English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
teach-in جلسهی بحث و سخنرانی غیر رسمی
teach-ins جلسهی بحث و سخنرانی غیر رسمی
Other Matches
returns گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returned گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
return گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
officious نیمه رسمی شبهه رسمی
officiary مامور رسمی مقام رسمی
reviews بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewing بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewed بازدید رسمی یاسان رسمی
review بازدید رسمی یاسان رسمی
solemn form در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
to hear any ones speech سخنرانی
conference سخنرانی
conferences سخنرانی
oration سخنرانی
speaking سخنرانی
lecturing سخنرانی
orations سخنرانی
lectures سخنرانی
lectured سخنرانی
lecture سخنرانی
prelection سخنرانی
speak سخنرانی کردن
auditoria تالار سخنرانی
auditorium تالار سخنرانی
orate سخنرانی کردن
oratorical وابسته به سخنرانی
lobby سخنرانی کردن
lecture method روش سخنرانی
auditoriums تالار سخنرانی
record یادداشت سخنرانی
conference call دعوت به سخنرانی
speaks سخنرانی کردن
lobbies سخنرانی کردن
theaters تالار سخنرانی
inaugural سخنرانی افتتاحی
theatres تالار سخنرانی
theatre تالار سخنرانی
pep talk سخنرانی انگیزگر
oratory شیوه سخنرانی
pep talks سخنرانی انگیزگر
notes یادداشت سخنرانی
lobbied سخنرانی کردن
make a speech سخنرانی کردن
theater تالار سخنرانی
speech قوه ناطقه سخنرانی
voices صدای سخنرانی انسان
speeches قوه ناطقه سخنرانی
voice صدای سخنرانی انسان
lobbies سخنرانی وتبلیغات کردن
traversabel سخنرانی درباره مسافرت
lobby سخنرانی وتبلیغات کردن
lobbied سخنرانی وتبلیغات کردن
lyceum سالن سخنرانی عمومی
voicing صدای سخنرانی انسان
philippic سخنرانی تند وانتقادی
travelogs سخنرانی درباره مسافرت
travelogue سخنرانی درباره مسافرت
tirades سخنرانی دراز وشدیداللحن
tirade سخنرانی دراز وشدیداللحن
forensic قانونی مربوط به سخنرانی
proem مقدمه سخنرانی شروع
travelogues سخنرانی درباره مسافرت
exchange devaluation تنزل رسمی قیمت ارز تضعیف رسمی ارز
oratorically ادیبانه از روی ایین سخنرانی
lectured سخنرانی کردن خطابه گفتن
lecture سخنرانی کردن خطابه گفتن
lectures سخنرانی کردن خطابه گفتن
lecturing سخنرانی کردن خطابه گفتن
praelect سخنرانی کردن خطا به خواندن
stenotypisht متصدی دستگاه ضبط سخنرانی
prelect سخنرانی کردن خطا به خواندن
His speech gripped the television viewers ( audience ). سخنرانی اش بینندگان تلویزیون را قبضه کرد
His speech was in the nature of an apology. ماهیت سخنرانی او [مرد] عذرخواهی بود.
stenotype دستگاه ضبط مکالمات سخنرانی وغیره
tribune سکوب سخنرانی کرسی یامیز خطابه
character guidance راهنمایی و مشاوره با افراد سخنرانی مذهبی
soliloquy گفتگو با خود نمایش یا مقاله یا سخنرانی یکنفری
philippize بارشوه سخنرانی کردن درسخنرانی تحت نفوذقرارگرفتن
to lobby against [for] somebody سخنرانی وتبلیغات کردن مخالف [طرفداری از] کسی
soliloquies گفتگو با خود نمایش یا مقاله یا سخنرانی یکنفری
discourses سخنرانی کردن ادا کردن
discourse سخنرانی کردن ادا کردن
homily سخنرانی کردن موعظه کردن
homilies سخنرانی کردن موعظه کردن
hold forth مطرح کردن سخنرانی کردن
speechify نطاقی کردن سخنرانی کردن
preached وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preach وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preaches وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
official رسمی
institutional رسمی
solemn رسمی
formal رسمی
formmal رسمی
orthodox رسمی
official rate نرخ رسمی
official receipt رسید رسمی
official عالیرتبه رسمی
protesting اعتراض رسمی
protesting واخواست رسمی
protested اعتراض رسمی
protested واخواست رسمی
protest واخواست رسمی
protest اعتراض رسمی
official prices قیمتهای رسمی
official meeting اجتماع رسمی
protests واخواست رسمی
insignia مدال رسمی
pronouncement اعلامیه رسمی
officiously بطورغیر رسمی
prontonotary سردفتراسناد رسمی
officious غیر رسمی
missives نامه رسمی
officiating مقام رسمی
officiates مقام رسمی
officiated مقام رسمی
officiate مقام رسمی
pronouncements اعلامیه رسمی
prothonotary سردفتراسناد رسمی
officialize رسمی کردن
insignia نشان رسمی
official religion دین رسمی
missive نامه رسمی
official موثق و رسمی
careers دوره رسمی
public submission مناقصه رسمی
careering دوره رسمی
careered دوره رسمی
career دوره رسمی
official meeting ملاقات رسمی
hansard مذاکرات رسمی
formal review سان رسمی
statute mile مایل رسمی
state religion مذهب رسمی
formal group گروه رسمی
standard time زمان رسمی
formal accountability ذیحسابی رسمی
nonformal غیر رسمی
extra official غیر رسمی
speedwell سیزاب رسمی
stand on ceremony <idiom> رسمی بودن
driss uniform لباس رسمی
formal review بررسی رسمی
free and easy <idiom> غیر رسمی
card-carrying عضو رسمی
vestment لباس رسمی
insigne نشان رسمی
insigne مدال رسمی
intrant ورود رسمی
tux لباس رسمی
legalization شناسایی رسمی
letter de chancellerie نامه رسمی
throwaway غیر رسمی
Full dress. Formal dress. لباس رسمی
mare's tail هپوریس رسمی
dress uniform انیفرم رسمی
solemn form طریقه رسمی
smallage کرفس رسمی
bonspiel مسابقه رسمی
boarding call بازدید رسمی
official channels مجاری رسمی
aregular cook اشپز رسمی
official channels طرق رسمی
official communications ابلاغیه رسمی
official deed سند رسمی
official gazette روزنامه رسمی
official jurnal روزنامه رسمی
protests اعتراض رسمی
official authorities مراجع رسمی
semi official نیمه رسمی
dress suit لباس رسمی شب
contracts under seal عقد رسمی
semiofficial نیمه رسمی
semiformal نیمه رسمی
semi officially بطورنیم رسمی
communique ابلاغ رسمی
noterial document سند رسمی
official document سند رسمی
cognizance اخطار رسمی
official language زبان رسمی
formalizes رسمی کردن
audiences ملاقات رسمی
audience ملاقات رسمی
positioned شغل رسمی
position شغل رسمی
formal education اموزش رسمی
officials مقامات رسمی
formalized رسمی کردن
formalize رسمی کردن
formalising رسمی کردن
formalises رسمی کردن
formalised رسمی کردن
placards پروانه رسمی
placard پروانه رسمی
reprimands توبیخ رسمی
reprimanding توبیخ رسمی
reprimanded توبیخ رسمی
reprimand توبیخ رسمی
return گزارش رسمی
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com