گیری کردن
secedes کناره گیری کردن
seceding کناره گیری کردن
metre بامتر اندازه گیری کردن سنجیدن
metre اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
metres بامتر اندازه گیری کردن سنجیدن
metres اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
intercede میانجی شدن میانه گیری کردن
interceded میانجی شدن میانه گیری کردن
intercedes میانجی شدن میانه گیری کردن
interceding میانجی شدن میانه گیری کردن
fuss ایراد گرفتن خرده گیری کردن
fussed ایراد گرفتن خرده گیری کردن
fusses ایراد گرفتن خرده گیری کردن
fussing ایراد گرفتن خرده گیری کردن
refuel سوخت گیری کردن
refueled سوخت گیری کردن
refueling سوخت گیری کردن
refuelled سوخت گیری کردن
refuelling سوخت گیری کردن
refuels سوخت گیری کردن
emend غلط گیری کردن
emended غلط گیری کردن
emending غلط گیری کردن
emends غلط گیری کردن
dry cleanse لکه گیری کردن
dry-clean لکه گیری کردن
dry-cleaned لکه گیری کردن
dry-cleaning لکه گیری کردن
dry-cleans لکه گیری کردن
ensue پی گیری کردن
ensued پی گیری کردن
ensues پی گیری کردن
abdicate کناره گیری کردن استعفا دادن
abdicated کناره گیری کردن استعفا دادن
abdicates کناره گیری کردن استعفا دادن
abdicating کناره گیری کردن استعفا دادن
point هدف گیری کردن
shell سبوس گیری کردن
shelling سبوس گیری کردن
shells سبوس گیری کردن
preclude پیش گیری کردن
precluded پیش گیری کردن
precludes پیش گیری کردن
precluding پیش گیری کردن
prevent پیش گیری کردن
prevented پیش گیری کردن
preventing پیش گیری کردن
prevents پیش گیری کردن
retire کناره گیری کردن
retires کناره گیری کردن
cavil خرده گیری کردن
caviled خرده گیری کردن
Other Matches
He's a wet blanket. او [مرد] آدم روح گیری [نا امید کننده ای یا ذوق گیری] است.
decoppering مس گیری کردن
follow up پی گیری کردن
hold aloof کناره گیری کردن
decarbonate کاربن گیری کردن
intercepts جلو گیری کردن
intercepting جلو گیری کردن
deburr پلیسه گیری کردن
ranging قلق گیری کردن
to split hairs نکته گیری کردن
intercept جلو گیری کردن
to keep one's distance کناره گیری کردن
intercepted جلو گیری کردن
desalt نمک گیری کردن از
fussiness ایراد گیری کردن
proofreads غلط گیری کردن
crack down on <idiom> سخت گیری کردن
proofread غلط گیری کردن
decarbonize کاربن گیری کردن
proofreading غلط گیری کردن
to seclude oneself کناره گیری کردن
to take measures اندازه گیری کردن
cavilled خرده گیری کردن
caviling خرده گیری کردن
to give wide berth to کناره گیری کردن از
cavils خرده گیری کردن
To remove the stains . لکه گیری کردن
throw up کناره گیری کردن از
caulk بتونه گیری کردن
emendate غلط گیری کردن
factorize فاکتور گیری کردن
over refine زیادنکته گیری کردن
hypercriticize زیاده خرده گیری کردن
to retire in to oneself از جامعه کناره گیری کردن
to keep oneself to oneself کناره گیری ازمردم کردن
to snuff out در نتیجه گل گیری خاموش کردن
to throw up کناره گیری کردن از استعفادادن از
intercross تقاطع کردن جفت گیری
dispart تقسیم شدن هدف گیری کردن
take something into account <idiom> بخاطر آوردن وتصمیم گیری کردن
take something to heart <idiom> به صورت جدی تصمیم گیری کردن
quantize با تئوری و فرمول صفات وکیفیت چیزی را تعیین کردن نیرو را با فرمول اندازه گیری کردن
to correct yhe press چیز چاپ شده غلط گیری کردن
to be round with any one با کسی رک حرف زدن وسخت گیری کردن
to send in one's papers کناره گیری از کار کردن استعفا دادن
methodize در اصول وعقاید دینی سخت گیری کردن
to retire from [to] a place از [به] جایی کناره گیری کردن [یا منزوی شدن]
outbreed جفت گیری کردن انواع مختلف جانوران
dispart شکاف مگسک هدف گیری کردن تفنگ
go in for <idiom> شرکت کردن در،تصمیم گیری برای انجام کاری
counter flood اب گیری ضد انحراف ناو متعادل کردن ناو با پر کردن مخازن ان
his severity relaxed از سخت گیری خود کاست سخت گیری وی کمتر شد
selective clock stetching تکنیک برطرف کردن اختلافات زمان گیری دیجیتال بین عناصر سیستم
lineup اماده ومجهز کردن ترتیب جای بازیکنان فوتبال طرز قرار گیری
digamy دو زن گیری دو شوهر گیری
with the utmost rigour با کمال سخت گیری با سخت گیری هر چه بیشتر
stream gaging اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
measuring converter مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
deoxygenate اکسیژن گیری کردن از فاقد اکسیژن کردن
sight adjustment تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
compression molding process فرایند قالب گیری تراکمی طریقه قالب گیری تراکمی
point voting system سیستم رای گیری عددی سیستم رای گیری امتیازی
declinating station ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
torsionmeter وسیله اندازه گیری دور پروانه ناو وسیله اندازه گیری نیروی چرخش پروانه ناو
moving iron instrument دستگاه اندازه گیری اهن گردان دستگاه اندازه گیری اهن نرم گردان
scorification کف گیری
recapture پس گیری
catch بل گیری
luting گل گیری
monogyny یک زن گیری
lutation گل گیری
skimmed کف گیری
bias سو گیری
exorcism جن گیری
biases سو گیری
exorcisms جن گیری
dewatering اب گیری
retractaion پس گیری
recaptured پس گیری
resumption از سر گیری
skim کف گیری
recature پس گیری
recapturing پس گیری
skims کف گیری
recaptures پس گیری
resignations کناره گیری
modules اندازه گیری
isolation کناره گیری
censoriousness خرده گیری
refuels سوخت گیری
scratching کناره گیری
dust removal گرد گیری
dephosphorization فسفر گیری
refueling سوخت گیری
sampling نمونه گیری
deoxidation اکسیژن گیری
timming زمان گیری
scratches کناره گیری
rigorousness سخت گیری
module اندازه گیری
orientation جهت گیری
laxity اسان گیری
levied باج گیری
levying باج گیری
levy سرباز گیری
resignation کناره گیری
monogyny یک جفت گیری
samplery نمونه گیری
palsy زمین گیری
stripping رنگ گیری
demission کناره گیری
dimension اندازه گیری
dimensions اندازه گیری
levy باج گیری
refuelled سوخت گیری
levies سرباز گیری
levies باج گیری
levied سرباز گیری
extraction عصاره گیری
complementation متمم گیری
sedimentation لای گیری
chronicity دامن گیری
synthesis نتیجه گیری
levying سرباز گیری
strikingly جرقه گیری
syntheses نتیجه گیری
refuelling سوخت گیری
threctia کناره گیری
venality رشوه گیری
striking جرقه گیری
stain removed لکه گیری
ingurgtation فرا گیری
catch trial کوشش مچ گیری
originationu سرچشمه گیری
standardization معیار گیری
churning کره گیری
halieutics ماهی گیری
abdication کناره گیری
differentiation مشتق گیری
dialing شماره گیری
metering اندازه گیری
listings لیست گیری
spile سوراخ گیری
collier ذغال گیری
luting درز گیری
dial up شماره گیری
forming شکل گیری
listing لیست گیری
gaging اندازه گیری
gauging اندازه گیری
commensurateness اندازه گیری
derivations مشتق گیری
moulds قالب گیری
scorification تفاله گیری
nagging خرده گیری
permissiveness اسان گیری
measure اندازه گیری
vendettas انتقام گیری
vendetta انتقام گیری
moulded قالب گیری
mould قالب گیری
cupping خون گیری
derivation مشتق گیری
voting رای گیری
paralysis زمین گیری
subsumption نتیجه گیری
molded قالب گیری
scotomization نادیده گیری
survey نمونه گیری
attrition کناره گیری
cased قالب گیری
stamping قالب گیری
surveys نمونه گیری
sound absorbing صدا گیری
renunciation کناره گیری
insuperability دشوار گیری
surveyed نمونه گیری
scratched کناره گیری
scratch کناره گیری
takeover تحویل گیری
acceleration lane خط سرعت گیری
creel تورماهی گیری
river capture رود گیری
creels تورماهی گیری
takeovers تحویل گیری
molds قالب گیری
paralytic disability زمین گیری
crackdowns سخت گیری
garth سد یا بندماهی گیری
conscription سرباز گیری
crackdown سخت گیری
moulding قالب گیری
calk درز گیری
detachments کناره گیری
ablactation از شیر گیری
fueling سوخت گیری
calk درز گیری
piscatology فن ماهی گیری
interpolations درون گیری
invalidism زمین گیری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com