English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
blazon جلوه دادن منتشرکردن
Other Matches
to put forward جلوه دادن
show-offs جلوه دادن
show off جلوه دادن
to set off جلوه دادن
emblazonry جلوه دادن
highlighting جلوه دادن
show-off جلوه دادن
set off جلوه دادن
make over <idiom> بی تفاوت جلوه دادن
dwarfing کوتاه جلوه دادن
worsen بدتر جلوه دادن
image enhancement جلوه دادن تصویر
display highlighting جلوه دادن تصویر
worsens بدتر جلوه دادن
worsened بدتر جلوه دادن
give oneself away <idiom> گناهکار جلوه دادن
dwarf کوتاه جلوه دادن
dwarfed کوتاه جلوه دادن
willful misrepresentation عمدا" بد جلوه دادن
worsening بدتر جلوه دادن
cut a figure خود را جلوه دادن
dwarfs کوتاه جلوه دادن
talk through one's hat <idiom> بزرگ جلوه دادن
legitimizing منطقی و معقول جلوه دادن
legitimised منطقی و معقول جلوه دادن
legitimises منطقی و معقول جلوه دادن
legitimize منطقی و معقول جلوه دادن
legitimising منطقی و معقول جلوه دادن
legitimization منطقی و معقول جلوه دادن
legitimized منطقی و معقول جلوه دادن
legitimizes منطقی و معقول جلوه دادن
gloss over <idiom> پنهان کردن ،خوب جلوه دادن
journalese بزرگ جلوه دادن مطالب درروزنامه نگاری
antique wash دواشور کردن فرش جهت کهنه و قدیمی جلوه دادن آن
flower design طرح افشان گل [این طرح جلوه ای از طرح لچک ترنج شاه عباسی است با تعداد زیادی گل که در کل متن ترنج خاصی را جلوه گر می سازد.]
emit منتشرکردن
disseminating منتشرکردن
to set abroach منتشرکردن
prints منتشرکردن
to bring out منتشرکردن
emits منتشرکردن
print منتشرکردن
emitting منتشرکردن
set up <idiom> منتشرکردن
emitted منتشرکردن
printed منتشرکردن
disseminate منتشرکردن
disseminates منتشرکردن
disseminated منتشرکردن
emit نشر یا منتشرکردن
tickets بلیط منتشرکردن
emitting نشر یا منتشرکردن
reissue دوباره منتشرکردن
reissued دوباره منتشرکردن
reissuing دوباره منتشرکردن
emits نشر یا منتشرکردن
emitted نشر یا منتشرکردن
ticket بلیط منتشرکردن
to give forth منتشرکردن انتشاردادن
reissues دوباره منتشرکردن
propagates قلمه زدن منتشرکردن
propagating قلمه زدن منتشرکردن
propagated قلمه زدن منتشرکردن
propagate قلمه زدن منتشرکردن
post knotting پشت زنی [تعویض گره ها بعد از اتمام فرش] [گاه جهت تعویض نگاره ها در قسمتی از فرش بافته شده و یا جهت قدیمی جلوه دادن فرش با تعویض گره ها در محل درج تاریخ، گره ها را تعویض می کنند.]
gaily پر جلوه
showing جلوه
showy پر جلوه
flourishes جلوه
glitziest پر جلوه
expression جلوه
manifestation جلوه
expressions جلوه
flaunting جلوه
flourish جلوه
lustrous پر جلوه
flourished جلوه
glitzier پر جلوه
gorgeous با جلوه
smarts جلوه گر
sights جلوه
showed جلوه
bravery جلوه
resplendent پر جلوه
show جلوه
flaunted جلوه
flaunt جلوه
manifestations جلوه
shows جلوه
seeming جلوه
sight جلوه
smarter جلوه گر
smartest جلوه گر
showings جلوه
glitzy پر جلوه
smarted جلوه گر
flaunts جلوه
smart جلوه گر
smarting جلوه گر
meretriciousness جلوه
emotional expression جلوه هیجانی
flashily جلوه کنان
pomposity جلوه وشکوه
gloss جلوه فاهر
resplendence درخشندگی جلوه
displayed جلوه نمایاندن
luster جلوه درخشش
display جلوه نمایاندن
displays جلوه نمایاندن
displaying جلوه نمایاندن
lustre جلوه درخشش
self display جلوه گری
to show up جلوه گر شدن
exhibitive جلوه دهنده
glitz هر چیز پر جلوه
coloraturas زیر و بم و جلوه
coloratura زیر و بم و جلوه
panache خودنمایی جلوه
resplendency درخشندگی جلوه
withers جلوه گاه
parade نمایش با شکوه جلوه
loomed جلوه گری ازدور
lustre درخشیدن جلوه داشتن
gaudiness خودنمائی جلوه فروشی
flashes بروز ناگهانی جلوه
looming جلوه گری ازدور
loom جلوه گری ازدور
looms جلوه گری ازدور
luster درخشیدن جلوه داشتن
paraded نمایش با شکوه جلوه
parades نمایش با شکوه جلوه
flash بروز ناگهانی جلوه
parading نمایش با شکوه جلوه
flashed بروز ناگهانی جلوه
looms بزرگ جلوه کردن رفعت
loom بزرگ جلوه کردن رفعت
looming بزرگ جلوه کردن رفعت
loomed بزرگ جلوه کردن رفعت
blazonry نمایش و جلوه هنری پرشکوه
finicking جلوه فروش مشکل پسند
Floret [rosette] [طرح گل رزی با حالتی منظم و هندسی که جلوه ای از یک شکوفه را مجسم می سازد.]
playback rate scale factor و توسط برنامه دیگری هدایت میشود تا جلوه ویژهای ایجاد کند. 2-
reduces تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
Ertman gul [نوعی طرح گل در قالی های ترکمن که بصورت لوزی بافته شده و در دو انتها جلوه ای از شاخ قوچ را نشان می دهد.]
gold lace [braids] گلابتون [نخ های تزئینی از طلا یا نقره برای جلوه های ویژه در زمینه قالیچه]
spherization جلوه ویژه برنامه گرافیک کامپیوتری که تصویر را به کره تبدیل میکند یا تصویر را حول یک شکل کروی می چرخاند
Dudley carpet فرش سفارشی ایرانی دادلی [مربوط به قرن هفدهم میلادی به همراه درختان شکوفه دار و زمینه گل و بته بصورت ردیف های عرضی و جلوه ای از طرح جوشقان]
dragon sumak طرح سومک اژدهایی [این طرح در قرون نوزدهم و بیستم میلادی در قفقاز بافته شده و زمینه اصلی آن جلوه ای از اژدها را نشان می دهد.]
consent اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
garden design طرح باغی [با تقسیمات مستطیلی بصورت باغچه ها و چهارباغ و حوض و آبروها. این طرح از قرن بازدم میلادی مشاهده شد و جلوه ای از حیاط خانه ها و کاخ ها را نشان می دهد.]
lamp قندیل [این نماد در اکثر فرش های محرابی از سقف محراب آویزان بوده و یا در متن فرش جلوه گر می باشد. عده ای استفاده از آن را نشانه اشائه نور خداومد می دانند.]
tree of life درخت زندگی [این نگاره بگونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف بکار رفته و جلوه ای از حیات انسان را تداعی می کند.]
Lenkoran medallion ترنج لن کران [این نوع ترنج در فرش های قفقازی و ترکمنی بکار می رود و نام آن از شهری به همین اسم در آذربایجان روسیه گرفته شده و جلوه ای از اژدها را نشان می دهد.]
kepse motife [ریشه کلمه ترکی است و به معنی بسته یا دسته می باشد. این نگاره بصورت بوته ای افقی با شاخه های عمودی بافته می شود و جلوه ای از برگ های دن دادنه دار را نشانمیدهد.]
Miri design طرح بته میری [طرح بته جقه] [این طرح که جلوه ای از درخت سرو را نشان می دهد بصورت ردیف های تکراری و قرینه کل فرش را در بر می گیرد.]
Mejidian style طرح مجید [این طرح جلوه ای از طرح محرابی و ترکیب با گل فرنگ است که بدلیل علاقه عبدالمجید، سلطان ترکیه به این طرح آنرا به او نسبت داده اند.]
hands of Fatima طرح دستان فاطمه [نوعی فرش محرابی که در آن دو نگاره کف دست استفاده می شود و جلوه ای از حالت سجود یک مسلمان و اشاره به اصول دین را نشان می دهد. این طرح بیشتر مربوط به قفقاز و شرق ترکیه بوده است.]
Safavid period دوران صفویه [اوج دوران شکوفایی فرش ایران که دیگر هرگز تکرار نشد. ایجاد کارگاه های بزرگ قالبافی اصفهان و کاشان تحولی شگرف به دنبال داشت و شاهکارهای آن هنوز در موزه های جهان جلوه گری می کند.]
warp patterning طراحی با تار [گاه با استفاده از تارهای رنگی و یا تارهای با ظرافت متفاوت از تار جهت بوجود آمدن جلوه های متفاوت در فرش استفاده می شود.]
scale فلس پشم [این عامل اصلی کهنه جلوه نمودن فرش در اثر کنده شدن فلس از سطح پشم در اثر مرور زمان و راه رفتن بر روی فرش می باشد.]
landscape carpet فرش دور نما [فرش چشم انداز] [عده ای آن را طرح گورستان می نامند با عقیده به اینکه این طرح در مراسم تدفین بکار می رفته است. نمای کلی فرش جلوه ای از خانه ها و درختان و حالت عادی زندگی را نشان داده.]
ferry گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferried گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferries گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferrying گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
to put any one up to something کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن
to sue for damages عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
example is better than precept نمونه اخلاق از خود نشان دادن بهترازدستوراخلاقی دادن است
defining 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defined 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defines 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
define 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
shifts انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
televising درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televise درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
shifted انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
televised درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
shift انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
expand توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
expands توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
conducted هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducting هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
televises درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
expanding توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
formation سازمان دادن نیرو تشکیل دادن صورت بندی
conducts هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
Cypress design طرح درخت سرو [سرو بعنوان اسطوره سرسبزی و سرافرازی و قامت بلند در اکثر طرح های ایران خصوصا فرش، جای خاص خود را داشته و عده ای طرح بته جقه را جلوه ای از درخت سرو دانسته اند.]
developments گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
outdo بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdoing بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdoes بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
development گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
adjudged با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
shifting حرکت دادن تغییر سمت دادن لوله
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com