Total search result: 301 (14 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
repressed |
جلوگیری شده |
|
|
Search result with all words |
|
dump |
نقط های در برنامه که برنامه و داده اش در محل ذخیره سازی حفظ شده اند تا از اثرات خطاها جلوگیری شود |
redundancies |
نسخه برداری از یک ویژگی به منظور جلوگیری از خرابی سیستم که نتیجه بد عمل کردن ان ویژگی است |
redundancy |
نسخه برداری از یک ویژگی به منظور جلوگیری از خرابی سیستم که نتیجه بد عمل کردن ان ویژگی است |
ransom |
وجهی که جهت جلوگیری از ضبط اموال پرداخت میشود |
ransoms |
وجهی که جهت جلوگیری از ضبط اموال پرداخت میشود |
stop |
جلوگیری منع |
stopped |
جلوگیری منع |
stopping |
جلوگیری منع |
stops |
جلوگیری منع |
lock |
عمل جلوگیری از نوشتن روی فایل |
locks |
عمل جلوگیری از نوشتن روی فایل |
flop |
شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی |
flopped |
شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی |
flopping |
شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی |
flops |
شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی |
nail |
از انتشارچیزی جلوگیری کردن |
nailed |
از انتشارچیزی جلوگیری کردن |
nails |
از انتشارچیزی جلوگیری کردن |
fail |
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد |
failed |
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد |
fails |
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد |
carrier |
پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت |
carriers |
پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت |
contrast |
فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند |
contrasted |
فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند |
contrasting |
فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند |
contrasts |
فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند |
uncontrollable |
غیرقابل جلوگیری |
uncontrollably |
غیرقابل جلوگیری |
deflate |
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت |
deflated |
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت |
deflates |
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت |
deflating |
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت |
preservation |
محافظت جلوگیری |
snub |
جلوگیری سرزنش کردن |
snub |
جلوگیری از حرکت طناب باپیچاندن دور تیر و غیره |
snubbed |
جلوگیری سرزنش کردن |
snubbed |
جلوگیری از حرکت طناب باپیچاندن دور تیر و غیره |
snubbing |
جلوگیری سرزنش کردن |
snubbing |
جلوگیری از حرکت طناب باپیچاندن دور تیر و غیره |
snubs |
جلوگیری سرزنش کردن |
snubs |
جلوگیری از حرکت طناب باپیچاندن دور تیر و غیره |
contraception |
جلوگیری از ابستنی |
contraception |
جلوگیری |
balance |
خط ارتباطی که از هر سه توسط یک مدار متعادل بسته شده است تا از انعکاس سیگنال جلوگیری کند |
balances |
خط ارتباطی که از هر سه توسط یک مدار متعادل بسته شده است تا از انعکاس سیگنال جلوگیری کند |
check |
جلوگیری کردن از |
checked |
جلوگیری کردن از |
checks |
جلوگیری کردن از |
obstructionist |
کسیکه برای جلوگیری |
preventative |
پیشگیر جلوگیری کننده |
boundaries |
جلوگیری از هر برنامه برای نوشتن بر یک فضای مشخص از حافظه |
boundary |
جلوگیری از هر برنامه برای نوشتن بر یک فضای مشخص از حافظه |
arrest |
جلوگیری کردن |
arrest |
جلوگیری از سقوط |
arrest |
جلوگیری کردن ممانعت کردن ممانعت |
arrest |
سد جلوگیری |
arrested |
جلوگیری کردن |
arrested |
جلوگیری از سقوط |
arrested |
جلوگیری کردن ممانعت کردن ممانعت |
arrested |
سد جلوگیری |
arrests |
جلوگیری کردن |
arrests |
جلوگیری از سقوط |
arrests |
جلوگیری کردن ممانعت کردن ممانعت |
arrests |
سد جلوگیری |
windbreak |
درختستان یابوته هایی که برای جلوگیری از وزش باد کاشته میشوند |
windbreaks |
درختستان یابوته هایی که برای جلوگیری از وزش باد کاشته میشوند |
scrambler |
وسیله کدگزاری رشته دادهای به صورت تصادفی پیش ازارسال برای جلوگیری از اینکه مجموعهای از صفرها یا یک ها وصفرهای متغیر باعث مشکلات هماهنگی در گیرنده شوند |
scramblers |
وسیله کدگزاری رشته دادهای به صورت تصادفی پیش ازارسال برای جلوگیری از اینکه مجموعهای از صفرها یا یک ها وصفرهای متغیر باعث مشکلات هماهنگی در گیرنده شوند |
respirator |
اسبابی که به دهان و بینی می گذارند تا از استنشاق موادزیان اور جلوگیری کند |
respirators |
اسبابی که به دهان و بینی می گذارند تا از استنشاق موادزیان اور جلوگیری کند |
joggle |
بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره |
joggled |
بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره |
joggles |
بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره |
joggling |
بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره |
restraint |
جلوگیری |
restraints |
جلوگیری |
birth control |
جلوگیری از ابستنی |
dikes |
دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند |
dyke |
دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند |
dykes |
دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند |
stopper |
توپی جلوگیری کننده |
stoppers |
توپی جلوگیری کننده |
irrepressible |
جلوگیری نکردنی |
apron |
لایه حفافتی از سنگ یا مواددیگر که در کنار تاسیسات ابی جهت جلوگیری از فرسایش ساخته میشود |
aprons |
لایه حفافتی از سنگ یا مواددیگر که در کنار تاسیسات ابی جهت جلوگیری از فرسایش ساخته میشود |
control |
بازرسی نظارت جلوگیری |
controlling |
بازرسی نظارت جلوگیری |
controls |
بازرسی نظارت جلوگیری |
error |
خطای اپراتور خطای سخت افزار یا نرم افزاری . خطایی در برنامه که باعث جلوگیری از کارکردن درست برنامه یا سیستم میشود |
errors |
خطای اپراتور خطای سخت افزار یا نرم افزاری . خطایی در برنامه که باعث جلوگیری از کارکردن درست برنامه یا سیستم میشود |
hold |
جلوگیری کردن |
hold |
متصرف بودن جلوگیری کردن از |
holds |
جلوگیری کردن |
holds |
متصرف بودن جلوگیری کردن از |
inhibit |
از بروزاحساسات جلوگیری کردن |
inhibit |
توقف رخ دادن یک فرآیند یا جلوگیری از انجام عملیات در مدار مجتمع یا دروازه . |
inhibit |
جلوگیری کردن |
inhibits |
از بروزاحساسات جلوگیری کردن |
inhibits |
توقف رخ دادن یک فرآیند یا جلوگیری از انجام عملیات در مدار مجتمع یا دروازه . |
Other Matches |
|
search jammer |
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت |
suppression |
جلوگیری |
prevention |
جلوگیری |
stoppage |
جلوگیری |
stoppages |
جلوگیری |
premunition |
جلوگیری |
debarment |
جلوگیری |
interception |
جلوگیری |
countercheck |
جلوگیری |
obstruction |
جلوگیری |
obstructions |
جلوگیری |
forbiddance |
جلوگیری |
interdiction |
جلوگیری |
restrains |
جلوگیری کردن از |
repessive |
جلوگیری کننده |
bridle |
جلوگیری کردن از |
hindered |
جلوگیری کردن |
rule out |
جلوگیری کردن |
hindering |
جلوگیری کردن |
suppressive |
جلوگیری کننده |
hinders |
جلوگیری کردن |
restrain |
جلوگیری کردن از |
bridled |
جلوگیری کردن از |
bridles |
جلوگیری کردن از |
rebuffs |
جلوگیری کردن |
keep |
جلوگیری کردن |
keeps |
جلوگیری کردن |
rebuffing |
جلوگیری کردن |
to provide against |
جلوگیری کردن |
to keep back |
جلوگیری کردن از |
suppressor |
جلوگیری کننده |
rebuffed |
جلوگیری کردن |
rebuff |
جلوگیری کردن |
prohibiting |
جلوگیری کردن |
prohibits |
جلوگیری کردن |
prohibit |
جلوگیری کردن |
hinder |
جلوگیری کردن |
bridling |
جلوگیری کردن از |
restraining |
جلوگیری کردن از |
preventive |
جلوگیری کننده |
preventive |
عامل جلوگیری |
preventable |
قابل جلوگیری |
preventability |
قابلیت جلوگیری |
accident prevention |
جلوگیری از سانحه |
prevenience |
منع جلوگیری |
premune |
ناشی از جلوگیری |
block age |
جلوگیری انسداد |
preclusive |
جلوگیری کننده |
checkless |
غیرقابل جلوگیری |
noise suppression |
جلوگیری ازپارازیت |
letted |
منع جلوگیری |
controlment |
اختیارداری جلوگیری |
interdict |
جلوگیری ممنوعیت |
interceptive |
جلوگیری کننده |
erosion control |
جلوگیری از فرسایش |
inhibitor |
جلوگیری کننده |
inhibitive |
وابسته به جلوگیری |
preventible |
قابل جلوگیری |
pull up |
جلوگیری کردن |
prevent |
جلوگیری کردن |
prevent |
جلوگیری کردن از |
prevented |
جلوگیری کردن |
prevented |
جلوگیری کردن از |
preventing |
جلوگیری کردن |
preventing |
جلوگیری کردن از |
prevents |
جلوگیری کردن |
prevents |
جلوگیری کردن از |
hold in |
جلوگیری کردن |
inhibition |
جلوگیری از بروزاحساسات |
inhibitions |
جلوگیری از بروزاحساسات |
preservative |
ماده جلوگیری |
preservatives |
ماده جلوگیری |
quenchless |
غیرقابل جلوگیری |
abatement |
فروکش جلوگیری |
quenchable |
قابل جلوگیری |
inhibiter |
جلوگیری کننده |
inhibits |
جلوگیری کردن |
preservative |
جلوگیری کننده از فساد |
preservatives |
جلوگیری کننده از فساد |
fire control |
جلوگیری از اتش سوزی |
corrosion control |
جلوگیری و کنترل خوردگی |
in order to prevent |
برای جلوگیری کردن |
incontrollable |
غیر قابل جلوگیری |
prevenience |
خاصیت جلوگیری کننده |
cutman |
متخصص در جلوگیری ازخونریزی |
to avoid bankruptcy |
از ورشکستگی جلوگیری کردن |
out of hand |
غیر قابل جلوگیری |
copy protection |
جلوگیری از اعمال کپی |
contraceptive |
وسیله جلوگیری از ابستنی |
contraceptives |
وسیله جلوگیری از ابستنی |
prohibitory |
گران جلوگیری کننده |
prohibitively |
بطور جلوگیری کننده |
prohibitive |
گران جلوگیری کننده |
to avert bankruptcy |
از ورشکستگی جلوگیری کردن |
to pull short |
یک مرتبه جلوگیری کردن |
curb |
جلوگیری لبه پیاده رو |
curbed |
جلوگیری لبه پیاده رو |
curbing |
جلوگیری لبه پیاده رو |
curbs |
جلوگیری لبه پیاده رو |
without restraint |
ازادانه بدون جلوگیری |
repelling |
نپذیرفتن جلوگیری کردن از |
repels |
نپذیرفتن جلوگیری کردن از |
repel |
نپذیرفتن جلوگیری کردن از |
to resist heat |
از نفوذگرما جلوگیری کردن |
repelled |
نپذیرفتن جلوگیری کردن از |
pick up oneself |
از افتادن خود جلوگیری کردن |
buffer zones |
منطقه جلوگیری ازخطر احتمالی |
water bailiffs |
مامور جلوگیری از صید غیرمجاز |
antiskid treatment |
عمل جلوگیری ازسر خوردن |
to pick up oneself |
از افتادن خود جلوگیری کردن |
weak safety |
جلوگیری درزمین مهاجم درجبهه او |
prevention of discrimination sub commiss |
کمیسیون فرعی جلوگیری ازتبعیض |
lacquer preservative |
لاک جلوگیری کننده از فساد |
buffer zone |
منطقه جلوگیری ازخطر احتمالی |
safety regulations |
ایین نامه جلوگیری از خطر |
release denial |
جلوگیری از ترخیص پرسنل یاکالا |
rib to prevent seepage |
پشت بند جلوگیری از تراوش |
antibiotic |
جلوگیری کننده ازصدمه به حیات |
hinders |
جلوگیری از ضربه زدن حریف |
gateage |
دریچه یابندبرای جلوگیری ازاب |
get by |
ازشکست و یاحادثه جلوگیری کردن |
preventive |
عامل ممانعت جلوگیری کننده |
antibiotics |
جلوگیری کننده ازصدمه به حیات |
hindering |
جلوگیری از ضربه زدن حریف |
head off <idiom> |
مانع شدن از ،جلوگیری کردن |
hinder |
جلوگیری از ضربه زدن حریف |
hindered |
جلوگیری از ضربه زدن حریف |
shrinkage prevention |
وسیله جلوگیری از جمع شدگی |
echo suppression |
جلوگیری یا تضعیف انعکاس صوت |
antiperiodic |
جلوگیری کننده از نوبت و دورهء امراض |
obstructions |
حایل شدن جلوگیری کردن ممانعت |
kyanize |
باداراشکنه اندودن برای جلوگیری ازپوسیدگی |
obstruction |
حایل شدن جلوگیری کردن ممانعت |
copy protect |
یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک |
autos |
تا از خرابی در صورت قط ع برق جلوگیری شود |
auto |
تا از خرابی در صورت قط ع برق جلوگیری شود |
to shut in |
تو نگاه داشتن از خروج جلوگیری کردن |
to try to stop the march of time |
تلاش به جلوگیری از گذشت زمان کردن |
to avoid distortion of the results [produced] by ... |
برای جلوگیری از اعوجاج نتایج توسط ... |
stabilizer |
وسیلهای که از نوسانات وتکان جلوگیری میکند |
to look out for squalls |
جلوگیری ازخطرکردن موافب خود بودن |
stabilisers |
وسیلهای که از نوسانات وتکان جلوگیری میکند |
bailout |
کمک مالی [برای جلوگیری از ورشکستگی] [اقتصاد] |
fore check |
جلوگیری از مدافع در منطقه دفاعش جلوی تور |
sunscreens |
کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی |
pass interference |
جلوگیری غیر مجاز حریف ازگرفتن پاس |
protect |
یچی که از کپی گرفتن از دیسک جلوگیری میکند |
protecting |
یچی که از کپی گرفتن از دیسک جلوگیری میکند |
anti sepsis |
جلوگیری از رشد وازدیاد میکربها در اثر موادضدعفونی |
protects |
یچی که از کپی گرفتن از دیسک جلوگیری میکند |
sunscreen |
کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی |
buffer |
امپلی فایری برای جلوگیری ازتداخل مدارات |
sway bar |
میله فلزی وصل به محوربرای جلوگیری از نوسان پیچها |
infibulation |
چفت کردن الت تناسلی برای جلوگیری از جماع |
pasteurism |
مایه کوبی پاستوری جلوگیری از ترش شدن شیر |
interception |
رهگیری هوایی جلوگیری از ورودهواپیماهای دشمن استراق سمع |
bounce |
جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود |
bulk head |
دیواریکه برای جلوگیری ازفشار اب یا خاک ساخته میشود |
bounces |
جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود |
gaiting strap |
تسمه مخصوص ارابه برای جلوگیری از انحراف اسب |
bounced |
جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود |
skirts |
پارچه ضد اب باریک و درازبرای جلوگیری از نفوذ اب به داخل قایق |
fly net |
پشه پران تورسیمی برای جلوگیری ازامدن مگس |
justify |
دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز |
justifies |
دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز |
justifying |
دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز |
skirt |
پارچه ضد اب باریک و درازبرای جلوگیری از نفوذ اب به داخل قایق |
skirted |
پارچه ضد اب باریک و درازبرای جلوگیری از نفوذ اب به داخل قایق |
maintenance |
مراقب مرتب از سیستم برای جلوگیری از رویداد خرابی |
bed plate |
صفحه فلزی که در کف ابگیرنصب میشود تا از فرسایش جلوگیری کند |
mauls |
روش قدیمی جلوگیری از کسب امتیاز با دفاع فردی یاگروهی |
mauling |
روش قدیمی جلوگیری از کسب امتیاز با دفاع فردی یاگروهی |
mauled |
روش قدیمی جلوگیری از کسب امتیاز با دفاع فردی یاگروهی |
debounce |
جلوگیری از محسوس بسته شدنهای نادرست یا جعلی یک کلید یا سوئیچ |
spill wind |
سست کردن بادبان برای جلوگیری از تمایل قایق به یک سمت |
nonprint |
پالسی که از چاپ سطری تحت کنترل ماشین جلوگیری میکند |
maul |
روش قدیمی جلوگیری از کسب امتیاز با دفاع فردی یاگروهی |
retraction lock |
وسیله مکانیکی برای جلوگیری از جمع شدن غیرعمدی ارابه فرود |
The US government agencies dropped the ball in preventing the attack. |
سازمان های دولتی ایالات متحده در جلوگیری از حمله ناکام شدند . |
bozo bit |
بیت صفت که از کپی گرفتن یا حدف کردن یک فایل جلوگیری میکند |
deny access |
جلوگیری از دستیابی به یک مدار یا سیستم به دلیل حجم کار بالا یا امنیتی |
to take action to prevent [stop] such practices |
اقدام کردن برای اینکه از چنین شیوه هایی جلوگیری شود |
anti- |
سوئیچی که در حین کار مودم از زنگ زدن سایر تلفن ها جلوگیری میکند |
encoding |
روش کد گذاری داده در دیسک مغناطیسی برای جلوگیری از مجموعهای از بیتهای مشابه |
radiation shield |
وسیلهای برای جلوگیری ازتابشهای ناخواسته که دراندازه گیری کمیت موردنظرتاثیر میگدارند |
passivating |
پوشاندن سطح فلزات با لایهای از مواد خنثی یا بی اثربرای جلوگیری از خوردگی الکتروشیمیائی |
to rough a horse's shoes |
میخ مخصوص بنعل اسب زدن برای اینکه از سرخوردن ان جلوگیری شود |
ballast |
هرچیز سنگینی چون شن و ماسه که در ته کشتی میریزند تا از واژگون شدنش جلوگیری کند |
fail safe system |
سیستمی که برای جلوگیری ازخرابی طراحی شده است سیستم با خرابی ملایم |
reventment |
روکش کردن سطح زمین به منظور جلوگیری از فرسایش ناشی از باد و باران |
sealsking |
نوار پوست سگ ماهی زیرچوب اسکی تورینگ برای جلوگیری از سر خوردن بعقب |
exchange control |
جلوگیری از ورودامتعه خارجی به وسیله محدود کردن ارزی که دراختیار واردکننده گذاشته میشود |
revenue cutter |
کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود |
screening, screenings |
تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود |
screened |
تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود |
screens |
تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود |
trade restrictions |
جلوگیری از ورود کالاهای خارجی به کشور است از طریق وضع قوانین گمرکی و سودبازرگانی |
protective tariffs |
تعرفه گمرکی که هدف از وضع ان محصولات داخلی و جلوگیری از ورود فراوردههای خارجی باشد |
screen |
تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود |
normal |
روش ساخت اطلاعات در پایگاه داده برای جلوگیری از افزونگی و بهبود کارایی ذخیره |